قسمت اول را در اینجا بخوانید.
ولی قصۀ دیگری نیز هست که ارزش دارد موقتاً هم که شده از بوتۀ فراموشی نجات یابد. در سال ۱۸۷۰، یک مجلۀ آمریکایی داستان مسلسلی را به قلم کشیشی از اهالی بوستن به نام ادوارد لورت هیل منتشر ساخت که در آن اولین پیشنهاد برای ساختن یک قمر مصنوعی دیده میشود. «ماه آجری» هیل از بعضی لحاظ اثر بسیار دوراندیشانهای است. نویسنده خاطرنشان میسازد که یک جرم نمایان که در مدار کم ارتفاعی گرد زمین بچرخد ارزش بیپایانی برای ناوبران خواهد داشت؛ امروزه ماهواره های ترانزیت (هرچند که از امواج رادیویی استفاده میکنند) صورت تحققیافتۀ تصور هیل هستند. برای آنکه آجر ماه هیل برای چشم برهنه نمایان باشد لازم بود که قطری برابر ۶۰ متر داشته باشد قطری که به اندازۀ کافی به قطر ۳۰متری ماهوارۀ چشمگیر اِکو-۱نزدیک است. اگرچه روش پرتاب هیل –توسط یک چرخ طیار دوار- همان قدر غیرعملی بود که توپ ژول ورن، اما انتخاب آجر به عنوان مادۀ ساختمانی انتخاب محاسبهشدهای بود. هیل فکر میکرد که آجر برای مقاومت در برابر گرمای اصطکاک هوا بهترین ماده باشد؛ و بدین ترتیب توجه امروز را به سفالینهها برای دماغۀ مخروطی موشکها و گردونههای بازگشت به درستی پیشبینی کرد.
شکل: فضانورد هجایی:
هجونویسان قرن نوزدهم طرحهای پرواز در فضا را حسابی
مسخره میکردند. چابکسواری که در این
کاریکاتور سال ۱۸۴۹ سوار بر کرۀ اسب بخاری خود مهمیز میکشد
میگوید:
«دلم میخواست جمایما (یعنی همون فاطمه سلطان) منو
میتونس حالا ببینه که چه جوری مث یه دونه برق بلا روی سیم تیلغلاف از این
گوشۀ آسمون به اون گوشه میججم؛ فکر
میکنم جیگرش کباب میشد که چرا اونم
بار و بندیلش رو نبسته با من بیاد!»
در آغاز قرن بیستم، دیگر زمان سلطۀ انسان بر هوا نزدیک میشد. اما در شهر کوچک کالوگا، در ۱۶۰کیلومتری مسکو، معلم کری به نام کنستانتین ادواردویچ تسیولکوفسکی خواب ستارگان را میدید.
تسیولکوفسکی در سال ۱۸۵۷ به دنیا آمده و از کودکی شیفتۀ علم شده بود. هرچند خود آموخته بود، اما درک بسیار درستی از فیزیک و ریاضیات داشت. پس از عشقبازی کوتاهی با هوانوردی، توجهش دربست به مسئلۀ مسافرت فضایی معطوف گردید. او از جملۀ نخستین انسانهایی بود که دریافت موشک وسیلهای است برای گریز از زمین. در سال ۱۸۹۸ تسیولکوفسکی دیگر قانونهای ریاضی حرکت موشکی را که اساس طرح همۀ سفینههای فضایی است درآورده بود. در سال ۱۹۰۳ –سال اولین پرواز هواپیمای برادران رایت- نتایج اصلی کار خود را منتشر کرد و پایههای دانش فضانوردی را بنا نهاد.
اما تسیولکوفسکی بیش از اینها کرد. او در پیشبینیهای خود اکتشاف فضایی را جزئی از یک فرایند مداوم اجتماعی میدید که سرانجام زندگی انسان را دگرگون میسازد و آن را در تمامی منظومۀ شمسی میگستراند. تسیولکوفسکی برای ترویج افکار خود به نگارش صدها مقاله، هم آسان و مردمپسند و هم دقیق و علمی، پرداخت و از جمله رمان قابلملاحظهای به نام «بیرون زمین» نوشت که شرح نظریات او در قالب داستان است.
حتی امروز فراخی دید تسیولکوفسکی از هر لحاظ چشمگیر است. در زمانی که هواپیماها با جانکندن از زمین بلند میشدند، او دربارۀ ماهوارهها، انرژی آفتاب، «لباس های اثیری» (که ما امروز آنها را لباس فضایی مینامیم)، استفاده از گیاهان برای تهیۀ خوراک و اکسیژن در سفرهای طولانی و مستعمرهنشینساختن منظومۀ شمسی چیز مینوشت. تسیولکوفسکی حتی به مسائل ظاهراً جزئی ولی به هیچ وجه بیاهمیتی چون حمامکردن در شرایط بیوزنی سفینههای فضایی نیز توجه داشت (راه حل او: دوش بر مبنای نیروی گریز از مرکز).
