نوشتاری در باب پدیدهای مدرن به نام شبکههای اجتماعی
پدیده شبکههای اجتماعی در چند سال اخیر در کشور ما توانسته برای بسیاری از مردم آشنا به فضای مجازی به عنوان یک ابزار مقبول ارتباطی و سرگرمی پذیرفته شود و حتی برای بسیاری از افراد به جزء جداناشدنی زندگی بدل گردد. در میان جوانان متدین و با تعلق خاطر و دغدغه نسبت به اسلام و انقلاب، همواره سؤالات و پرسشهایی اساسی پیرامون این پدیده مطرح بوده که عموماً به پاسخهایی مشخص و اقناع کننده منجر نشده است. سؤالاتی در حیطه نوع برخورد ما نسبت به شبکههای اجتماعی و چگونگی رفتار با آن؛ نفی کامل یا غرق شدن در آن؟ با نظر به تکالیفی که به عنوان یک نیروی انقلابی بر گرده ما سنگینی میکند چه بخشی از این تکالیف در وارد شدن به شبکههای اجتماعی مختلف تعریف میگردد؟ اصولاً آن چنان که عدهای یکی از وظایف نیروهای این جبهه را پر کردن سنگرهای مختلف من جمله شبکههای اجتماعی عنوان میکنند، چنین تکالیفی برای این قشر متصور است یا خیر؟ اینها سؤالاتی بسیار مهم است که با وجود رونق و گسترش این پدیده در بین جوانان، تفکر در آنها و یافتن پاسخ اهمیتی مضاعف مییابد. انشاءالله این سطور گامی باشد در ایجاد زمینهای ذهنی برای رسیدن به پاسخ این پرسشها.
نکتهای که ابتدای بحث باید به آن توجه شود و اصل مطلب نیز به نوعی در آن نهفته است نظر به ماهیت شبکههای اجتماعی است. شبکههای اجتماعی به عنوان یک پدیده وارداتی دارای ویژگیها و خصائلی است که غیرقابل انفکاک و جداناپذیر از آن است. تمدن غرب از آن جهت که پس از رنسانس به کلی خود را از عالم قدسی جدا کرده و تمدنی حسی و مادیانگارانه است تمام ضوابط و ساختارها و نظام خویش را بر پایه این جهتگیری بنا کرده؛ فلذا این طرز تلقی غرب از جهان هستی و نظر به انسان و هدف حیات آن و نیز تنها و تنها توجه به بعد مادی عالم، بر تمام سطوح این تمدن اعم از فرهنگ و علم و تکنولوژی... تاثیری عمیق و بنیادین نهاده است. مسئله شبکههای اجتماعی نیز به عنوان یک پدیده وارداتی از تمدن غرب در همین چارچوب تعریف میگردد. انسان غربی و غربزده از آن جهت که زندگی را تنها مستغرق شدن در لذات آن میبیند فلذا هر ابزاری که در این جهت بتواند وی را اقناع کند برای وی مطلوب قلمداد میگردد. شبکههای اجتماعی نیز به عنوان یک ابزار ارتباطی و سرگرمی با ویژگیهای خاص خود، برای انسان مادی و مادینگر مقبول میافتد.
اما آن چنان که در ابتدای متن مورد اشاره قرار گرفت مخاطب این نوشته افراد مسلمان با دغدغههای متعالی هستند اگرنه تکلیف انسان مادینگر معلوم است. با توجه به خصائل انفکاکپذیر شبکههای اجتماعی و ماهیت آن، چگونگی برخورد و رفتار با این پدیده را با توجه به پرسشهایی که مقدمتاً مطرح گردید به بحث مینشینیم.
