به گزارش بولتن نیوز، به نقل از خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمد خاتمی در دیدار جمعی از دانشجویان و استادان دانشگاه مفید با اشاره به دغدغههایی که حاضران درباره انتخابات مطرح کردند، افزود: همه باید تلاش کنیم که راههای دموکراتیک به معنای واقعی دموکراتیک باشند؛ یعنی تنها عنوان نباشد و زمینه آن وجود داشته باشد. عمدتا هم باید حاکمیت آن را فراهم آورد تا آن راهی که در قانون مشخص شده است و انقلاب ما خواسته، تحقق پیدا کند. همه ما هم باید شرکت کنیم. لابد دوستانی هم در حال فکر کردن به آن هستند و انشاءالله که بتوانند به نتیجه ای هم برسند.
وی با اشاره به رویکردها و شیوههای متنوع نسبت به مسایل گفت: افراد و گروهها دیدگاههای مختلفی دارند و ممکن است دیدگاهشان با ما مخالف باشد، این اشکالی ندارد اما همه حرف ما این است که باید دیدگاهها مطرح شود و به این شکل نباشد که بعضی دیدگاهها محدودیتهای فراوانی داشته باشند، در حالی که تمام زمینهها برای طرح دیدگاههایی دیگر فراهم شود و کسانی که آن دیدگاه را دارند برای انجام هر عملی در این کشور مصونیت داشته باشند. خوب است که همه دیدگاهها باشند اما باید داوری را به عهده مردم گذاشت که کدام رویکرد، دیدگاه و روش را بیشتر میپسندند و همه تن به انتخاب مردم دهیم.
وی به انتخابات 92 اشاره کرد و یادآور شد: در آن انتخابات یک رای 51 درصدی داشتیم و چند رای که مجموعا 8-47 درصد میشد اما این تفکری که امروز در پارهای از دستگاههای کشور وجود دارد، کدام بخش جامعه را نمایندگی میکنند؟ آیا رواست که نمایندگان 7 تا 10 درصد خواستههای خود را به نام مردم بر جامعه و دولت تحمیل کنند و جلوی خواست مردم که حداقل به صورت 51درصد تجلی پیدا کرده است را بگیرند؟ البته این را هم باید در نظر گرفت که متجاوز از سی درصد جامعه در انتخابات شرکت نکرد که اگر آنها شرکت میکردند، یقینا کفه به نفع این 51 درصد بالا میآمد. حتی میتوان گفت که بخش قابل توجهی از جامعه چیزهایی فراتر از آنچه آقای روحانی مطرح کرد، میخواستند و از این جهت شرکت نکردند؛ حتی کف خواستههایشان در حد شعارهای مطرح شده نبوده است. زمان اصلاحات هم همینطور بود. به طور مثال اگر حدود هشتاد درصد مردم شرکت کردند، آن بیست درصد کسانی بودند که احساس میکردند حتی کف خواستهشان در شعارها و رویکرد افراد موجود مطرح نیست.
رییسجمهور پیشین ایران اظهار کرد: بر این اساس علاقه ما این است که معدل مجلسی که سر کار میآید، نماینده اکثریت جامعه ما باشد؛ و خواست اول ما این است که فضا به گونهای نباشد که فقط اقلیتی که در جای خود هم محترم است، بتواند محور و مدار باشد و جا را بر دیگران تنگ کند. در حقیقت فعلا بیشتر باید به چه نباید باشد، بیندیشیم تا چه باید باشد؛ البته اگر آنچه باید باشد هم به دست آید، بسیار خوب است.
وی افزود: شعارهای آقای روحانی شعارهای خوبی بود و مردم پذیرفتند و همه قبول کردیم و رای هم دادیم اما دستاورد مهم تحقق چه نباید باشد بود. اگر مجلس عاقل، مدبر، معتدل و خوبی داشته باشیم که بیشتر از اکثریت جامعه و رویکردهایی که در جامعه وجود دارد، نمایندگی کند، همه سود میبرند. باید در این زمینه تلاش کرد و کوشید که انشاءالله انتخاباتی باشد در فضای باز و آزاد و در اثر آن انسانهای کارآمد، مدبر و عاقل بیایند و واقعا از خواست و گرایش اکثریت جامعه نمایندگی کنند. به نظر میرسد این کار چندان دور از دسترس نیست یعنی زمینه اجتماعی آن کاملا فراهم است و انشاءالله که زمینههای اجرایی و نظارتی انتخابات هم به صورتی باشد که این خواست که خواست انقلاب و ملت است، تامین شود و دوستان هم باید به دنبال این مساله باشند.
