نويسنده از سويي، تحقير حكومت ها را عامل شكل گيري گروه هاي تكفيري مي داند و مثلا در عربستان و افغانستان و سوريه وعراق و يمن و... حكومت ها را مسوول مي داند اما در مورد ايران معتقد است كه با يك چنين جريان فكري تكفيري مواجه است و هيچ نشانه اي از آن ارائه نداده كه كجاست، كيست و چه رفتاري دارد؟!
گروه سياسي - سايت كلمه در مقاله اي با عنوان "ریشهیابی جریان تکفیر" به قلم علي مزروعي در تاريخ 2 مرداد 93، پس از بررسي جريان تكفيري در طول تاريخ اسلام و تغيير شكل آن با نام ها و رفتارهاي مختلف، سرانجام در يك پيچ تند، و با مغلطه اي آشكار، نتيجه گرفته كه امروز در داخل ايران نيز جريان تكفيري رشد كرده است و وظیفه سنگین عالمان مسلمان است كه جلوي اين جريان بايستند.
به گزارش بولتن نيوز، نويسنده ادعا كرده كه ريشه ايجاد گروه هاي تكفيري، برخورد تحقير حكومت هاست! در حالي كه علل مختلفي براي ايجاد اين گروه ها وجود دارد و نمي توان تنها يك عامل را به عنوان ريشه جريان تكفيري معرفي كرد.
نويسنده كلمه مي گويد: در کشورمان نیز با یک چنین جریان فکری تکفیری مواجه هستیم. راه دفع آن از جوامع اسلامی جز با جهاد فکری و اصلاح حکمرانی ها بر پایه اسلام رحمانی ممکن نیست، و این وظیفه سنگین عالمان مسلمانی است که همچون امام متقین علی بن ابیطالب، که در برابر خوارج ایستاد و الگوی رفتاری اسلام رحمانی را از خود در تاریخ برجای گذاشت و حجت بارزی بر باطل بودن قرائت تکفیری از اسلام شد، در برابر این جریان فکری بایستند و با آگاهی بخشی نسبت به خطرات ناشی از این جریان در درون و برون جوامع اسلامی، مسلمانان را به هوشیاری و وحدت و مقابله با این جریان خطرناک فکری ترغیب و بسیج نمایند.
اين جملات به خوبي نشان مي دهد كه نويسنده به دنبال آن بوده كه به بهانه بررسي جريان هاي تكفيري، به نقد حكومت ها و از جمله مخالفت با نظام بپردازد و خواسته و هدف خود را دنبال كند. در حالي كه اهداف و انگيزه ها و عوامل شكل گيري گروه هاي تكفيري در كشورهاي مختلف متفاوت بوده است.
سايت كلمه، ابتدا با ارائه تعريف مومن و كافر، به ظهور جرياناتي مانند خوارج نهروان پرداخته و بعد در دوره معاصر به طالبان افغانستان، القاعده، و داعش در عراق و سوريه پرداخته و انحرافات جريان هاي تكفيري را يادآور شده است.
در اين زمينه نويسنده بايد توجه داشته باشد كه اگرچه جريانات فكري و علمي و قرائت هاي مختلف از دين اسلام، در طول تاريخ فراز و نشيب هاي مختلفي داشته اما شكل و ماهيت و رفتار آنها يكسان نبوده است و نمي توان تعريف مومن – كافر و جنگ ها و درگيري هايي كه در سال هاي زندگي پيامبر اسلام وجود داشته را با آن چه در دوره خلفاي پس از پيامبر و بني اميه و بني عباس و ... وجود داشته را يكسان ارزيابي كنيم و حتي جنگ ها و درگيري ها و برداشت هاي مختلف از اسلام در دوره امام علي عليه السلام را نيز نبايد يكسان ارزيابي كرد. همه اين جنگ ها و درگيري ها و مخالفت ها با يك انگيزه و به يك شكل و با يك نيت و هدف انجام نشده و نمي توان همه را به يك روش ارزيابي كرد
نويسنده بايد توجه داشته باشد كه نمي تواند به بهانه گروه هاي تكفيري يا هر واژه سياسي و اجتماعي ديگر، به بررسي وضعيت سياسي ايران، گروه هاي موافق و مخالف نظام بپردازد و ادعا كند كه در ايران نيز گروه تكفيري داريم!
نبايد واژه هاي سياسي را هر طور كه دلمان مي خواهد تحليل و تفسير كنيم و به بهانه داعش و... دل مخاطبان را خالي كنيد كه در ايران نيز گروه تكفيري داريم! اما هيچ نشانه اي ارائه ندهيد و مشخص نكنيد كه منظور شما چه گروهي بوده است؟ شايد منظور شما اين است كه افرادي كه توسط مردم يا حكومت تحقير شده اند گروه تكفيري هستند؟ كه در آن صورت منظور شما كدام گروه سياسي است كه معتقديد تكفيري است؟!
