به گزارش بولتن نیوز، باتوجه به اهمیت برخی نکاتی که در مقالۀ اخیر «خودنویس» مطرح شد، در این نوشته که به نوعی حکم قسمت دوم مطلب پیشین ما را نیز دارد، با نگاهی متفاوت از آنچه پیشتر انجام گرفت، مقالۀ «خودنویس» را مورد نقد و بررسی قرار دادیم که در ادامه تقدیم می گردد.
سایت خودنویس در مطلبی با عنوان "درسهای جنبش اشغال هنگکنگ برای ایرانیها، هنگ کنگ: نظارت استصوابی، حملهی لباس شخصیها و ماندن معترضان در کف خیابان" مدعی شده که بزرگترین فرصتی را که میر حسین موسوی در ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ از دست داد، عدم تقاضا از مردم برای ماندن در کف خیابان بود. در هنگ کنگ، مخالفان این اشتباه را مرتکب نمیشوند.
مجید محمدی در این مقاله، با سرکوفت زدن بر رهبران جنبش سبز و اصلاح طلبی، اشتباهات آنها را در سال 88 متذکر شده که چرا کف خیابان ننشستند و به خانه ها رفتند و خواستار آن شده که از جنبش هنگ کنگ و... درس بگیرند و کف خیابان بنشینند تا تغییرات مورد نظر خود را مشاهده کنند!
نویسنده به جای درس گرفتن از فضای آرام و همدلی ومیانه روی در سال 92 و سال جاری برای حل مشکلات، مدعی شده که جنبش های داخل ایران باید با ماندن در کف خیابان و تقاضا برای تغییرات در نظام و دولت و... همراه می شد!
این نوع نوشته های سایت های ضدانقلاب، نشان می دهد که این افراد و رسانه ها، هنوز از تحولات بعد از سال 88، هزینه هایی که برای کشور ایجادشد و پیامی که مردم ایران در انتخابات سال 92 برای ایجاد تعادل و آرامش و میانه روی و حل مشکلات کشور و مقابله با تحریم و فشارهای غرب خواستار شده اند و... درس نگرفته اند.
سایت خودنویس و همفکران آنها باید توجه داشته باشند که تفاوت اصلی بین تحولات سال 88 در ایران با آنچه در هنگ کنگ و سایر کشورهای جهان مطرح بوده است، باید موردتوجه باشد و پیام ایجاد آرامش و ثبات در کشور برای حل مشکلات در ایران باید معیار اصلی باشد نه کف خیابان نشستن برای مطالبات افراطی مثل حجاب و تغییر ساختار سیاسی و ایجاد مشکل برای سایر کشورها و آشوب و تنش در شرایط امروز جهان ...
به عبارت دیگر، این مردم ایران و تحولات سال های 88 به این سو بوده که به این کشورها درس می دهد که چگونه باید عمل کنند وبه جای ایجاد تنش، باید میانه روی و کاهش تنش و همراهی وهمدلی را ملاک قرار دهند.
واقعیت این است که بسیاری از جنبش ها و تغییرات در دنیای امروز، نه تنها به دموکراسی خواهی و بهبود شرایط منجر نشده بلکه برعکس، یاباعث دیکتاتوری و سخت تر شدن شرایط سیاسی و اقتصادی و اجتماعی برای مردم شده یا موجی از تغییرات دائمی و بی ثباتی در کشورها را موجب شده و مانند مصر، باعث برهم خوردن ساختار سیاسی و اقتصادی شده است.
مناسبات و توان و ظرفیت موجود دراین کشورها، به گونه ای نبوده که تغییرات مورد نظر بدون هزینه و خیلی ساده تحقق یابد و باعث بهبود شود.
امروز در برخی کشورهای اروپایی، همچنین در اکراین، سوریه، و... نیز تحولات سیاسی و اعتراضات عملا باعث سخت تر شدن شرایط و بدتر شدن اوضاع شده است و نتیجه آن ظهور گروه های تروریستی، خشن، دخالت ارتش کشورهای مختلف، مسلح شدن برخی گروه های سیاسی و... شده است و مردم نیز دریافته اند که با تغییرات خشن و سریع مشکل حل نمی شود بلکه باید به تدریج و در فضایی ارام به سمت کاهش مشکلات رفت.