وی در پاسخ به پرسشی درباره میزان موفقیت روحانی گفت: باید دید که وضعیت چیست؟ معلوم است که آقای روحانی نتوانسته است به همه آن شعارها و رویکردهایی که داشته است، جامه عمل بپوشاند؛ خود ایشان هم مدعی این امر نیست. شعارها یعنی ما به آن سو میرویم، حال اینکه چقدر در این سو پیش رفتیم، بسته به موانع، مشکلات و البته تدبیر و کارآمدی کسانی دارد که شعار هم دادند. ممکن است بعضی وقت ها هم انتقاد و مشکلی باشد مبنی بر اینکه میشد بهتر از این کار کرد؛ چنانکه در دوره ما هم اشکال بسیاری میتواند وارد باشد اما بخش عمده این است که چقدر میتوانستیم انجام دهیم؟ خوشبختانه دولت جناب آقای روحانی در عرصههای مختلف اقتصادی، بین المللی، داخلی، سیاسی و فرهنگی از رویکردهایی که داشته، روی برنگردانده است. نمونه آن همین وزارت آموزش عالی است. به هر حال آقای روحانی رویکردی برای دانشگاه دارد که مورد قبول ما هم هست، البته مورد قبول بخشهایی از جامعه نیست اما روی این رویکرد ایستاده و هزینه هم پرداخته است. این در جامعه ما ارزشمند است.
خاتمی خاطرنشان کرد: آثار مثبت و برکات کار دولت را در عرصه اقتصادی، فرهنگی و بخصوص در عرصه سیاست خارجی مشاهده میکنیم. باید انصاف داد؛ رساندن تورم بالای چهل درصد به 4-23 درصد کار بسیار بزرگی است. آن هم در وضعیتی که کشور در تحریم و دارای مشکل است، سرمایه گذاری در آن صورت نگرفته و رشد اقتصادی نیز در دو سال پیش 5.5 درصد منفی بوده است. این رکود تورمی حاکم بر جامعه، بیکاری، گرانی و مسایل دیگری که وجود داشت، واقعا وحشتناک بوده است. بدتر از آن لطمهای است که به زیرساختهای کشور در عرصههای مختلف خورد. این مشکل را نمیتوان یک شبه حل کرد اما پایین آوردن تورم حدود 46 درصدی به 4-23 درصد واقعا کار بزرگی است؛ البته باید این را در جامعه توجیه کرد.
وی توضیح داد: کاهش تورم به معنای ارزانی در جامعه نیست بلکه نشان دهنده کاهش شدت گرانی در جامعه است. به این معنا که اگر امسال برای خرید باید 45 درصد بیشتر نسبت به قیمت سال گذشته میپرداختند، در حال حاضر باید 24 درصد بپردازند یعنی 20 درصد کمتر میپردازند اما هنوز نسبت به سال گذشته 25 درصد گران شده است. نمیتوان انتظار داشت که ارزانی شود. بله! ما هم دوست داریم ارزانی باشد اما مگر دولت گفته بود که ظرف یکسال ارزانی ایجاد میکند؟ میتوان گفت مسیر، مسیر درستی است و در حال پیش رفتن است اما در مسایل سیاسی و فرهنگی کمی مشکلاتی وجود دارد که اتفاقا خود آقای روحانی هم تحت فشار هستند.
وی ادامه داد: به اعتقاد من برخوردهایی که صورت می گیرد، بیش از اینکه با هدف تحت فشار قرار دادن جناحهای سیاسی باشد، برای فشار آوردن به آقای روحانی است تا به او بگویند ما هنوز هستیم و قدرت داریم و نمیگذاریم به آن شکل که شما میخواهید کار انجام بگیرد. در عرصههایی که میتوانند و دستشان میرسد حتی در زمینه مذاکرات خارجی هم بسیار تلاش میکنند اما باید انصاف داد که خوشبختانه رهبری حمایت میکنند و دلشان میخواهد با آبرومندی و حفظ مصالح ملی و انقلابی مسایل حل شود.