تاثیر اندک، زمان فراوان
اگر فردی برای انجام کار مثبت و مفید مثلاً تأثیر بر روی دیگران به شبکههای اجتماعی وارد شود و تمام همّ و غمّ خویش را تنها برای این مقصود بگذارد، حتی اگر این اقدامات، مفید و تأثیرگذار تلقی شوند باز هم نمیتوان از زمان بسیاری که مصروف فعالیت در آن میگردد چشم پوشی کرد خاصه اگر ویژگی مسلم شبکههای اجتماعی یعنی اعتیاد آور بودن آن را نیز در نظر بگیریم. در انتها نتیجه این میشود که فردی که در دنیای حقیقی با صرف زمان بسیار کمتر میتوانست بهترین اقدامات را انجام دهد و بالاترین تاثیرات را بر جامعه بگذارد، زمان گرانبهای خویش را در راهی هزینه نموده که جز تاثیری اندک (آن هم با اندکی مماشات) و زیانهایی بسیار، عایدهای برای وی نداشتهاست. برای انسان مادی گذران چنین زمانی چندان ناراحت کننده نیست چنانچه برای فردی که هدف زندگی را تنها کسب لذت میداند اتفاقاً این زمان مصروف شده نه تنها ناپسند نیست بلکه امری است در جهت تمایلات و خواستههای او. اما آیا برای یک فرد مسلمان انقلابی با دغدغههای والا که لحظه لحظه زمان برای او حکم کیمیا دارد هم این چنین است؟
ایجاد تصورات کاذب
فردی که وارد شبکههای اجتماعی میشود وقتی افراد با طرز اندیشهها و سلیقههای مختلف را در آن جا مشاهده میکند به تدریج که خود را با آن محیط وفق میدهد و با آن مأنوس میگردد، با تصور ذهنی غلط این عالمی که به تازگی به آن وارد شده را نمونهای از جامعه میپندارد و این مشت غیر حقیقی را نمونهای از خروار میبیند. و این درست نقطهای است که یک فرد مسلمان انقلابی را به تحلیل غلط میرساند. نیازسنجیهای نادرست و نسخهپیچیهای نامربوط برای جامعه نمونهای از این تحلیلهای غلط است. و این گونه، اولویتها در نظر وی تغییر پیدا میکند و مسائل فرعی جایگزین مسائل اصلی میگردند و در نتیجه اقدامات و اعمال و گفتار وی نیز متناسب با این اغلاط سر و شکل پیدا میکند.
توهم انجام وظیفه
هر یک از جوانان دغدغهمند، تکالیف و وظایفی برای خویش و احساس مسئولیتی نسبت به جامعه برای خود متصور است و همواره به دنبال فرصتی است تا این تکالیف و مسئولیتها را به انجام برساند. شبکههای اجتماعی با توجه به ماهیتشان بستر مناسبی هستند برای این که این احساس وظیفه و مسئولیت در طریق نه چندان صحیح اقناع شوند. به عنوان مثال وقتی در یکی از شهرهای کشورمان حادثهای وخیم مانند زلزله پیش میآید فرد تنها کافیست با قرار دادن یک یا چند مطلب در شبکههای اجتماعی احساس مسئولیت خود را پاسخ دهد و با انجام حداقلی این وظیفه، خود را راضی و اقناع نماید. و این چنین است که در هر اتفاق مهمی با شیر کردن پستهای له و علیه آن و زدن هشتگ و امثالهم سر و ته مسئولیت و انجام وظیفه هم میآید!
زنگار دل
فرد با ورود به شبکه اجتماعی گویی وارد اجتماعی پر تنوع با سلایق مختلف میگردد. در این عالم کنترل رفتار دیگران و دیدن مطالب و تصاویر مختلف تا حدودی از کنترل ما خارج است و خواه ناخواه مشاهده مواردی که دلخواه ما نیست اجتناب ناپذیر است. وقتی این چنین هجوم ناپسندها به نظرگاه ما در هنگامه حضور اتفاق افتد پس از مدتی از نورانیت دل کاسته میگردد و غبار سرتاسر آن را فرا میگیرد. و فردی که از تهذیب نفس و تربیت آن غافل باشد هنگامی به خود میآید که از بسیاری از خوی و خصلتهای مطلوب پیشین اثری نباشد. و این یکی از آفات و آسیبهای بلاشک استفاده از این ابزار ارتباطی میباشد.
