به گزارش بولتن نیوز، نوشتن نمایشنامه ای درباره بازی ایران و استرالیا ایده جالب وهوشمندانه ای
است و چنین موضوعی را دستمایه نوشتن یک نمایشنامه قرار دادن نشان از ذکاوت و
تیزبینی ویژه ای دارد چرا که ما با یک نوستالژی مشترک و کاملا مثبت میان
تمام ایرانیان مواجهیم که با وجود اشتراک موضوعی به نام برد غیرمنتظره تیم
ملی ایران برابر حریف قدرتمندی چون استرالیا و صعود معجزه وار به جام جهانی
پس از بیست سال و ظهور یک جشن تمام عیار ملی در سرتاسر ایران.
هر
کدام از ایرانیان خاطره ای متفاوت از این حادثه تاریخی دارند که منحصر به
فرد است و از آنجا که سجاد افشاریان، کارگردان این نمایش در نشست خبری پیش
از آغاز اجرای آن در فرهنگسرای ارسباران از اپیزودیک بودن آن خبر داده بود
انتظار می رفت تا با نمایشی مواجه باشیم که به بازنمایی گوشه ای از دریای
حوادث بی بدیل و جالب آن دقایق منحصر به فرد بپردازد.
نمایش ایران و
استرالیا با رقم زدن چنین انتظاری مرا به سالن نمایش فرهنگسرای ارسباران
کشاند و مشاهده استقبال خوب مردمی از این نمایش باعث شد بار دیگر نزد خود
انتخاب هوشمندانه چنین مضمونی از سوی عوامل این نمایش را تحسین کنم چرا که
سوژه نمایش بیش از هر چیز اجتماعی و ملی است.
استفاده از تعداد
زیادی بازیگران جوان و جویای نام که گفته می شود در نمایشنامه نویسی هم از
آنها استفاده به عمل آمده از دیگر موارد مثبت و قابل تقدیر نمایش ایران و
استرالیاست.
همانظور که انتظار داشتم تقریبا کل بازی ایران و
استرالیا به موازات اجرای نمایش برای تماشاگران پخش شد و همه چیز حداقل
برای من خیلی خوب پیش می رفت ، شوخی آغازین گوینده سالن با تماشاگران که
البته جزئی از نمایش بود نیز که درخواست کرد به رسم لحظه پیروزی برای سبک
شدن زمین همه از جای خود به هوا بپرند نیز عالی بود و اپیزود ابتدایی نیز
می رفت که خوب شروع شود اما ادامه کار حداقل برای من به شدت ناامید کننده و
ملال آور ادامه پیدا کرد مایه تحیرم شد.
به نظر من سجاد افشاریان
یک ایده ناب وعالی را با فرو غلطیدن در ورطه انتخاب قالبی روشنفکرانه در
نوع نمایشنامه نویسی به مسلخ برده و نمایش ایران و استرالیا را تا سطح یک
مانیفست خوانی شعارگونه که بیش از هر چیز ولع خودنمایی بر پایه دیالوگ های
پر ابهام و کنایه آمیز در آن موج می زند پایین آورده است.
نمایش
ایران و استرالیا بر خلاف آنچه سجادیان در نشست خبری خود وعده داده بود نه
تنها هیچ ربطی به یک شادی ملی ندارد بلکه بر عکس موضوع نابی که درباره یک
جشن ملی است را با نگاه و عینک و زاویه ای بدبینانه به ورطه انحراف کشانده
است.
از زاویه ای دیگر نمایش ایران و استرالیا غمنامه ای ملی است و
رد پای هر چیزی را در آن می توان مشاهده کرد به جز شادی عمومی از یک جشن
ملی.
خود افشاریان دلیل انتخاب چنین مضمونی را چنین عنوان کرده که :
«تعصب حاکم بر جامعه که خندیدن را جاهایی عیب می دانست و شادی در جامعه
تعریف مشخصی نداشت با انجام بازی ایران و استرالیا شکست و همین موضوع ایده
ای برای یک کار نمایشی شد:» ولی با دیدن نمایش او با کمال حیرت با نمایشی
مواجه می شویم که نگاهش به یک شادی عمومی نیز از زاویه ای سیاه و غمبار
دنبال می شود و در واقع ریشه آنچه افشاریان با عنوان جامعه افسرده به مثابه
یک پدیده شوم اجتماعی از آن یاد می کند را باید در نوع نگاه و رویکرد فکری
آدمهایی از نوع خود او جست و جو کرد.
واضح است که صحنه نمایش جای
ارائه مانیفست و خواندن بیانیه های روشنفکرانه نیست و هنر تئاتر قواعد و
اسلوبی دارد که جهان شمول است به علاوه اینکه اگر کسی ادعای دلسوزی برای
جامعه ای دارد که شادی در آن کمرنگ است باید تناقض در حرف و عمل را حل کند و
نمایشی را به روی صحنه ببرد که به جامعه امید، نشاط، فضیلت، خودآگاهی و
کرامت هدیه کند.
جامعه ای که سجادیان در نمایش ایران و استرالیا به
نمایش می گذارد بیش از هرچیز ویرانه ای اخلاقی را به ذهن متبادر می کند.
نسل جوانی که غرق در بداخلاقی و کج رفتاری و بیماری و اعتیاد و نسیان فرو
رفته و جالب است که خاطره پیروزی تاریخی و حماسه گونه تیم ملی ایران نیز
تاریک و رنج آور به نمایش گذاشته می شود.
متاسفم که باید اذعان کنم
برای آنچه با عنوان نمایش ایران و استرالیا به صحنه رفته است بر خلاف آنچه
در آغاز اجرا از تماشاگران طلب می شود نباید به آسمان پرید بلکه باید سر به
زانو نهاد و گریست و دیگر اینکه حماسه ملبورن را به تراژدی تبدیل کردن
واقعا هنر می خواهد.
ایران و استرالیا حماسه ملبورن شامگاه گذشته آخرین اجرای خود را در فرهنگسرای ارسباران پشت سر گذاشت .