رییس بنیاد باران افزود: دولت آقای روحانی امکاناتی بینهایت ندارد باید پیشرفت کارها را با توجه به امکانات ارزیابی کند دولت در انجام مسوولیت خود اولویتهایی را در نظر میگیرد و همه دولتها همینطور هستند، ما هم همینطور بودیم. ما این اندازه سرمایه نداریم که برای حل همه این مشکلات به کار اندازیم، البته باید حل همه مشکلات، مورد توجه دولتِ آیندهنگر و گستردهاندیش باشد و فکر کند اما در عمل بالاخره باید اولویتهایی را در نظر بگیرد. اولویت ایشان این بود که مشکل خارجی را حل کند یعنی مسالهای که چنگ بر گلوی کشور انداخته و دولت و کشور را به نفس نفس انداخته بود و این رویکرد درستی بود.
وی گفت: مشاهده میشود که فضا نیز بسیار متفاوت شده است و آثار روانی آن در جامعه وجود دارد؛ حتی بخش قابل توجهی از موفقیتهای فعلی در اقتصاد، تاثیر روانی رویکردی است که دولت دارد. البته تا حدی نیز امکاناتی عینی فراهم شده است. بخشی از داراییهای کشور بیشتر در اختیار مردم قرار گرفته، روابط با خارج از کشور بیشتر و بهتر شده است. به هر حال توسعه و پیشرفت جز با همراهی جامعه بین الملل، استفاده از ثروت جامعه بین الملل، استفاده از دانش و فناوری های جدید و نیز حضور در بازارهای جهانی میسر نیست. نمیتوان درهای کشور را به روی دنیا بست و پیشرفت هم کرد. در آن صورت مانند آلبانی میشویم که در زمان انورخواجه و کمونیستها وجود داشت یا چیزی نظیر کره شمالی فعلی که میدانیم چقدر وضع مشکلی دارد.
وی یادآوری کرد: ما باید با حفظ منافع و اصولی که داریم، با دنیا رابطه داشته باشیم. هر دولت متعهدی باید پایبند به مصالح ملی و منافع کشور باشد و سر منافع و مصالح کشور کوتاه نیاید اما بتواند رابطه برقرار کند. دو اصل تنشزدایی و تعامل که در دولت ما بود، همین بود. در آن دوره هم تنشزدایی به معنای کوتاه آمدن سر مصالح نبود؛ البته تاریخ قضاوت خواهد کرد. امروز هم میتوان قضاوت کرد که در آن هشت سال بیشتر منافع، مصالح و عزت ملی حفظ شد یا بعد از آن؟ در عین حالی که از امکانات دنیا استفاده شد.
خاتمی در ارائه مثالی به منطقه عسلویه اشاره کرد و گفت: منطقه عسلویه، زمینی خشک، شور و بیابانی بود که به کانون زنده تولید اقتصاد با متجاوز از هفتادهزار نیروز کارآمد تبدیل شد. ما سالی هفتصد، هشتصد نفر فقط از فارغ التحصیلان دانشگاه های خودمان را در آنجا میگرفتیم؛ به علاوه بسیاری از نیروهای کار تخصصی، با مهارت و نیز نیروهای خارجی در آنجا کار میکردند. شاید در آن دوران متجاوز از سی-چهل میلیارد دلار پول در عسلویه سرمایهگذاری شد که بخش قابل توجهی از آن از امکانات خارجی بود که هم از تکنولوژی خارجی و هم از سرمایههای خارجی استفاده میکردیم. متاسفانه وضعیت ما به گونهای بود که مشارکت خارجی که ارزانتر و بهتر تمام میشد، چندان آسان نبود اما به صورت فاینانس و بیع متقابل سرمایهگذاری شد. کل صادرات غیرنفتی ما در دوره اصلاحات شامل ده تا دوازده میلیارد دلار میشد، در حالی که آقای احمدی نژاد به درستی میگوید که متجاوز از بیست میلیارد دلار صادرات غیرنفتی داشته است. در این مساله باید دید این صادرات غیرنفتی چیست؟ عمده آن پتروشیمی بود. این نکته قابل توجه است که در زمان آمدن من به دولت، 500میلیون دلار درآمد پتروشیمی بود و وقتی از دولت می رفتم، صادرات پتروشیمی کشور حدود سه میلیارد دلار بود. و مرتب طرحها به ثمر رسید تا زمانی که ایشان میرفت شش-هفت میلیارد دلار فقط پتروشیمی بود که صادر میشد. این موارد را به درستی، جزو صادرات غیرنفتی آوردند؛ البته ما میعانات نفتی را جزو درآمد نفتی حساب میکردیم و آقایان حساب نمیکردند.
