گروه سبک زندگی، مطالبی که در ادامه به نظرتان رسیده و در قالب پروندهای تحت عنوان «تحلیلی بر نامهی 31 نهجالبلاغه در حوزهی سبک زندگی اسلامی» آورده میشود، سلسله گفتارهای دکتر محمدحسین باقری، استاد و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامیست که پس از پیادهسازی و چندین بار ویرایش در اختیار ما قرار گرفته است. وی سعی نموده تا با تفسیر مبتنی بر آیات و روایات دینی و همچنین اصول جامعهشناسی و روانشناسی از نامهی 31 نهجالبلاغه، باب جدیدی در مقولهی سبک زندگی اسلامی باز کند.
به گزارش بولتن نیوز، بسم الله الرحمن الرحیم «و جاهِد فِي الله حقَّ جِهاده ولا تأخُذکَ في الله لَومَه لائم، و خُضِ الغَمراتِ لِلحَقّ حَیثُ کانَ، وتَفَقَّه فِی الدِّین، و عَوِّد نَفسَکَ التَّصَبُّر عَلَي المَکروه و نِعمَ الخُلُقُ التَّصَبُّرُ فِي الحقِّ»
گفتیم شرط دینداری این است که اگر مورد مواخذه یا سرزنش قرار گرفتی، باز هم اعتقاد دینی خود را حفظ کنی. اگر میبینی کسی در مقابل سرزنشها یا سخنان مخالفان آموزههای دینی و دستورات شرعی از دستورات دین کوتاه ميآيد، این دیندار نیست. لکن در یک فضای جمعی به دلیل اینکه بترسد مورد شقاوت جمع قرار گیرد، خود سانسوری میکند، محافظه کار شود. این باز اینجا دینداریش ایراد دارد.
حضرت به فرزندشان میفرمایند «خُضِ الغَمَرات لِلحَقّ حيثس کان»که خودت را در گردابهای دینداری بیانداز. به چه معنا؟ به این معنی که گاهی اوقات دینداری یک انسان دیندار یا یک انسان مؤمن، دینورزی او مستلزم آنست که از برخی حساب و کتابهای دنیوی بگذرد و وارد فضاهایی شود که آخر و عاقبتش خیلی معلوم نیست. مصداق بارز اين جمله زندگي خود حضرت علی(ع) است.
طبیعتاً هر انسان سیاستمدار عادی میدانست که اگر طلحه و زبیر و معاویه، دنبال حکومت
هستند، اجمالاً مناطقی را به ایشان بدهیم و بعد يکييکي به نقشه از آنها بگيريم. ولی از آنجا که حضرت، این کار را بر خلاف دین میدانست، از سر دینداری مخالفت کرد و حاضر نشد که به عنوان یک سیاستمدار زیر بار این قضیه برود. باز مصداق دیگر اين جمله امام حسین(ع) هستند.
امام حسین به دلیل اینکه حکومت فاسد یزید را قبول نداشتند، به نهی از منکر پرداختند. قیام کردند و برای اصلاح امت جدشان، مرتب محاسبهی این را نکردند که این قیام و مخالفت با نهی از منکر، چه تبعاتی دارد. چرا؟ چون مولای ما و پدر ایشان توصیه کردند خودت را در گردابهای دینداری بیانداز. به تعبیر دیگر، حرکتی که امام حسین(ع) کردند این بود که خودشان را برای حفظ دین، وارد گردابهای دینداری کردند و این گردابها، گاهي خیلی وحشتناک است.
ما اگر زندگي دنیايي اينها را نگاه بکنیم، ميبينيم یک انسان برای حفظ دینش به جایی میرسد که همسرش بیوه میشود، فرزندانش یتیم میشوند یا فرزندش را روی دستش تیر میزنند و میکشند. یا فرزندش را جلوی چشمش اینقدر شمشیر میزنند که دیگر یک نفر به تنهايي او را نمیتواند از صحنهی نبرد برگرداند، چون این بدن از بس که ضربه خورده، قطعه قطعه شده. پس دینداری و دینورزی و دینیاری زحمت دارد.
