اگر چه خُرد خِرَد درک نور مهر نکرد ....
دريغ و درد که گلزار عشق بي بَر شد * هنوز غنچه تبسّم نکرده پرپر شد
دريغ و درد که نخل ولايت و توحيد * هنوز قد نکشيده شکست و بي بَر شد
دريغ و درد که آفتاب صبح اميد * هنوز رخ نگشوده ز کين مکدّر شد
لبي ز چهره ي خورشيد بوسه اي نگرفت * چه شد که حضرت کوثر غمين و مضطرّ شد
بگو به کوردلان اسير فکر سياه * که هر که نور نبيند پليد باور شد
اگر چه خُرد خِرَد درک نور مهر نکرد * بگو بسوز که محسن، حسين ديگر شد
به دست کوچک خود، صد گره گشايد او * همان که دست لطيفش، چو دست اصغر شد
هنوز ناله ي زهرا رسد به گوش فلک * که محسنم به خدا بي گناه، پرپر شد
که طفل کوچک من از جنايت خصم * شهيد راه ولايت فداي حيدر شد
فداي محسن مظلوم و حيدر و زهرا * که نوحه خوان عزاشان، نبي مکرّر شد
سلام ما به هواخواه حضرت محسن * به آن که عاشق نوباوه پيمبر شد
به دامنش زده است چنگ محسن صافي * که دستگير گدايش، به لطف داور شد
محرم الحرام 1436