خاتمی گفت: با سرمایهگذاری آن روز و با تنشزدایی و تعامل با دنیا با حفظ مصالح کشور بود که مملکت کار کرد. ما کار میکردیم و خط قرمزهای منطقی و معقول هم داشتیم که ما کلا رعایت میکردیم البته مهمترین خط قرمز باید این باشد که منافع و مصالح ملی لطمه نبیند. البته هر کاری انجام شود، کسانی که طرف مقابل ما در دنیا هستند، بهانهجویی میکنند، گرچه من معتقدم که دولت فعلی آمریکا میخواهد ماجرا حل شود و شاید در زمان ما بیشتر بازیگری میکردند. به همین دلیل بود که ما هم تدبیر کردیم و طرفمان را اروپاییها قرار دادیم. آمریکا کنار بود در حالی که بعد از دولت اصلاحات، ابتکار عمل در مقابله با ایران به دست آمریکا و بعد هم شورای امنیت افتاد. منظور این است که تمام حرف امروز ما این است که تحریمها لغو شود در حالی که زمان ما اصلا تحریمهای شورای امنیت نبود که بخواهد لغو بشود. به هر حال آقای روحانی اولویت خود را این موضوع قرار داده که انصافا هم کار درستی است.
وی اظهار کرد: شاید بتوان گفت دولت در مسایل سیاسی و فرهنگی از جمله حصر و زندانیان می توانست بهتر عمل کند اما این را هم باید گفت که این موضوعات دست دولت نیست امکانات دولت محدود است و نمیتواند در همه جا صرف شود. از سوی دیگر میتوان گفت که امکان داشت کمی جدی تر با این مساله برخورد میشد و مطالبه دولت در این زمینه بیشتر بود. از جمله اولویتها در این زمینه این است که لااقل به وضع زندگی آنهایی که محصور و محبوس هستند، رسیدگی شود که انصافا آقای روحانی در این زمینه کار کردهاند و کسانی مامور شدهاند که به وضع زندگی و بخصوص سلامت این عزیزان بیشتر رسیدگی کنند.
وی در ادامه به نسبت میان فرهنگ و سیاست اشاره کرد و گفت: هیچ سیاستی نیست که مبتنی بر یک سلسله رویکردهای فکری و ارزشی نباشد و اصلا بینشی که انسان نسبت به جهان و انسان دارد، در اینجا به نوعی اولویت در فرهنگ و تاثیرگذاری آن در سیاست مشاهده میشود اما وقتی سیاست که با زندگی روزمره مردم و عینیت زندگی سر و کار دارد، مستقر شد به نوبه خود در فرهنگ اثر میگذارد. به این معنا که اگر از دل فرهنگ، یک سیاست استبدادی درآید، خود این استبداد سبب تقویت فرهنگ استبدادی میشود یا اگر سیاست، سیاست مبتنی بر تکنولوژی باشد، خود تکنولوژی روی اخلاق، رفتار و فرهنگ انسانها اثر میگذارد.
رییس بنیاد باران با توجه به اینکه حاضران از دانشجویان دانشگاه مفید؛ دانشگاهی با گرایش اسلامی و در حوزه علمیه قم بودند، گفت: مساله دیگری که در حال حاضر اهمیت بسیاری برای ما دارد، و در حوزه علوم انسانی در خور توجه است این است که با انقلاب بزرگمان به کدام سو میرویم و میتوانیم برویم و تکلیف ما را نسبت به نظام و جامعه و انقلابمان بیشتر روشن میکند.