شاهد مدعا، مسائلی است که در سوریه، عراق، مصر، لیبی و... اتفاق افتاد و نشان داد که تغییرات خشن، اعدام و درگیری و خونریزی و سقوط دولت ها، نه تنها کمکی نکرده بلکه مشکلات را بیشتر کرده است و گروه های دیگری، شبیه همان مشکلات را ایجاد کرده و یا زمینه خشونت، کاهش درآمد، رکود و تورم،آدم کشی، بمب گذاری و فشارهای بیشتر را موجب شده اند.
دلیل این امر آن است که به نقش و دیدگاه ودرخواست اکثریت مردم و گروه های مختلف مردم و گروه های سیاسی توجه نشده و نهادسازی های لازم تحقق نیافته و در نتیجه باعث افزایش تنش و ایجاد گروه های تروریستی، درگیری و خونریزی و... شده است.
عده ای با عجله به دنبال نتیجه هستند اما بعد از مدتی متوجه می شوند که حذف کردن و کنار زدن و به حاشیه راندن بخشی از جامعه و فعالان سیاسی، عملا باعث ایجاد تنش می شود.
در سوریه و عراق و اکراین، درخواست برای تغییر، با هزینه های بسیاری مواجه شد و باعث حضور نیروهای خارجی، دخالت دیگران در سرنوشت کشورها، تنش و اختلاف و... شد و زمینه ناامنی، وابستگی به خارج، دخالت دیگران و عدم دسترسی به توافق برای حل مشکلات کشور،تجزیه کشور و... را موجب شده است.
در مصر، تحولات سیاسی پی در پی، نه تنها باعث تحقق اراده مردم نشد، بلکه عملا یک حکومت نظامی را حاکم کرد و باعث کاهش درآمد مصر از محل گردشگری، کاهش سطح روابط با کشورهای مختلف، کاهش کمک های بین المللی و سرگشتگی و ناامیدی و چشم انداز مبهم آینده شد.
تحولات هنگ کنگ، نیز ممکن است که شرایط را برای چین در حال رشد و ترقی و با رشد اقتصادی بالا و با اقتصادی نوظهور و شکوفا و مطرح در جهان و... سخت تر کند و ارتباط چین و هنگ کنگ با سرمایه ها و تحولات و کشورهای جهان را به هم بزند و عملا نه تنها دستاوردی برای مردم هنگ کنگ نداشته باشد بلکه هزینه های مختلفی را به خاطر ناامنی سرمایه ها و تنش در روابط با کشورهای مختلف به همراه داشته باشد.
سوال اصلی از نویسنده این مقاله خودنویس آن است که اگر این الگو پسندیده است و هر جایی باید کف خیابان نشست، چرا در کشورهای مدعی حقوق بشر، مسائل آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان و کانادا از طریق نشستن کف خیابان حل نمی شود؟
از این رو، بسیاری از کشورهای جهان و متفکران و ناظران سیاسی معتقدند که دوران انقلاب ها و تحولات و تغییرات سریع و گسترده گذشته است و بهترین روش برای تحولات سیاسی و بهبود شرایط ملت ها و کشورها، حرکت در فضای با ثبات و تغییرات تدریجی و آرام و همراه با میانه روی است تا مجموعه بیشتری از نیروهای سیاسی مشارکت کنند و مشکلات را حل نمایند.
در ایران، به خاطر نوع رفتار رهبران جنبش سبز و حرکت های افراطی ازسوی گروه های سیاسی، هزینه هایی برای کشور ایجاد شد و همراه با مشکلات دیگر تحریم، افزایش فشار غرب به بهانه انرژی هسته ای و مسائل حقوق بشر و... موجب شد که مردم راه میانه روی و اعتدال را انتخاب کنند و به فعالان سیاسی این پیام را بدهند که باید با میانه روی و ایجاد روحیه و نظام تدبیر، مشکلات کشور به تدریج کاهش یابد.
حرکت های تند و افراطی در حوادث بعد از انتخابات سال 88، از یک سو بخشی از نیروهای کشور را از گردونه خارج و به حاشیه راند، بخشی از افراد از کشور خارج شدند و مشارکت بخشی از نیروهای سیاسی کاهش یافت و ایجاد اختلاف باعث شد که مشارکت و ساماندهی نیروها برای تحقق اهداف اصلی ملت و کشور کاهش یابد.
