گروه سیاسی، وقتی به هر دلیلی این امکان را نداری که در محضر بزرگان باشی، یکی از بهترین راههای درک شخصیت والای ایشان، شنیدن خاطرات آنها از زبان دیگرانیست که این بزرگان را درک کردهاند.
به گزارش بولتن نیوز، برای نسل سوم و چهارم انقلاب اسلامی که امکان درک شخصیت افرادی چون شهید رجایی را نداشتند، لازم است تا از همرزمان و همکاران او بشنوند که وی چه ویژگیهایی داشت و چگونه توانست توفیق مقام رفیع شهادت را کسب نماید.
خوشنویسان، مدیركل آوزش و پرورش شهر تهران در زمان شهید رجایی:
شهید رجایی خودش را وقف انقلاب كرده بود. بعضی وقتها خدمتش میرسیدم، میدیدم روی موكت دراز كشیده و چشمش را بسته است. میگفت خوشنویسان مطلبت را بگو، بیدارم.
در ملاقاتی كه همراه آقای رجایی در قم خدمت امام رسیدیم، امام بعد از این كه گزارش ایشان را درباره آموزش و پرورش شنید، فرمود انشاالله اگر این گونه كار كنید(اشاره به نوع كار كردن شهید رجایی كه از لابهلای گزارش فهمیده بود) 20 سال طول میكشد تا به نقطه صفر برسیم. اصولا رجایی ارادت عجیبی به امام داشت. آن روز تنفیذ حكم ایشان را همه از تلویزیون دیدیم واقعا ارادت مریدانه رجایی به امام تكاندهنده است.
برای رجایی سادهزیستی فقط یك روش شخصی نبود بلكه در حكومت هم آن را اعمال میكرد.
اولین نصیحت ایشان به من پس از این كه مدیر كل آموزش و پرورش تهران شدم این بود كه برو سعی كن این اتاق را كوچكتر و كمتر كنی نه این كه زیادش كنی.
دكتر مجتبی رحماندوست، مشاور رئیس جمهوری:
هرچند من با شهید رجایی برخوردهای كمی داشتم ولی خیلی تكاندهنده و سازنده بود.
رجایی آدم خیلی بیادعایی بود و اهل قیافه گرفتن نبود. زمانی كه رجایی نخستوزیر بود، بازدیدی از دانشكده افسری نیروی زمینی ارتش داشتیم. شیوه حركت رئیس جمهور(بنیصدر) طوری بود كه همه باید كنار میرفتند و ادای احترام میكردند. اما نخستورزیر همراه مردم و پشت سر رئیس جمهور حركت میكرد.
مردم از این كه جلوی رئیس جمهور بیایند، نگرانی و هراس داشتند اما به محض این كه به رجایی میرسیدند، لبخندی به وی میزدند و میگفتند، آقای رجایی یك عكس با هم بیگریم، میگفت: بگیریم، آدمها سختشان بود كه به رئیسجمهور یك كلمه بگویند، ولی راحت بودند كه به نخستوزیر بگویند یك عكس با هم بگیریم.
دكتر احمد توكلی:
چیزی كه من از بازتاب رفتار شهید رجایی در مردم دیدم، مربوط میشود به سفری كه ایشان به مازندان داشتند و در ساری با مردم ملاقات كرده بود. در فریدونكنار، ما آشنایی داشتیم به اسم حاج غلامرضا جانباز؛ این مرد یك بقال بود كه سواد بسیار ناچیزی داشت. بسیار كم حرف میزد، لهجه غلیظ مازندرانی داشت و جملهبندیاش هم خیلی قوی نبود و علاوه بر اینها، فوقالعاده آدم بیآلایش و خوش قلبی بود، روحیهای هم در كاسبی داشت كه در هیچ شرایطی حاضر نمیشد دكانش را ترك كند؛ صبح اول وقت كه میرفت دكان، تا شب خانه نمیآمد، با این كه مغازهاش سركوچه بود ناهارش را هم برایش از خانه میآوردند. وقتی كه شهید رجایی به ساری آمد، ایشان آن روز كركره را كشید پایین و رفت ساری، بعداً وقتی كه دیدمش، در سفری كه همراه خانواده به منزل ایشان رفته بودیم، پرسیدم: چطور شد كه مغازه را تعطیل كردی و رفتی ساری؟ گفت: آدم خوبی است و میخواستم او را ببینم. گفتم: چرا میگویی آدم خوبی است؟ گفت: شبیه فقرا راه میرود.
مهندس سید مرتضی نبوی:
زمانی كه من در قزوین دانشآموز بودم، آقای رجایی دبیر هندسه مخروطات بودند. اخلاق و آرامش والای ایشان باعث برتری و امتیاز نسبت به سایر دبیران بود و احترام متقابل با دانشجویان داشتند. ایشان در تهران، دبیرستان كمال را اداره میكرد. من در تهران چند بار به خدمت ایشان رسیدم كه در خصوص رژیم و مسائل انقلاب صحبت میشد.
بعد از دوره زندان آقای رجایی، ایشان مدرسه رفاه را كه پوششی برای كارهای فرهنگی و انقلابی بود راهاندازی كردند.
در ایامی كه آقای رجایی به زندان رفت و تحت شكنجههای بسیار قرار گرفت، بنده به اتفاق خانم مرحومم به منزل ایشان رفت و آمد داشتیم. منزل ایشان مركز پخش و توزیع اعلامیهها و نوارهای حضرت امام (ره) بود.
زمانی كه انقلاب اوج گرفت و مردم زندانیها را آزاد كردند، آقای رجایی كه حبس ابد بود آزاد شد. كمیته استقبال از حضرت امام به مسئولیت آقای رجایی در مدرسه رفاه تشكیل شد. حضرت امام با مشورت آقای مطهری به مدرسه علوی رفتند. در مدرسه رفاه، طرح كمیتههای انقلاب با كمك آقای رجایی ریخته شد. بسیار هم جالب بود. بعضی از ما را میكشیدند كنار و درباره طرح مشورت میخواستند، بعد از آن بود كه در 14 مسجد تهران، كمیتههایی تشكیل شد و اسلحهها از آنجا تقسیم میشد
شما در کنار هیجان و تبلیغات موجود وقت کردی در مورد بیل گیت کمی مطالعه کن تا بتوانی حدث بزنی چطور یک بیل , بیل گیت میشود.
موقعیکه بنی صدر رییس جمهور بود تلوزیون رنگی هم بود؟ روزنامه رنگی چطور ؟ اصلا رنگ بود؟؟ ماشین اختراع شده بود؟؟چرا الکی تیر در تاریک در وکنی ؟ اگر بنی صدر برای هموطنان خانه ساخت منهم دیوار چین را ساختم میگی نه ثابت کن.