وی گفت: هگل که تاریخ را بستر جریان عقل با روح میدانست در باب تحولات تاریخی و بخصوص تحولات فکری مطالب جالبی دارد. هگل، اصطلاحی استعاری را به کار میگیرد که به اسطورههای قدیم مربوط میشود؛ میگوید که «جغد مینروا شامگاهان بال خود را میگشاید». از این استفاده میکند برای بیان اینکه عقل در هر دوره زمانی به اوج خود میرسد که پایان دوران یا یک تمدن است. به این معنا که بروز و ظهور عقلانیت خاص هر دورهای در پایان آن دوره مشاهده میشود و وقتی به کمال خود میرسد که انحطاط آن تمدن شروع شده و تمدن از بین رفته یا در حال از بین رفتن است. در این زمینه میتوان نمونههایی را ذکر کرد. به طور مثال اوج تفکر یونان در قرن چهارم و پنجم قبل از میلاد و در زمان سقراط، افلاطون و ارسطو است. این امر کی رخ میدهد؟ در زمان آقای ارسطو دولت شهرهای یونان از بین رفت، مقدونیه آمد و بعد به صورت یک نوع دیکتاتوری فراگیرتر جانشین دولت شهر شد، یعنی تفکر آن دوران وقتی به اوج خود میرسد که تمدنی که زاینده آن است، به پایان خود میرسد.
وی ادامه داد: مثالی دیگر در دوره قرون وسطی است که البته تفکر عقلانی در آن دوره مورد نظر من است. اگر اوج تفکر الهیاتی قرون وسطی را در سن توماس آکویناس در قرن یازدهم - دوازدهم ببینیم، میتوان گفت تقریبا همزمان با پایان قرون وسطی است و این تفکر در موقعی به اوج خود میرسد که تمدن قرون وسطائی به پایان خود میرسد. مثالی دیگر، این بار در مورد تمدن اسلامی است؛ حکمت متعالیه صدرالمتالهین که جمع بین حکمت مشا، اشراق، تصوف و عرفان و به یک معنا کلام است، میتوان گفت که عقلانیت موجود در تمدن اسلامی در ملاصدرا به اوج میرسد. یعنی اگر شکوه تمدن اسلامی در قرن های چهارم و پنجم هجری بوده است در دوره ملاصدرا تنزل میکند و آثار انحطاط را در آن میتوان دید. در حالی که تفکر مربوط به تمدن اسلامی با ملاصدرا به کمال میرسد.
خاتمی اظهار کرد: وقتی از گفتوگوی تمدنها صحبت میشود، باید دانست که فعلا یک تمدن مسلط (که توسعه طلب هست) وجود دارد و تمدنهای دیگر در حالت ضعف و کمون به سر میبرند. بله! اگر تمدن، نحوه زندگی کردن، تعامل انسان با انسانهای دیگر، با جهان و طبیعت و مسایل دیگر و راهکارهایی باشد که برای زندگیاش انتخاب میکند، این بیشتر غربیها هستند که تعیین کنندهاند.
وی توضیح داد: به طور مثال وقتی صنایع دستی فقط تبدیل به پدیدههایی زینتی میشود، این حالت پیش میآید. این صنایع دستی یک روز عین زندگی مردم بوده است؛ مردم با همان کاسههای سفالی، چاقو، زین، رکاب و دیگر وسایلی که وجود داشت، زندگی میکردند اما امروز دیگر با آنها زندگی نمیکنند، بلکه به عنوان کالاهای لوکسی مطرح هستند که یک نوع زندگی در گذشته را نشان میدهند و در واقع موزهای میشود. وقتی هم که موزهای شد، کاربرد آن در زندگی از بین میرود یعنی آن تمدن، دیگر تمدن موجود نیست ولی به هر حال ذهن، فرهنگ و ارزشهای ما که متعلق به یک تمدن و فرهنگ دیگر هستیم، متفاوت از ارزشها و ذهنیتی است که تمدن جدید را ساخته یا از تمدن جدید برآمده است. اینجاست که باید گفت وقتی در گفتوگوی تمدنها و فرهنگها سخن میگوییم بیشتر گفتوگو بین فرهنگهاست تا گفتوگوی بین تمدنها. ما دوست داریم براساس اصول و ارزشهایی که به آن پایبند هستیم، تمدنی داشته باشیم که مزایای تمدنی که امروز هست را داشته باشد و معایب آن را نداشته باشد.