در نتیجه مردم و بسیاری از گروه های سیاسی، به تدریج با به حاشیه راندن نیروهای افراطی، شرایط را برای انتخابات سال 92 در فضایی آرام و بدون تنش و با پیام اعتدال ومیانه روی آماده کردند و امروز نیز خواستار آن هستند که مسائل کشور در فضای همدلی و همراهی و همکاری پیگیری شود و مطالبات تند و افراطی مطرح نشود و برای رفع برخی مشکلات و اختلافات گذشته، روش گفت وگو در فضایی ارام مورد توجه باشد نه روش های تند مانند کف خیابان نشستن!
این در حالی است که در ماه های اخیر و بعد از پیروزی اقای روحانی در انتخابات، عده ای از گروه های سیاسی افراطی، هنوز این پیام مردم را درک نکرده اند و به جای آن که الگوی ایران و کاهش مشکلات کشور از طریق میانه روی و همراه با همدلی و همکاری را به دنیا معرفی کنند به طرح این جملات می پردازند که درسهای جنبش اشغال هنگکنگ برای ایرانیها، ماندن معترضان در کف خیابان و ...
درتحولات بعد از سال 88 نیز عده ای مطرح می کردند که "چرا تونس تونست ما نتونستیم" مردم مصر در میدان التحریر در کف خیابان نشستند و ...
این جملات نشان می دهد که این گروه های افراطی به آینده این پیشنهادها و آه و افسوس های خود نمی اندیشند و احساس مسوولیت نمی کنند.
زیرا اگر به تحولات مصر، سوریه، اکراین، عراق و... نگاه کنیم متوجه می شویم که بدون ایجاد آرامش و همدلی و همراهی مردم و گروه های سیاسی، هیچ تحول عمده و اثرگذاری چه قبل و چه بعد از انتخابات و تغییر دولت ها اتفاق نمی افتد.
به عبارت دیگر، بهترین روش و شرایط برای ایجاد تحول اثرگذار و مفید برای کاهش مشکلات مردم، همدلی و همراهی گروه های سیاسی است نه تغییرات پی در پی، کودتا، انقلاب، جنگ و خونریزی، شکل گیری گروه های تروریستی، آتش زدن و تخریب و ...
مردم ایران با تجربه تلخ حوادث بعد از انتخابات سال 88 دریافته اند که برای کاهش مشکلات و سوء مدیریت ها باید ابتدا فضایی آرام و با ثبات ایجاد کرد تا طرفین و گروه های سیاسی، با زبان مذاکره و گفت وگو به حل مشکلات بپردازند و زبان خشونت و بی قانونی و ادعاهای فراتر از قانون را تبدیل به احترام و تکریم به قانون و مردم کنند.
گروه های سیاسی باید در مقابل ادعا و حرف خود، احساس مسوولیت کنند ومتعهد باشند و در مورد آینده مردم و کشور فکر کنند که با ایجاد خشونت و درگیری و اعتراض و بی توجهی به قانون، چه خواهد شد و چه حوادث و تحولاتی رخ خواهد داد و آیا به نفع مردم خواهد بود یا اینکه هزینه هایی را بر کشور تحمیل می کند.
براین اساس، روحیه و فرهنگ غنی ملت ایران، و تدبیر گروه های سیاسی، موجب شد تا با صبر و حوصله و در چارچوب قانون، اجازه برگزاری انتخابات در زمان قانونی داده شود و فردی میانه رو و معتدل که قادر به استفاده از توان کارشناسی و فکری و ساماندهی گروه های سیاسی اصولگرا و اصلاح طلب باشد، انتخاب شود.
امروز آقای روحانی، به اولویت های کشور و همه مردم، از جمله سیاست خارجی، مسائل اقتصادی و تورم و بیکاری و... توجه دارد و اگرچه مطالبات اصلاح طلبان و اصولگرایان نیز مورد توجه دولت است اما از ایجاد زبان خشن و پیگیری مطالبات افراطی در فضای عمومی و افزایش فشار بر طرف مقابل خودداری می شود و مطالبات خاص در فضای گفت وگو و به تدریج به پیش می رود و البته هر جا منافع ملی اقتضا کند محکم و با اقتدار مسائل مطرح می شود تا مسائل اصلی مثل سیاست خارجی به پیش برود.