در سرنوشت پیامبران است که معمولاً از طرف معاصران خود مورد تمسخر یا بیاعتنایی قرار بگیرند. تسیولکوفسکی آدم خوشاقبالی بود. در نیمۀ دوم عمر او نبوغش دیگر کاملاً شناخته شده بود و آثار او در سراسر اتحاد جماهیر شوروی دوباره و چندباره به چاپ میرسید. در سالهای ۳۰ او یک جور قهرمان ملی بود. دایرةالمعارف عظیمی دربارۀ ارتباط بین سیارهها بین سالهای ۱۹۲۸ و ۱۹۳۲ (تاریخی که از هر لحاظ زود است) در لنینگراد به چاپ رسید و یک جلد کامل آن به تسیولکوفسکی اختصاص یافت. وقتی تسیولکوفسکی در سال ۱۹۳۵ جان سپرد، دولت بانی سوگ او گردید.
بیشتر مردم جهان چندان توجهی به این علاقهمندی طولانی و مداوم روسها به مسافرت فضایی نکردند. اما در نتیجۀ ترقی روزافزون فن و دانش و تسخیر سریع هوا عدۀ دیگری خواهناخواه راهی را که تسیولکوفسکی پیموده بود از سر پیمودند و نتایجی را که او گرفته بود خود دوباره گرفتند.
در سالهای پیش از جنگ جهانی اول بود که یک آمریکایی جوان که استاد فیزیک بود و رابرت هاچینگز گادارد نام داشت به موشک علاقهمند شد؛ به عنوان وسیلهای که قادر بود بر محدودیتهای بالن در ارتفاعگیری غالب شود. جزوهای که تحت عنوان «روشی برای رسیدن به ارتفاعهای بسیار زیاد» در سال ۱۹۱۹ منتشر کرد، متضمن یک بررسی صد در صد ریاضی از همان چیزی است که ما امروز موشک اطلاعگیری هواشناسی میخوانیم، موشکی که قادر است ابزار دقیق علمی را به ارتفاعی بلندتر از حد اوجگیری وسایل پرواز متکی بر هوا برساند. این رساله اگر به خاطر جملهای در موخرۀ آن نبود خارج از محافل علمی توجه کسی را جلب نمیکرد. اما این جملۀ گادارد «که با استفاده از همین اصول محرکۀ پرواز موشکی ممکن است مقداری باروت به سطح ماه فرستاد که انفجار آن از زمین قابل رؤیت باشد» سر و صدای زیادی به راه انداخت.
شکل: جنگ جهانها – از ه.ج.ولز:
در داستان «جنگ جهانها»، مریخیهای
سهپا به زمین میتازند و قصبه چابهم
در انگلیس را با خاک یکسان میکنند. سعی و کوشش برای
متوقفساختن ایشان بینتیجه است ولی سرانجام در آستانۀ
پیروزی خود بر مردم زمین در مقابل هجوم باکتریها از پا
درمیآیند. دانشمندان معتقدند که اگر
سفینههایی را که از مریخ باز
میگردند گندزدایی نکنیم ایبسا که
باکتریهای مریخ «جنگ» را ببرند.
اظهار این مطلب شاید یک اشتباه تاکتیکی بود؛ گادارد با چسباندن نام خود به چیزی به اسم موشک مهنورد که جنونآمیزبودن آن از واضح هم واضحتر بود خود را در معرض تمسخر مردم و بهرهبرداری روزنامهنگاری جنجالی قرار داد. با وجود بر این، چند تن آدم دوراندیش قدر کار او را دانستند و به کمک همین اشخاص بود که گادارد توانست در طول سالهای ۲۰ و ۳۰ آزمایشهای خود را دنبال کند. در سال ۱۹۲۶، در منطقۀ روستایی آبرن در ایالت ماساچوست، نخستین موشک مایعسوز گادارد به هوا پرتاب شد. موشک ۵۷ متر پرواز کرد و بدین ترتیب به اندازۀ چند متر از اولین پرواز برادران رایت بیشتر پرید. ایبسا که در دورنمای تاریخ، نخستین پرواز موشک گادارد اهمیت بیشتری کسب کند: چه هواپیما موجب تسریع سفر به سرزمینهای شناختهشده گردید اما موشک راهی به سوی ستارگان گشود.
