استخاره باب استفعال است، یعنی طلب خیر کردن. یعنی برای اصلاح و نجات خودت زياد طلب خير و خوبي کن. برای مردم خیرخواه باش اگر میخواهی خودت نجات پیدا کنی و در قیامت کم نیاری. سعی کن خیرخواه مردم باشی، نه بدخواه مردم. اگر کسی بتواند این فضا را ایجاد کند که وجودش وجود خیرخواه مردم شود نجات پیدا میکند. این خیرخواهی و تقاضای خیرخواهی برای مردم دو مبنا میتواند داشته باشد. یکی اینکه ما خوبی بخواهیم برای مردم ولی معاملهای. مثلاً آمده در مغازه بقالی میگوید من به تو جنس قرضی میدهم. پس فردا که ماشینم پنچر شد آمدم در مغازهی شما پنچری ماشین من را بگیرید قرضی. يعني معامله ميکنم. آقا من اینجا به تو پول قرض میدهم که بعداً جایی گیر کردم تو به من قرض بدهی. اين البته خوب است ولي سطح پائين است. در داستان حضرت خضر(ع) و موسی(ع) وقتی موسی با حضرت خضر همراه شد یکسری اتفاقاتی افتاد، یکسری کارهایی حضرت خضر انجام داد، مثلاً سوار کشتی شدند. کشتی را سوراخ کرد. حضرت موسی تعجب کرد چرا کشتی باید سوراخ شود؟ اعتراض کرد یا مثلاً بچهای را کشت موسي اعتراض کرد. ولی حضرت خضر دیگر تحمل نکرد حضرت موسی را. به شهری رفتند، از مردم آن شهر تقاضای غذا کردند. مردم بهشان غذا ندادند و اینها را زدند بیرون کردند از شهر. آمدند بیرون دیدند که دیوار خرابهای بیرون شهر است .حضرت خضر ایستاد گفت این دیوار را باید تعمیرش کنیم. مثلاً کاهگل بپوشانیم، خشت خرابه را جابجا کنیم. شروع کرد تعمیر کردن. موسی به خضر گفت این مردم به ما غذا ندادند حداقل به خاطر این تعمیر دیواري که انجام دادیم برایش اجرتی بگیریم. میگوید حضرت خضر آنجا به تعبیر قرآن فرمودند که «هذا فرق بيني و بينکم» دیگر اعتراضهای تو بینهایت شده، دیگر اینجا من و شما راهمان از هم جدا میشود. دیگر شما دنبال من نمیتوانی بیایی. اين در سورهی کهف آیهی 78 هست. یکی از عرفای بزرگ در تفسیر این آیه فرمودهاند که وقتی کار به معامله کشید یعنی خیرخواهی از روی معامله، دیگر حضرت خضر دید موسی شاگرد خوبی نیست. واسهی همین بهش گفت ما باید جدا شویم. به چه معنی؟ به این معنی که انسان باید به جایی برسد که فوق معاملهی این دنیایی باشد. خیرخواه دیگران باشد. به چه معنی؟ حضرت ختمی مرتبت محمد ابن عبدالله تبلیغ دین میکرد. جواني عرب بود که مرتب اذیتش میکرد. سنگش میزد. از کوچه میآمد برود بالای پشت بام، شکمبه شتر را پاره کرد از بالا خالی کرد بی ادبی بر سر پيامبر. ولی چون پیامبر اسلام فوق معامله بود. فوق معامله خوبی میکرد. این بدیها را اصلاً نمیدید. به چه معنی؟ به این معنی که اگر در فضای اجتماعی شما به یک نفر خوبی کردید جواب خوبیت را نداد، باز هم خوبی کنید. به خودتان برمیگردد. زندگي را فوق معامله ديدن و مطلقاً خوبي ديگران را خواستن مقام بلندي است. روانشناسان امروزي اين حالت را «کنش بيخواهش» ناميدهاند. شبيه رفتاري که مادر با بچهاش دارد.