لذا رسانه ها و افراد افراطی از جمله خودنویس و نویسنده آن باید توجه داشته باشند که اولا ایران را برای هنگ کنگ و سایر کشورهای جهان الگو کنند و آرامش و اعتدال را برای حل مشکلات به دنیا معرفی نمایند و دوما، به درسی که ملت ایران داده است توجه شود و سیاست صبر و مدارا و تغییرات تدریجی را ملاک قرار دهند تا همان طور که چهارسال بعد از سال 88، انتخابات در فضایی آرام و با مشارکت بالا برای انتخاب فردی میانه رو و معتدل برگزار شد، همان طور اجازه دهند که مطالبات اجتماعی و سیاسی نیز بعد از کاهش مشکلات اصلی مثل سیاست خارجی و اقتصاد و... به تدریج در فضای آرام و همراه با همدلی و همکاری گروه های سیاسی و مسوولان مورد توجه قرار گیرد.
این موضوع، حتی در تاریخ 100 سال مشروطه خواهی نیز تجربه شده و هر گاه که حرکت های تند در دستور کار بوده پس از آن موج اختلاف، افزایش مشکلات، سرخوردگی، یاس و رکود، حاکم شده است اما هرگاه در یک مسیر ارام و با ثبات به پیش رفته ایم، کشور نیز با رونق و رشد و آبادانی همراه بوده است.
براین اساس، گروه های افراطی و رسانه های آنها باید بدانند که با این نوع ادبیات و فشار بر دولت آقای روحانی برای پیگیری مطالبات افراطی، شرایط را برای کاهش مشکلات مردم به تاخیر می اندازند و تهدیدها و افراطی گری ایجاد می کنند و نتیجه آن عملا به عقب رفتن و افزایش مشکلات برای مردم است...
نویسنده خودنویس با اشاره به تفاوت ها و شباهت های جنبش هنگ کنگ و با جنبش سال 88 ادعاهای جالبی را مطرح کرده و گفته است نمی توان روی چپ های اسلامی و اصلاح طلبان برای دموکراسی حساب باز کرد! در سال 88 باید عده ای کف خیابان می نشستند تا مطالبات خود یعنی حذف نظارت استصوابی، و حتی حجاب و رادیو و تلویزیون را درخواست کنند!
این نکات نشان می دهد که نویسنده به درخواست های ملت ایران و گروه های سیاسی از نگاه حقوق بشر غربی و آنچه در غرب می گذرد نگاه می کند و هنوز با درخواست گروه های سیاسی در ایران آشنا نیست و تصور می کند که مسائلی که به دنبال انتخابات مطرح شده، باید به موضوعات دیگری سرایت می کرد.
این نکات نشان می دهد که گروه های افراطی به دنبال آن هستند که با ایجاد اختلاف و طرح درخواست های افراطی مانند نداشتن حجاب و... اوضاع داخل ایران را به گونه ای دیگر تغییر دهند.
براین اساس، لازم است که مردم و گروه های سیاسی هوشیار باشند زیرا با ارائه درخواست ها و مطالبات افراطی، از هر نوعی شرایط برای طرح مسائلی از سوی افراطی های خارج کشور مطرح می شود که عامل ایجاد اختلاف و تنش و انحراف درخواست های اصلی می شود.
وقتی عده ای موضوع حجاب را که خلاف نظر اکثریت مردم است مطرح می کنند یعنی به دنبال مسائل افراطی دیگری فراتر از انتخابات و اصلاح طلبی و... هستند تا ساختار سیاسی و اجتماعی و فرهنگی کشور را تخریب و منحرف کنند و جامعه ای شبیه کشورهای غربی برای خود متصور هستند...
ادعاهای نویسندهمجید محمدی در مقاله خودنویس نوشته است:
این جنبش اما از حیث مقایسه با دیگر جنبشهای دموکراسیخواهی مثل آنچه در ایران در دو جنبش اصلاحطلبی و جنبش سبز در جریان بوده نیز قابل توجه و بررسی است. در این نوشته مشابهتها، تفاوتها و درسهای قابل یادگیری از آن را در مقایسه با جنبشهای دموکراسیخواهی در ایران عرضه میکنم.