وی گفت: ممکن است در این مورد کسانی خیالی و پنداری با این مساله برخورد کنند. در زمانی، شاه میگفت «ما داریم وارد دروازههای تمدن بزرگ میشویم» و منشور صادر میکرد که «ما باید این تمدن را بسازیم». برخی گمان میکنند تمدن به این شکل است. امروز هم دیده میشود بعضی می گویند که ما میخواهیم تمدن اسلامی بسازیم یعنی وارد کدام تمدن اسلامی؟ آن تمدن اسلامی که پاسخگوی نیازهای انسان قرن چهارم و پنجم هجری بوده است؟ تمدن اسلامی که محور و مدار سیاست آن استبداد و دیکتاتوری نفس گیر توجیه شده توسط دین و فلسفه بوده است یا جامعه و مدنیتی که با دنیای امروز مناسبت دارد؟ بنده زمانی آمدم و گفتم که جامعه مدنی ما ریشه در مدینه النبی دارد. دو سوء تفاهم پیش آمد؛ عدهای گفتند که این خاتمی اصلا جامعه مدنی را نمیفهمد و میخواهد ما را به ساز و کارهایی که در جوامع قبیلگی و دنیای محدودی که با شمشیر و نیزه می جنگیدند و... برگرداند. عدهای دیگر هم گفتند چون خاتمی گفته که میخواهیم مدینه النبی درست کنیم، پس این کار خوبی است. در حالی که اصلا اینجوری نبود. جامعه مدنی ما که جامعه مدنی متعلق به دنیای امروز است و جامعه مدنی امروز با نظام های دموکراتیک سازگار است ولی معتقدیم میتوان جامعه مدنی به معنی امروزش داشت و ریشههای آن را در مدینه النبی میتوان پیدا کرد. در مدینهالنبی ارزشها و اصولی بود که قالبهایش در آن زمان به آن شکل بود اما آن ارزشها ثابت است. من دلم میخواهد آن ارزشها در جامعه مدنی و پیچیده امروز که نهادهای مدنی واسطه میان حکومت و جامعه هستند، مستقر بماند.
رییس بنیاد باران با اشاره به تعبیر دیگر خود مبنی بر اینکه «ما نیازمند تجدد هستیم» توضیح داد: تجدد به معنی مدرنیته ای که در غرب به وجود آمد، متعلق به تاریخ غرب است. این امور هم امور تاریخی است و امور مطلق فراتاریخی نیست. این اشکالی است که بعضی از پدران ما هم داشتند و میگفتند که شما میخواهید متجدد بشوید، باید از فرق سر تا ناخن پا فرنگی شوید و گمان میکردند با فرمان دادن اینها ما متجدد میشویم. در حالی که این میسر نیست. ما تاریخ، گذشته، ارزشها و هویت تاریخی و فرهنگی دیگری داریم. غربی که مدرنیته را به وجود آورده است، هویت، تاریخ، مسایل و حوادث تاریخی خود را دارد. شما که تاریخ و شرایط دیگر دارید، نمیتوانید مدرن بشوید به آن معنایی که آنها میگویند. تازه اگر هم بتوانید بشوید، مطلوب نیست اما جهان تغییر کرده است.