این نیست که ما بگوییم به هر حال یک جامعه صاف و سالمی باشد، محفلی باشد، نماز جماعتی باشد، ما همین که رفتیم مسجد، توی راه همه بگویند بهبه عجب انسان شریف و مؤمنی. توی مسجد که وارد میشویم همه جلوی پایمان بلند شوند. دو رکعت نماز میخوانیم، نه مگسی، نه پشهای، نه هوای گرمی. بعد نماز که تمام شد، چای و شیرینی به ما میدهند. بعد هم میآییم بیرون همه احترام میگذارند. همهی جامعه قبولمان دارند. خوب، توی این فضا، دینداری کردن خیلی هنری نیست. عیار این دینداری و دین ورزی در شرایط تقابلهای فکری، تقابلهای ایدئولوژیک مشخص میشود. کما اینکه دینداری نسل اول انقلاب در دههی پنجاه و در دههی شصت موقعی محک خورد که اندیشههای مارکسیستی هم وارد جامعه شد و بعضیها به غلط فکر کردند که اسلام اندیشهی اصلاحی ندارد و باید تلفیق کنیم. چه کسانی از این جریان جان سالم و قلب سالم و مغز سالم به در بردند؟ کسانی که هر بار تشخیص دادند خودشان را در گرداب دينداري انداختند و در رفتار عملیشان متجلی شد.
بعدحضرت فرمودند «و تَفَقَّه فِی الدّین». معنای تفقه دین را خدمت دوستان عرض کردم. يعنی تفکر عمیق در آموزههای دینی بکن. یک نکتهای دارد اینجا: وقتي به بعضیها گفته میشود که شما بیایید در راه خدا مجاهده بکنید، دینورزی و دینیابی کنید، جُهد بکنید، جهاد فرهنگی بکنید. اینها میگویند نه، ما حالا یک دوره باید برویم فقه بخوانیم، یک دوره برویم اصول بخوانیم، یک دوره تاریخ اسلام بخوانیم، بعد که همهی این حقایق برای ما روشن شد، شروع کنیم به دینداری کردن. و خيليها درس دين ميخواندند اما در طول هشت سال دفاع مقدس يکبار هم نرفتند پشت جبهه به رزمندگان ما يک خداقوتي بگويند.
نامهی تربیتی مولا علی در تقدم و تأخر اینها عکس این معنا را ميگويد. یعنی انسان مؤمن، پیرو امام علی (ع) باید تصمیم بگیرد که اهل مجاهدهی در راه حق بشود. وقتی قرار شد که اهل مجاهدهی در راه حق شود آنوقت خیلی سؤال پیش میآید. باید وارد تفقه در دین شود. مواجهاش با قرآن و ادعیه، مواجهه متفقّهانه است. در واقع اهل تدبّر ميشود. اهل تفکر ميشود. آنوقت یکسری سؤالهایی برایش پیش میآید. این سؤالات یک تشنگی معرفتی ایجاد میکند که آن انسان مؤمن سالک الیالله برود سراغ عالمان دینی سؤالش را بپرسد. والا ذهنی که تشنه نباشد و سؤال نداشته باشد شما یک حجم عظیمی از حقایق را به او عرضه کنید، اصلاً معنایش را درک نمیکند.
اگر خیلی از اوقات مثلاً به ما گفتند جلسه تفسیر قرآني هست برویم بنشینیم، ما هم توی ذهنمان گفتیم حالا این تفسیر به چه درد زندگی عادی ما میخورد؟ من که فردا صبح میخواهم بروم اداره سر کار یا سر کلاس دانشگاه. به چه دردی میخورد؟ به این دلیل این سؤال پیش میآید که ما ابتدا به ساکن، زندگی مجاهدانه در راه خدا را انتخاب نکردیم. اگر زندگی مجاهدانه در راه خدا را انتخاب کنیم، بعد مرحلهی بعد این سؤال پیش میآید: خوب چه بکنیم؟ این سؤال «خوب چه بکنیم؟» مرجع فکری و رسمی میخواهد. منبع تغذیهی معرفتی میخواهد. این است که شما لاجرم باید مراجعه کنی به قرآن و احادیث معتبر. لاجرم باید مراجعه بکنی به رفتار ائمهی معصومین که در موضوعات مختلف چه کار کردند. لاجرم شما باید مراجعه بکنی به علماي دينشناس که ببینی تکلیف شما چيست مثلاً وقتی قرار شد جهاد در راه خداوند بکنید، با یک منکر مواجه شدید چه طور باید نهی از منکر کنید. اگر تصمیم گرفتیم که ما اهل مجاهده در راه خداوند باشیم، آنوقت همهی اینها معنا پیدا میکند.
ادامه دارد...
چند همسری؛ واجب در کتاب مقدس و نظام مند در اسلام(بخش هفتم)
دلسوزی منافقین ورشکسته برای یک شیاد حرفه اي..