دشواری موضعگیری برای رهبران ایالات متحده، کشوری که هم دموکراسیخواهی را ترویج میکند، هم در ترتیبات امنیتی منطقهی شرق آسیا حضور دارد، و هم نمیخواهد روابط تجاری آن با چین با دشواری مواجه شود؛ دشواری موضع گیری رهبران حزب کمونیست چین، انتخاب میان ریختن ترس عمومی از دموکراسی خواهی و سرایت این جنبش به شهرهای بزرگ دیگر مثل شانگهای و پکن در صورت موفقیت جنبش از یک سو و خروج سرمایه و نیروی کارآفرین از هنگ کنگ به عنوان سومین شهر تجاری دنیا بعد از لندن و نیویورک بعد از سرکوب و قلع و قمع و خونریزی از سوی دیگر
دشواری تصمیمگیری برای ادامهی تظاهرات توسط تظاهرکنندگان، در نظر گرفتن خواست دموکراسی در یک منطقهی کوچک از یک نظام کمونیستی-یک دولت، دو سیستم- در برابر ظرفیتهای هنگ کنگ به دلیل بیش از ۱۵۰ سال قیمومیت بریتانیا، بهجز چهار سال اشغال توسط ژاپنیها در دوران جنگ جهانی دوم.
مشابهتها۱. محور اصلی جنبش دموکراسیخواهی در ایران در قالب جمهوری اسلامی نفی نظارت استصوابی و افزایش اختیارات رئیس جمهور بود. اعتراضها در هنگ کنگ نیز وقتی آغاز شد که دولت مرکزی در ۳۱ اوت ۲۰۱۴ اعلام کرد که برای انتخاب رئیس اجرایی منطقه خودمختار هنگ کنگ در سال ۲۰۱۷ کمیتهی منتخب آن سه نفر را معرفی خواهد کرد و هیچ فرایندی در هنگ کنگ در این کار دخالت نخواهد داشت. این به معنی آن بود که نامزدهای انتخابات باید تایید صلاحیت شوند.
۲. بدنهی تظاهرات دموکراسی خواهی هم در هنگ کنگ ۲۰۱۴ و هم در ایران ۱۳۸۸ عمدتا قشر دانشجو و دانشگاهی هستند و در طرف مقابل نیز حزب کمونیست چین و نظام جمهوری اسلامی قرار دارد که هم سرمایههای کشور در آختیار آنهاست و هم قدرت نظامی آن. ...
۳. حمله به معترضان و تخریب چادرها و امکانات آنها در روز جمعه دوم اکتبر ۲۰۱۴ مشخصا از سوی مجرمان و اراذل و اوباش به اسم مردم صورت گرفت که توسط دولت چین سازماندهی شده و در لباس موافقان دولت در برابر معترضان صف کشیدند........
تفاوتها1. هنگ کنگ تحت چارچوب «یک کشور- دو سیستم» در نظام قضایی و سیاسی خود حتی بعد از پایان قیمومیت بریتانیا در سال ۱۹۹۷ مستقل عمل کرده است و جنبش دموکراسیخواهی برای نگاه داشت این خودمختاری سیاسی و قضایی تلاش دارد.
2. اما جنبش اصلاحطلبی و جنبش سبز تنها انتظارات معترضان را منعکس میکردند. ایران هیچگاه نهادهای مستقل را تجربه نکرده تا یک جنبش اجتماعی بخواهد آنها را احیا کند یا به عنوان واقعیت ملموس بدانها ارجاع دهد.
3. جنبش اشغال یا جنبش چتر در هنگ کنگ با رهبری اتحادیههای دانشجویی و دانشگاهیان اداره میشود، کسانی که کمتر نفعی از حکومت ظاهرا خودمختار هنگ کنگ دارند اما رهبران جنبش سبز به عنوان اصلاحطلب مذهبی عمیقا دل در گروی جمهوری اسلامی داشتند.
4. از این جهت نمیخواستند راهی برای شکستن دیوار میان خودیها و غیر خودیها پیدا کنند. آنها تنها میخواستند خود را که خودی محسوب میکردند به قدرت بالا بکشند و حکومت نیز آنها را خودی بداند و با همهی اعضای طبقهی حاکم با تساوی برخورد کند. جنبش اشغال هنگ کنگ برای بالا بردن یا پایین آوردن فرد یا گروهی خاص نبوده است.
۳. پس از اخطار رئیس اجرایی، لونگ چون یینگ، جهت پاک کردن منطقهی تحت اشغال تا روز دوشنبه ۶ اکتبر معترضان یکی از بزرگترین تظاهرات خود را در روز شنبه ۴ اکتبر به اجرا درآوردند. پس از استفادهی پلیس از گاز اشک آور برای متفرق کردن معترضان حدود یک هفته پیش از این نیز تظاهرات پر شماری برگزار شد. برخورد پلیس موجب عقب نشینی متحصنان نشده است. اینها نشان دهندهی اتحاد میان معترضان است. در ایران تظاهر کنندگان به علت پراکندگی حتی در تظاهرات موردی در برابر حملات لباس شخصیها دوام نیاوردند.