واقعا اين سوال مطرح است كه چرا عده اي سعي مي كنند معاني و واژه هاي سياسي را از درون بي معنا كنند و به دنبال اهداف خود به هر سمتي و جرياني گريز بزنند و خواسته خود را مطرح كنند؟ اين مفاهيم و رفتارها و عملكردها در طول تاريخ يكسان نبوده اند وامروز نيز يكسان نيستند.
به عنوان مثال آنچه توسط خوارج در مخالفت با امام علي و سايرين اتفاق افتاد با آنچه در دوره هاي بعد رخ داده يكسان نبوده اند. همچنين قرائت طالبان و القاعده و داعش را نمي توان با گروه هاي فكري و سياسي ديگر يكسان تلقي كنيم. آنها كه با هدف براندازي يك حكومت و برقراري حكومت اسلامي به روش خودشان انجام مي شود با آنها كه تنها تحقير غرب و كشورهاي غربي را هدف گرفته اند متفاوت هستند. اصولا هر نوع انتقاد واعتراض و مخالفت و قيام و جنگ را نبايد شبيه هم تحليل كنيم و آنچه باعث مي شود كه گروهي را تكفيري بنامند توجه به اين نكته اساسي است كه گروهي خود را بر حق و مسلمان و مومن و خداجوي مي نامد و ديگري را به انحراف از اسلام متهم مي كند. نظير داعش يا القاعده ....
در نتيجه مبناي ايجاد گروه هاي تكفيري آن طور كه نويسنده معرفي كرده، تنها تحقير حكومت ها نيست در زمان جنگ نهروان، حكومت امام علي و نوع رفتار امام علي عامل ايجاد خوارج نبود بلكه خوارج قبل از حكومت امام علي نيز نوعي تصور خاص از اسلام داشته اند كه در زمان امام علي به شكل خوارج نهروان ظهور و بروز يافت و بعدها به شكل هاي ديگري ادامه پيدا كرد.
در شرايط امروز نيز تنها رفتار حكومت ها عامل ايجاد گروه تكفيري نبوده است. در زمان قبل از انقلاب ايران، يا دوره صدام حسين، چنين گروه هايي در اين سطح وجود نداشته اند و لذا بايد عوامل ديگري را نيز در ظهور و بروز اين گروه ها مورد توجه قرار دهيم.
برخي گروه هاي تكفيري اصولا غير از خود ديگران را بر حق نمي دانند وهمه از كشورهاي غربي تا شيعه و حتي سني و حكومت هاي كشورهاي اسلامي را ناحق معرفي مي كنند و خون آنها را مباح اعلام مي كنند و در رفتار و گفتار و عملشان ناثواب و نادرست هستند و منحرف شده اند.
علاوه بر اشكالي كه به سايت كلمه به خاطر ريشه يابي ايجاد گروه هاي تكفيري وارد است، بايد توجه داشت كه نويسنده به دنبال آن بوده كه گريزي به ايران بزند و اعلام كند كه در ايران نيز گروه تكفيري داريم! اما چون استدلال قوي براي آن نداشته خيلي سريع، راه مقابله با آن را به عهده متفكران و علما گذاشته و از موضوع عبور كرده است و هيچ نشانه اي نيز از گروه تكفيري ارائه نداده است.
نويسنده كلمه گفته است: سوگمندانه باید گفت که جریان فکری تکفیر قدمتی به درازی تاریخ اسلام دارد اما زاد و ولد این فکر در ایندوره و زمانه آنهم در قالب گروه های تکفیری- تروریستی ناشی از تحقیر بیرونی و وضعیت حکمرانی استبدادی و اسف انگیز در غالب کشورهای اسلامی است که بهانه های لازم را به دست این گروه ها برای قیام و درگیری داده است!
ودر جاي ديگري نويسنده ادعا كرده كه در کشورمان نیز با یک چنین جریان فکری تکفیری مواجه هستیم!
نگاهي به اين دو پاراگراف اخير، نشان مي دهد كه نويسنده از سويي، تحقير حكومت ها را عامل شكل گيري گروه هاي تكفيري مي داند و مثلا در عربستان و افغانستان و سوريه وعراق و يمن و... حكومت ها را مسوول مي داند اما در مورد ايران معتقد است كه با يك چنين جريان فكري تكفيري مواجه است و هيچ نشانه اي از آن ارائه نداده است!