پس «وأکثِر الإِستخاره» يعني فرزندم طلب خوبی کن برای مردم فوق معامله. میگوید ای آقا من یکبار سلام کردم بهش جوابم را نداد. من دیگر سلام نمیکنم. آقا من یکبار کمکش کردم، مشکلش را حل کردم، اصلاً تحویلم نمیگیرد، جواب سلامم را نمیدهد. میگوید فوق این معاملهها برخورد کن. میگویند علامه طباطبایی داشت در پيادهروي خیابان میرفت، آقایی با دوچرخه زد به ایشان. خلاصه علامه را زد زمین. فوری علامه بلند شد گفت من طوریم نشده چرخ شما که طوری نشد؟ اين برخوردها، اين فوق معامله ديدن زندگي است که علامه را علامه کرده است. حالا گاهی توی خیابان یک دختر خانمی از ماشینش سبقت میگیرد. چنان به سیبیلش برمیخورد که نگو. لايي کشي و دعوا راه مياندازد توي خيابان. یعنی چی؟ يعني کسي حق ندارد از من جلو بزند. ما عمری راننده بودیم. یا مثلاً یکی زودتر پیچید یا بوق زد. سر چیزهای کوچک ما حاضر نیستیم بگذریم. در حالیکه میگوید طلب خیر بکن برای افراد جامعه. یعنی چی؟ یعنی اگر یک نفر آمد مشکلی داشت، راهنمایی میخواست، اگر توانستی راهنماییش کنی، اگر بچهاش را میخواهد بگذارد مدرسهای توانستی راهنمایش کن. اگر خواست وام بگیرد راهش را بلد نیست بهش بگو. طلب خیر کن، اما نه به نیت جهنمی شدن. آقا شما کارمند شهرداری هستی. آمده پروانه ساختمان بگیرد. بعد هی میگوید میشود این پارکینگ را رفعش کنی؟ رشت شهری است که شهرهای دیگر فاصلهاش به اینجا خیلی نزدیک است. روز که میشود خيابانها و ادارات شهر مثل بادکنک باد میشود. از شهرهای مختلف میآيند. همهی خیابانهایش بسته میشود. اگر کارمند شهرداری اینجا حد پارکینگ را در ساختمان رعایت نکند یعنی اینکه ساعتها وقت انسانهای شریفي را که از شهرهای دیگر میآیند و خود آدمهایی که در اين شهر زندگی میکنند بخاطر یک اشتباه امضا باید تلف شود و در دراز مدت گرههای ترافیکی به وجود آید. خب اين خيرخواهي نيست که راه در رفتن از پارکينگ را نشان بدهيم. خیرخواهی که در چارچوب دین معنی پیدا ميکند. بعد حضرت میفرمایند پسرم سعی کن وصیت مرا بفهمی. وصیت چیست؟ وصیت یعنی نصیحت. یعنی شما تجربیاتت را در اختیار طرف مقابل میگذاری که طرف نرود تجربه کند عمرش تلف شود. نصیحت راه میانبر است. پس وقتی حضرت علی (ع) میفرمایند «تفَهَم وصِيّتي» یعنی من دارم یک راه میانبر نشان میدهم که کمتر عمرت را بگذاری. زودتر به نتیجه برسی. این تفهم دو معنی میدهد. یک بار ما با عقلمان فهم میکنیم چیزی را. بعضی وقتها ما با عقلمان فهم میکنیم که مثلاً این گل به چه دردی میخورد؟ ممکن است در عمل نسبت به چیزی توجه نشان دهیم. یک بار هست ما قلبمان فهم میکند. میدانید که محتوای دین بخش زیادیش تکرار است. ما باید این را دوباره بخوانیم. مثلاً بعضی وقتها شب قبل از اینکه بخوابی کتاب را باز کنی روی جملاتش فکر کنی و هر کسی در حد خودش تفهم کند. یعنی فهم قلب شود. اگر فهم قلب شود ما میفهمیم که این راه میانبر است. به درد میخورد. میفهمیم که اگر تذکر ندهیم یادمان میرود. ممکن است جاهایی نتوانیم از آن استفاده کنیم. نکتهی بعد اینست که ما این نکات را در فضای معمولی خیلی ممکن است متوجهاش نشویم. سر بزنگاه که مثلاً میخواهیم استخدام شویم میرویم فرمی پر میکنیم. رئیس اداره هم بچه محلمان است. میرویم به او میگوییم. ما فرم را پر کردیم. خیلی وقتها به خدا میگوییم خدایا خودت شغلی برای ما جور کن. بعد توی دلمان میگوییم البته برای شهردار که بر فرض بتواند کار ما را حل کند ده درصد در نظر گرفتیم، برای استاندار بيست درصد، برای نماینده هم چهل درصد! خدایا خودت هم درستش کن! یعنی هم خدا را میخواهیم هم بقیه انسانها را توی کارمان دخیل میدانیم! در حالی که حضرت علی (ع) میفرماید که بقیه انسانها هیچند. بله ممکن است انسان تنگ نظری در فضای اداری پیدا شود کار ما را درست راه نیندازد. او در نامهی عمل خودش نوشته میشود اما در دراز مدت و در کلیت هستی هیچ کس نمیتواند مانع رزق دیگری شود.
پروردگارا ما را شکرگزار نعماتی که به ما دادهای قرار بده. ما را اهل تفکر و تدبر در نهج البلاغه قرار بده. ما را خیر خواه غیر معاملهای برای خود، خانواده، فامیل، محل، شهر و کشورمان قرار بده. والسلام.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
بسیار مفید ، خواندنی و آموزنده بود
ممنون و تشکر از بانیان این کار
لطفا اگر امکان دارد در ابواب دیگری چون توکل شکر استغفار و از این دست مطالب هم محبتی بفرمایید.