در بیان این ویژگیها این قصه سری دراز دارد که قلم را مجال بیان نباشد. مورد نخستی که به آن اشاره گردید اگر مورد تامل قرار گیرد بدون شک واجد خسرانی عظیم برای انسان است. اشخاصی که در شبکههای اجتماعی حضوری فعال دارند متفقالقولند که پای نهادن این وسیله ارتباطی و سرگرمی در زندگیشان بسیاری از فرصتهای ناب را از آنان گرفته است که یکی از وجوه آن کاهش محسوس مطالعه و فاصله گرفتن از کتاب و کتابخوانی بوده است. اساساً شبکههای اجتماعی به دلیل سهولت در ارتباطات تدریجاً فعالین آن را به جای توجه به عمق، در سطح رشد میدهد و انسانهایی سطحی با اندیشههایی بدون استحکامِ لازم بار میآورد. شبکههای اجتماعی در کنار تمام نقاط منفی که در درون دارد با چنگالهای پولادین و قدرتمند خود فرصت خودسازی و ساختن جامعه را از ما میگیرد و ما را - هرچند با اندیشههای جهان شمول و متعالی- محصور در دایرهای محدود به فرعیات میکند، در حالی که خود را با تصوراتی کاذب مشغول انجام وظایف میبینیم و این توهم انجام تکلیف، کم آسیبی به شمار نمیآید. مسئله مهم در این میان این است که ما اساساً عادت کردهایم در زمین بازی دیگران خود را مشغول کنیم و حتی به گمان برخی، آنها را بسان سنگرهای فتح نشدهای میپنداریم که بایستی تمام همّ و غمّ خود را مصروف پر کردن و فعالیت در آنها کنیم. و این چنین، از زمین بازیهای خودمان روی برمیگردانیم و به آنها التفاتی نمیکنیم. مساجدی که خمینی کبیر آنها را سنگر میداند تنها شده است محل تسبیح گرداندن عدهای پیرمرد پا به سن گذاشته و گَرد بیمهری و بیتوجهی سالهاست بر آن خودنمایی میکند. بگذریم؛ که در این باره فرصت و مجالی دیگر بباید.
و البته که در این میان محاسنی نیز قابل ذکر است. آشنا شدن با اندیشههای مختلف و آشنایی با افراد و اشخاص همفکر و مراوده مثبت با آنان از نظایر محسنات شبکههای اجتماعی است. اما در این بین آن چه اهمیت دارد برآیند مثبتات و منفیات در جمعبندی صحیح از این ابزار ارتباطی است. اگر به تمام وجوه این پدیده با دقت نظر شود و در لوازم و آثار آن تدقیق گردد آنگاه جمعبندی و قضاوت ما نتیجهای درست دربرخواهد داشت. با توجه به ماهیت و خصائل جداناپذیر و غیرقابل تغییر شبکههای اجتماعی و نسبت آن با اهداف و آرمانها و تکالیف و وظایف ما، این چنین برمیآید که شبکههای اجتماعی جز معطوف نمودن توجه ما از فعالیت مؤثر در متن جامعه به سوی فرعیات و فعالیتهای کمبها و کم اهمیت عایده دیگری برای ما نداشته باشد. اگر ما نیز هدفمان از حیات، مستغرق شدن در لذات دنیوی و گذران اوقات گرانبهایمان در جهت اصالت لذت میبود قطعاً شبکههای اجتماعی گزینه خوبی برای ارضای این نوع تمایلات محسوب میگردیدند؛ اما مسئله این است که جهانبینی و نوع نگرش ما در تضاد کامل با کارکردها و آن چه این ابزار ارتباطی بر پایه آن بنا شده میباشد. هر اندازه در وجود ما روحیه انقلابیگری موج بزند فعالیتهای ما در شبکههای اجتماعی هر چند به ظاهر مفید تلقی شوند اما در مجموع ما را به مسلخ انفعال و تحدید آمال میکشاند.
ما کارهای مهمتری در دنیای حقیقی داریم که بسیاری از آنها بر زمین مانده است.
پی نوشت:
مخاطب این نوشته افراد متدینی هستند که به قصد فعالیت مفید برای مقصودات عالیهشان پای به شبکههای اجتماعی میگذارند و برای اشخاصی که صرفاً برای گذران وقت و سرگرمی در آن فعالیت میکنند توصیهای ندارم!
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com