وی با بیان اینکه «تحول، تقدیر الهی است که صورت گرفته و ذهن و زندگی انسانها عوض شده است» اظهار کرد: شما نمیتوانید با معیارهایی که متعلق به دنیای تحول نایافته چند قرن پیش باشد، زندگی کنید. باید نو شوید و باید از نو بسازید. ما نیازمند یک نوع تجددی هستیم اما تجددی که پایه و ریشه در سنت خود ما داشته باشد البته با قبول این مطلب که در سنت هم میتوان اجتهاد کرد. البته یک سلسله ارزشهای ثابت و مهم وجود دارند که باید آنها را رعایت کرد. «ﻟﻘﺪ ارﺳﻠﻨﺎ رﺳﻠﻨﺎ ﺑﺎﻟﺒﯿﻨﺎت و اﻧﺰﻟﻨﺎ ﻣﻌﻬﻢ اﻟﮑﺘﺎب و اﻟﻤﯿﺰان ﻟﯿﻘﻮم اﻟﻨﺎس ﺑﺎﻟﻘﺴﻂ» جامعهای که ارزش نبوی در آن وجود دارد، جامعهای است که قسط بر او حاکم است یا «بعثت لأتمم مکارم الأخلاق» جامعه آن جامعهای است که معیارهای اخلاقی بر او حاکم است. هر دو اینها در دنیای مدرن امروز گم شده است.
وی ابراز عقیده کرد: در روابط بینالمللی ببینید که امروز سیاستمداران و قدرت های غرب چه میکنند. من این را قبول ندارم که دیگران کلاسی گذاشتهاند و آمدهاند داعش را درست کردهاند اما به هر حال بخش قابل توجهی از این افراط و خشونتگرایی که در دنیای اسلام و غیردنیای اسلام است، ناشی از خشونتهایی است که قدرتهای استعماری و نواستعماری انجام دادهاند و راهها را بستهاند یعنی راه دموکراتیزه شدن جوامع ما را با حمایت از رژیمهای مستبد و خونخوار موجود یا با کودتا و جنگها و سرکوبها و تحقیرهایی که کردند، بستهاند. اتفاقا باید گفت که خشونت گرایی امروز، عکس العملی است از خشونت گرایی ای که در تمدن غرب بخصوص در خارج مرزها و روابط خارجی اش وجود داشته است. البته در چنین فضائی وقتی ظاهر گرائی، قشریگری و تعصب نابجا و عقب افتادگی از زمان وجود داشته باشد عنصر خشونت رشد می کند و حتی تقدس می یابد چنانکه آنرا در میان بعضی گرایش های به اصطلاح اسلامی می بینیم. من تمدنی که در آن این خشونت و بی عدالتی باشد را نمی خواهم. من مسلمان، ایرانی و وابسته به فرهنگ خود هستم اما باید نو شوم. شما باید به پرسش ها و نیازهای امروز پاسخ بگویید. فقها و علمای ما باید این نواندیشی را در اندیشه خود داشته باشند.
رییسجمهور پیشین ایران با اعتقاد بر اینکه «ما نیازمند یک نوع تجددی هستیم که ریشه در سنت خود ما داشته باشد» گفت: خود سنت هم اجتهادپذیر است. منظور از سنت، آن سنتی نیست که در قرآن و آیه «لن تجد لسنة الله تبدیلا» اشاره شده که سنت خدا تبدیل نمی پذیرد. خداوند اراده کرده است که انسانها بیدار شوند و زیر بار ستم نروند و اراده خداوند و سنت او در تاریخ تحقق خواهد یافت و آثار تحقق آن را میبینیم. امروز، تحولی که بشری است و نه غربی اینست که انسان ها همه به این نتیجه رسیده اند که استبداد بد است و انسان بر سرنوشت خود حاکم است. این را نمیتوان انکار کرد. اراده تکوینی خدا بر این رشد و بیداری جامعه بشری قرار گرفته است و اراده تشریعی خدا هم نمیتواند مقابل این باشد. فقه، حقوق و نظامی که ما داریم باید با این تحولی که آمده است و امروز، بشر استبداد و استبدادزدگی را به هر صورتی نفی می کند، سازگار باشد.