۴. در جنبش اصلاحطلبی در نهایت مطالبات آن در چارچوب قانون اساسی به صورت لوایح دوقلو به مجلس داده شد اما هیچ نیرویی برای تصویب آنها بسیج نشد و به جایی نرسید؛ اصلاح طلبان میخواستند در بالا بدون بسیج عمومی مشکل را حل کنند. تحصن مجلس ششم نیز تداوم نیافت و ناموفق ماند؛ اما جنبش اشغال هنگ کنگ در عین باز بودن برای مذاکره به دنبال حل مساله در بالا بدون بسیج در سطح جامعه نیست.
درسها
جنبش هنگ کنگ تا همینجا، حتی اگر به نتیجه نرسد سه درس برای دموکراسیخواهان ایرانی در بر دارد:
۱. قطع امید از اصلاحطلبان مذهبی و چپها
جنبش اشغال وال استریت با ۱۲۰۰ نفر شرکت کننده در زوکاتی پارک نیویورک در رسانهها و سخنان مقامات جمهوری اسلامی، اسلامگرایان مخالف و چپهای ایرانی به عنوان جنبش ۹۹ درصد مردم آمریکا مطرح شد اما «جنبش اشغال» هنگ کنگ با شرکت حدود ۸۰ هزار نفر مورد غفلت تام و تمام نیروهای چپ و اسلامگرا که بسیاری از آنها خود را دموکرات معرفی میکنند قرار گرفته است. فقط جستجو کنید ببینید در سایتهای فارسی زبان خارج کشور که با ادعای دموکراسیخواهی بودجهی خود را از دولتهای غربی تامین میکنند و گردانندگان آنها عمدتا نیروهای اصلاحطلب و چپ هستند چه تعداد مقاله و یادداشت و گزارش دست اول در مورد جنبش اشغال وال استریت و چند مطلب و گزارش دست اول در مورد جنبش اشغال هنگ کنگ منتشر کردهاند.
اسلامگرایان و چپها آن قدر تمایلات ضد آمریکایی دارند که به هر جنبش دموکراسیخواهی اصیل در ایران بدبین شوند و آن را حمایت شده از سوی ایالات متحده تلقی کنند بالاخص اگر خود آن را اداره نکنند. از این جهت هیچ جنبش دموکراسیخواهی راستین در ایران نمیتواند به اصلاحطلبان مذهبی و چپهای ایرانی اتکا کند.
۲. ماندن در کف خیابان در صورت شکل گیری اجتماع اولیه
بزرگترین فرصتی را که میر حسین موسوی در ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ از دست داد، عدم تقاضا از مردم برای ماندن در کف خیابان بود. به بیان سبزها و شهردار تهران در آن زمان سه میلیون و به بیان فرماندهان نظامی سیصد هزار نفر در آن روز به خیابانها آمدند تا رای خود را مطالبه کنند. اگر همان سیصد هزاری که فرماندهان می گویند یک هفته در کف خیابان مانده بودند حداقل میتوانستند حکومت را به پذیرش دو یا چند خواستهی مشخص خود مجبور کنند. جمعیت معترض به خانه رفت و حکومت حتی یک قدم به خواستههای معترضان پاسخ نداد. با ۵۰۰ هزار نفر معترض حتی بخشی تظاهر کنندگان به نوبت میتوانند به خانه رفته استراحت کرده و باز گردند.
۳. جنبش عاری از خشونت بهترین راه حل است
اگر جنبش هنگ کنگ خشونتی در بر داشت تا کنون دهها بار سرکوب شده بود. علت شکست سبزها خودداری از تمسک به خشونت نبود؛ عدم پافشاری بر خواستهها و اتکا بر رهبران دل بسته به جمهوری اسلامی بود. یک جنبش بدون خشونت که بتواند ۳۰۰ تا ۵۰۰ هزار نفر را در تهران بسیج کرده و با هر روش و انگیزهای در کف خیابان نگاه دارد حکومت را نه تنها به پایان دادن به نظارت استصوابی بلکه به پایان دادن حجاب اجباری یا واگذاری مدیریت رادیو و تلویزیون به منتخبان واقعی مردم مجبور میکند. بدون خشونت بودن جنبش در برابر میلیونها دوربین تلفنهای همراه موجب بستن دست حکومت از آوردن تانکها و لباس شخصیهای خود به خیابان میشود.