گادارد به شهادت یادداشتهای خود از نتایح دورکار خود به خوبی آگاه بود، اما به علت خوی محتاط خود از اظهارنظر دربارۀ پروازهای کیهانی در انظار عام خودداری میکرد. سومین پیشاهنگ فضانوردی از این لحاظ وسواسی نداشت و شاید به همین علت بود که اندیشههای او تأثیر ضربهای فوریتری روی دنیا گذاشت.
عجیب است که هرمان اُبرت اهل رومانی نیز چون تسیولکوفسکی و گادارد از راه معلمی گذران میکرد؛ ظاهراً زندگی آکادمیک فراغت و تربیت فکری لازم را برای چنین نظرآزماییهایی به ایشان میداد. در سال ۱۹۲۳ ابرت کتابچۀ لاغری را تقریباً به خرج خود منتشر ساخت که عنوان آن «موشک به سوی فضای بین سیارهای» بود. او نیز به همان نتیجههایی رسید که پیشگامان روسی و آمریکایی او رسیده بودند، ولی از ایشان چند قدم نیز جلوتر رفت. او نهتنها طرح نظری موشکهای پژوهشی بلندپرواز و سفینه های فضایی سرنشیندار را روی کاغذ آورد بلکه فکر ماهوارههای بزرگ سرنشیندار یا ایستگاه فضایی را که بعد از پیشنهاد ماه آجری هیل کم و بیش فراموششده بود دوباره زنده کرد.
تصورات ابرت به نحو غیرمنتظرهای جلب توجه کرد، مخصوصاً در آلمان نقطۀ آغاز یک رشته واکنش زنجیری گردید. کتابهای فنی دیگری در این زمینه منتشر شد که قابلتوجهترین آنها یک بررسی صد در صد ریاضی از مسیر موشکهای در فضای بین سیارهای توسط معمار شهرداری اِسن بود. اگرچه این شخص یعنی دکتر والتر هوهمان بیست سال بعد در حملههای هوایی متفقین به شهر اِسن کشته شد اما جزوهای که در سال ۱۹۲۵ منتشر ساخت نوعی جاودانگی به او بخشیده است. مردانی که اینک سفینههای فضایی خبریاب کیهانی به سوی ماه و سیارهها میفرستند هر روز صحبت از «مدارهای هوهمان» میکنند؛ یعنی باصرفهترین مسیرها از یک طرف به آن طرف منظومۀ شمسی.
مهمترین نتیجۀ کتاب ابرت این نبود که سرمنشأ نظریههای تازهتری گردید، بلکه این بود که الهامبخش آزمایشهای عملی شد. انجمنهای کوچک پژوهش موشکی در بسیاری از کشورها به وجود آمدند: در سال ۱۹۲۷ در آلمان (که ابرت بعداً به ریاست آن انتخاب گردید)، در سال ۱۹۲۸ در شوروی، در سال ۱۹۳۰ در آمریکا و در سال ۱۹۳۳ در انگلستان. دانشجویان و مهندسان جوان با دستهای خالی ولی دلهای پر از شوق به طراحی و ساختن موشکها پرداختند.
البته از قرنها پیش
انسانها موشک
میساختهاند. در تمام این مدت اصول
آن ثابت مانده بود. در یک لولۀ توخالی باروت میکنند؛ به
محض اشتعال باروت، گازهای داغی که از روزنۀ انتهای لوله بیرون
میزند، چند لحظه شتاب شدید و غیرقابل کنترلی به وجود
میآورد. در حد فشفشۀ آتشبازی و
اسلحۀ کوتاهبرد این جور موشک کافی است اما برای پرواز
در فضا که به نیروی مداوم طی زمانهای طولانی نیازمند
است اصلاً به کار نمیآید. به علاوه موشک باروتی کلاسیک
بسیار «ناکارا» است، یعنی در ازاء مصرف سوخت زیاد کار بسیار کمی انجام
میدهد.
گادارد در اولین آزمایشهای خود عملکرد
موشکهای باروتی را به کمک استفاده از
سرلولههای خروجی مخصوص بهبود بخشیده بود. اما پس از
اندک مدتی او نیز چون تسیولکوفسکی به این نتیجه رسید که راه حل بهتری وجود
دارد. چارۀ کار، کنارگذاشتن سوختهای جامد از نوع باروت و
روآوردن به مایعهای قابل احتراقی چون نفت سفید و
اکسیژن مایع بود. در مقایسه با مواد منفجره، هر کیلوی این مواد محتوی چند
برابر انرژی است؛ یک حلب نفت معمولی انرژی خیلی بیشتری از
هموزن خود دینامیت یا «ت ان ت» آزاد
میکند. از آن گذشته، موشکهایی را که
سوخت مایع مصرف میکنند می توان کنترل کرد؛ قوۀ محرکه
با بستهشدن شیری قطع میشود یا با
تقلیل میزان جریان سوخت تخفیف مییابد. پس موشک
مایعسوز از همه لحاظ (به جز سادگی) بر موشکهای جامدسوز
برتری دارد.