وی با اشاره به تفاوت بشر امروز با دیروز اظهار کرد: تئوری، نظامها و زندگی اجتماعی ای که امروز مورد قبول است با آنچه که در گذشته مورد پذیرش بود، زمین تا آسمان فرق کرده است. این تحولی است که در تاریخ و در ذهن انسان به وجود آمده و اراده تکوینی الهی بر این قرار گرفته است که معتقدم اراده تشریعی الهی که به صورت نظام ها، ضوابط، اصول و معیارها و احکام و اشکال و قالب هایی که بیان میشود، باید متناسب با این جریان باشد. به هر حال شما بروید به فکر تجددی باشید که جوابگوی نیازهای زندگی امروزتان باشد و در عین حال نسبت به هویت تاریخی خود پایبند باشید؛ ما به عنوان مسلمان، پیرو پیامبر(ص) و شیعه حضرت علی(ع) میتوانیم آن ارزشها را بیابیم و به کار گیریم. به ویژه از امیرالمومنین(ع) که محور یک حکومت عینی بعد از پیامبر(ص) است. خود پیامبر(ص) موقعیت خاصی داشت اما قرار گرفتن امیرالمومنین(ع) در آن موقعیت، میتواند ملاکها و معیارهای خوبی به ما دهد که خداوند خواسته است چگونه زندگی کنیم؟ حکومت و روابطمان با دیگران چگونه باشد؟ البته بشر امروز با بشر دیروز فرق کرده است؛ مسایل و پرسشهای بشر امروز متفاوت با دیروز است و دین خدا نیز اگر جاودانه است که هست، باید بتواند به این پرسش ها، پاسخ ها و نیازهایی که متعلق به امروز است، جواب دهد.
وی تاکید کرد: در اینجا نقش مهم اجتهادهای نو مطرح میشود و من واقعا دلبستهام به اجتهادهای نویی که در حوزههای علمیه ما وجود دارد. گرچه ظاهرا این نوگرایی روشمند چندان میدان ندارند اما زیر پوسته حوزهها مشاهده میشود که این نوآوری و نواندیشی وجود دارد که در عین وفاداری و پایبندی به معیارهای اصلی دین خدا میکوشد تا دین خدا را آنگونه بفهمد و از آن استنباط کند بتواند پاسخگوی پرسش ها و نیازهای انسان امروز باشد.
وی که در ایام شهادت حضرت امام سجاد زین العابدین علی بن الحسین(ع)، سخن میگفت در ابتدای سخنان خود ضمن تسلیت شهادت ایشان اظهار کرد: امیدوارم که بتوانیم مقام و منزلت این بزرگوار که در بحرانیترین دوران تاریخ اسلام، مسوولیت هدایت، رهبری و امامت امت اسلامی را به عهده داشتند، درک کنیم و از تدبیر و راهکار مناسبی که در خفقانزدهترین دوران تاریخ برای ارشاد جامعه و حفظ اصول و ارزشها و معیارهای اساسی انتخاب کردند، درس بگیریم و بدانیم که انسانهای متعهد در همه مراحل با تدبیر راهکارهای انجام رسالتی که بر عهده دارند را می یابند و آن را عملی می کنند.
وی تصریح کرد: صحیفه سجادیه به تعبیر حضرت امام(ره) قرآن صاعد است؛ البته دعا را قرآن صاعد میگویند. قرآن وحی الهی است؛ باید نازل شود و نزول آن در ابتدا به قلب مبارک حضرت پیامبر(ص) است و بعد از قلب مبارک ایشان به اذهان ما که انسان هایی زمینی هستیم، نزول پیدا کند تا بتوانیم به عنوان انسان هایی که در این جهان و با این شرایط زندگی میکنند، آن را درک کنیم. در حالی که دعا به تعبیر امام(ره) و عرفا قرآن صاعد است. به این معنی که وقتی این انسان زمینی کمال پیدا میکند، به آن منبع متصل میشود و بدون اینکه زمین را بدور افکند، از زمین کنده میشود، این تعالی او و ارتقایی که یافته است، در صورت دعا تجلی پیدا میکند. به هر حال دعا اصل دین است و مشاهده میشود که حضرت سجاد(ع) چگونه در حقیقت دعا راهکار یک زندگی سعادتمندانه و انجام وظایفی را که هر انسان متعهد دارد، بیان میکند.
وی با اظهار امیدواری نسبت به اینکه «خداوند به همه ما این توفیق را بدهد که بتوانیم عظمت این پیشوایان را درک کنیم و از آنها پیروی واقعی داشته باشیم» ادامه داد: از این جهت که نه فقط اظهار علاقه و عشق و عاطفه کنیم بلکه شخصیت خود را برتراز شخصیت این بزرگواران بسازیم و تکلیف خود را در همه مراحل و همه عرصه ها بدانیم و به آن عمل کنیم.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com