این نویسنده آلمانیتبار در طول 73 سال زندگی بیش از هزاران شعر، صدها داستان کوتاه و شش رمان بلند را با اقتباس از سبک زندگی لسآنجلسی، فرهنگ و اقتصاد سالهای 1940 تا 1990 آمریکا نوشته است.
بوکوفسکی که نخستین تلاشهای ادبیاش را با انتشار داستانی کوتاه در مجله «داستان» آغاز کرد، در سالهای بعد توانست با قلم منحصر به فردش در کنار زندگی پر فراز و نشیب توجه خوانندگان بسیاری را در سراسر جهان به خود جلب کند؛ تا آنجا که میلیون ها نسخه از آثار وی به زبانهای یونانی، فرانسوی، آلمانی، برزیلی، اسپانیولی، ایتالیایی و فارسی ترجمه شده و مورد توجه منتقدان ادبی قرار گرفته است.
وی که در ابتدای ورود جدی به دنیای ادبیات با واکنش منفی و انتقادات تند تحلیلگران ادبی نسبت به سبک جدیدش مواجه شده بود، با انتشار آثارش به صورت زیر زمینی خیلی سریع توانست نبض جریان ادبی آمریکا را به دست گیرد و تاثیر غیرقابل انکاری بر موجی از نویسندگان جوان آن روز آمریکا داشته باشد.
«یادداشتهای زیرزمینی» داستایوفسکی، «سفر به انتهای شب» و «مرگ قسطی« نوشته لویی فردینان سلین از کتاب هایی هستند که بوکوفسکی عمیقا از آنها تاثیر گرفته است. هرچند بوکوفسکی از نویسندگان و شاعرانی مثل چخوف، آندرسون، کافکا، لارنس، پاوند، جفرز، هامسون، دانته و همینگوی که بر نسل نویسندگانی چون او تاثیر گذاشتند بیتاثیر نماند، اما سلین موثرترین آنها بوده است.
بوکوفسکی به خاطر غرور آلمانی بودنش هرگز احساس تمایل برای رفتن به جنگ مقابل آلمان و هیتلر نکرد و حتی از پدر و دوستش هم میخواهد که به جنگ نروند و همین امر نیز باعث شد مدت 17 روز FBI او را بازداشت کند. در شانزدهمین روز بازداشت از چارلز 22 ساله آزمون روانی مخصوص ورود به ارتش آمریکا گرفته شد و وی به دلیل کسب نمره زیر حد نصاب سلامت از رفتن به جنگ معاف شد.
بوکوفسکی که به گفته خودش به دلیل داشتن برخی مشکلات خانوادگی، مثل بددهنی و خشونتهای پدرش پسرکی عصبی، افسرده، سرکش و یاغی بار آمده بود، توانست با انعکاس این مشکلات با زبانی آمیخته به طنزی بُرنده در اواسط دهه هفتاد میلادی به عنوان شاعر پرفروشترین مجموعه شعرها و یکی از بزرگترین داستان کوتاهنویسان آمریکا مطرح شود.
در سال ۱۹۸۴ وی از پرفروشترین نویسندههای آمریکایی بود و بیش از سه میلیون نسخه از آثارش به فروش رسید. موسیقی طبیعی و گوش نواز شعر، استفاده از کلام و زبان روزمره و شعریت دادن به لحظات وحشتناک زندگی شخصیاش که چیزی جدا از احساسات مبتذل و سانتیمانتالیسم رایج بود، او را نسبت به دیگر شاعران آن دوره متمایز میکند. سبک غیر رسمی و ناهماهنگ این نویسنده آمریکایی با رویه ادبی روز و تقدس زدایی و سادگی در شعرش او را در میان میلیونها هوادارش محبوب کرده است.
بوکوفسکی که «ژان پل سارتر» و «ژان ژنه» او را بزرگترین شاعر آمریکا میدانستند، در نهم مارس ۱۹۹۴ بعد از اتمام آخرین رمانش «عامهپسند» درگذشت.
سطری از یکی از شعرهای او روی سنگ قبرش حک شده است : «تلاش نکن!» بسیاری از مردم با دیدن این عبارت روی سنگ قبر شاعر «یک شعر تا حدودی من درآوردی» کنجکاو میشوند تا به معنای آن پی ببرند و شاید بهترین راه برای یافتن معنای حقیقی این عبارت این است که اجازه دهیم خود چارلز بوکوفسکی آن را تعبیر کند:
«برخی از من میپرسند که چه کار میکنم و چگونه مینویسم و آثار ادبیام را خلق میکنم و من تنها به آنها پاسخ میدهم تنها کاری که لازم است انجام دهی این است که هیچ کاری نکنی! کافی است دست از تلاش برداری! این خیلی مهم است که تلاش نکنی، چه برای به دست آوردن یک کادیلاک، چه برای خلق یک اثر و چه برای جاودانگی. فقط کافی است که منتظر شوی و اگر اتفاق نیفتاد بیشتر منتظر شوی. درست مثل یک میخ روی دیوار. صبر میکنی تا خودش به سمت تو بیاید.»
رمانهای هالیوود (۱۹۸۹) و عامهپسند (۱۹۹۴) توسط پیمان خاکسار و مجموعه داستان موسیقی آب گرم (۱۹۸۳) توسط بهمن کیارستمی در سالهای اخیر ترجمه شدهاند و این در حالی است که بخش قابل توجهی از اشعار بوکوفسکی نیز تحت عنوانهای مختلف از جمله «سوختن در آب، غرق شدن در آتش» (پیمان خاکسار) و «یک شعر تا حدودی من در آوردی» (ثنا ولدخانی) به چاپ رسیده است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com