متخصصان اکنون میدانند که وضع به این سادگی هم نیست، اما در سال ۱۹۳۰ موشک مایعسوز، یگانه چارۀ مشکل پرواز در فضا به نظر میرسید. اما جز گادارد (که شرح بیشتر کارهای او در این تاریخ هنوز منتشر نشده است) کسی موتور موشک نساخته بود. بسیاری از کارشناسان حتی عقیده داشتند که اگر آدم اکسیژن مایع و نفت را روی هم بپاشد انفجار شدیدی رخ میدهد.
شاید بهتر همین بود که آماتورهای جوان سالهای ۳۰ ندانند که حل مشکلات غولآسایی که ایشان با منابع ناچیز خود آهنگش را کرده بودند دهها سال صرف زمان و هزارهامیلیون دلار هزینۀ مادی برمیدارد. تنها در دو کشور آلمان و شوروی بود که پیشاهنگان موشکسازی از حمایتی که لازمۀ پیشرفت جدی بود برخوردار شدند.
و لارم به تذکر نیست که حامیان آنان مقاصد نظامی در سر داشتند. ویلیلای، نویسنده و موشکباز آلمانی که اکنون ساکن آمریکاست، تاریخچۀ تراژی – کمیک انجمن «پرواز کیهانی آلمان» را در آثار خود ضبط کرده است. لای نایب رئیس انجمن و ابرت رئیس آن سرگرم ساختن موشکی بودند که بنا بود برای تهیۀ فیلم «دختر توی ماه» مورد استفاده قرار بگیرد (کارگردان فیلم فریتس لانگ و سناریست آن خانم لانگ بود). ساختن موشک هرگز به پایان نرسید ولی ساختن فیلم چرا؛ در اثناء تهیۀ آن بود که فریتس لانگ شمارش معکوس را اختراع کرد، همان چیزی که در سالهای اخیر ملتهای جهان را یک جا ساعتها مقابل صفحۀ تلویزیون میخکوب نگاه داشته است.
شکل: موشکبازی قدیم:
حتی در دورانهای پیش از تاریخ یک نوع فشفشۀ
آتشبازی در آسیا ساخته می-شد. این
موشکهای اولیه را با پرکردن میانۀ خالی نی خیزران با
شوره و ذغال چوب میساختند. دستههای
این نیها را که قطرشان گاه به پانزده
سانتیمتر میرسید با
تریشههای خیزران به هم میبستند و به
کمک موشک اندازههای نیین به هوا می-فرستادند. این هنر
در ژاپن به عالیترین مرحلۀ تکامل خود رسید. شاهد آن
گراوور ژاپنی بالاست.
و اما انجمن پرواز کیهانی آلمان به دنیا ثابت کرد که نظریات علمی دانشمندان موشکی درست است. کار دیگرش جلب توجه ارتش آلمان، در قالب جناب سروانی به اسم والتر دورنبرگر (دارای دانشنامۀ دکتری در مهندسی) بود. سروان دورنبرگر که محکزن عیار انسانها و ماشینها بود تحت تأثیر انجمن قرار نگرفت ولی دانشجوی نوجوانی که در ساعتهای فراغت به انجمن کمک میکرد توجهش را جلب کرد. و بدین ترتیب ارتش آلمان، جوان دانشجو را که نامش ورنهر فنبراون بود به استخدام خود درآورد.
کوشش موشکسازی آلمان در نهایت خفا اوج گرفت – اول در کومرزدورف نزدیک برلین و بعد از ۱۹۳۷ در پنهموند، در کرانههای دریای بالتیک. به زودی هزاران مهندس و دانشمند، بیآنکه از بیاعتقادی مسلم هیتلر به موشک دلسرد شوند، سرگرم کار ساختن پرتابۀ غولآسایی بودند که آن را دنیا بعدها به نام «و-۲» شناخت.
میان غوغای تونلهای باد و شعلۀ آتش داربستهای آزمایش، دوران قرنهای خواب و خیال به سر میرسید. در پنه مونده بود که نیرو رو در روی رؤیا قرار میگرفت.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com