اين دو برداشت از وجود جريان تكفيري و ريشه ايجاد آنها با هم متناقض است و بالاخره منظور نويسنده روشن نيست كه بالاخره اگر تحقير حكومت ها عامل رشد چنين جريان هايي است ؟ در ايران چه عاملي باعث شده كه چنين جرياني وجود داشته باشد؟
سوال مهمتر ديگر اين است كه اين گروه تكفيري در ايران در چه منطقه اي با چه نامي فعال است و كدام گروه يا شخص يا فعال سياسي را بايد تكفيري ناميد؟
در پاسخ به اين برداشت غلط نويسنده كه مشخص نيست چرا با يك تغيير جهت سريع و تند و بدون توضيح، ادعاي وجود گروه تكفيري در ايران را كرده است بايد گفت كه در ايران تنها گروهي كوچك و تروريست به نام جند الشيطان فعال بوده كه ادبيات و روش و اعمال آن با رفتار و روش القاعده و داعش و طالبان متفاوت بوده است.
در ايران چنين گروهي كه در شكل وسيع فعال باشد نداريم و اگرچه عده اي تلاش دارند كه وحدت شيعه و سني را از بين ببرند اما خوشبختانه با هوشياري مردم و مسوولان، چنين گروهي در سطح خوارج، داعش و طالبان و القاعده ايجاد نشده است. اگر مبناي شكل گيري چنين گروهي تحقير حكومت ها باشد، در ايران خوشبختانه به دلايل مختلف، مخالفان سياسي حكومت و نظام، چارچوب ديگري را به جز روش تكفيري ها، در پيش گرفته اند و نمي توان گروه هاي مخالفان و معاند و منتقد نظام را شبيه گروه هاي تكفيري ارزيابي كرد.
همچنين اگر منظور نويسنده، وجود افرادي با تفكر تكفيري در درون حكومت باشد، چنين ارزيابي و تعريفي از عملكرد مسوولان و طرفداران نظام، كاملا غلط و اشتباه است زيرا هيچ يك از رفتارهاي آنها با رفتار داعش تناسب و همخواني ندارد.
گروه هاي تكفيري، كسي غير خود را بر نمي تابند و حاضر به مذاكره و گفت وگو و رفتار مدني نيستند و جز به نابودي طرف مقابل به چيز ديگري نمي انديشند. در حالي كه در كشور ما در درون و بيرون حكومت، افرادي كه مثل گروه هاي تكفيري فكر كنند و جز به نابودي طرف مقابل نيانديشند و در سطح رفتار داعش و طالبان و القاعده و... عمل كنند وجود ندارد.
علی مزروعی در مقاله خود نوشته است: با سیری در وضعیت کنونی جغرافیای سیاسی کشورهای اسلامی سوگمندانه باید گفت غالب این کشورها چندین سال است که گرفتار یک جریان خطرناک فکری شده اند که پیامدش ظهور گروه هایی همانند طالبان، القاعده، بوکوحرام، …و اخیراً داعش در عراق بوده است. این گروه ها صحنه هایی بس دهشتبار و جنگ خانگی براه انداخته اند که جز کشت و کشتار و هلاکت حرث و نسل مسلمانان نتیجه ای در پی نداشته، و درواقع سرجمع عملکردشان تصویر ناخوشایندی از اسلام و مسلمانان را در جهان به نمایش گذاشته است. ظاهراً از لحاظ این جفت اساسی، مسلم – کافر، هیچ چیز تغییر نکرده است. باوجود این، اگر این موضوع را با دقّت بیشتر در معرض بحث قرار دهیم، مشاهده خواهیم کرد که درآنجا انتقال توجّه و تاکیدی ظریف ولی آشکارا قابل ملاحظه صورت گرفته، و تغییری در نگرش اساسی نسبت به همین مسئله پیدا شده است. به عبارت دیگر، تقابل میان میان مسلم و کافر، هرچند از جنبه خارجی همان است، درست به همان معنی نیست
وي مي گويد: بنا بر نظر و اعتقاد خوارج، مسلمانی که مرتکب گناه کبیره شود دیگر مسلمان نیست؛ اورا باید کافر و مستحقّ دوزخ دانست و بنابراین حتّی کشتن او جایز شمرده می شود. و این خود عنصر خطرناکی را وارد اسلام کرد، چه خود تصّور و مفهوم « گناه کبیره » بسیار انعطاف پذیر است، و بدین معنی که آن را می توان درجهات مختلف گسترش داد تا چنان شود که هرچه را شخصی دوست ندارد شامل شود. این جریان هاي فکری تکفیری امروزه ارتباطی با مذهب شیعه و سنی ندارد و در میان هر دو مذهب گروه های تکفیری وجود دارد. این را بروشنی از نحوه عمل این گروه ها می توان دریافت. طالبان در افغانستان، القاعده در هر کجا که حضور یافته، و امروز داعش در عراق هر مسلمان، اعم از شیعه یا سنی، را که خلاف قرائت خودشان از اسلام تصّور نمایند ریختن خونش را مباح می دانند.
دادا شما که به جدول زدی. آقای هاشمی ۲ اشتباه بزرگ کرد که سالها طول میکشد تا این دو اشتباه را درست کرد. اول به خانواده خود اجازه دخالت در اداره کشور را داد و این الان تبدیل به یک فرهنگ شده . دوم اشرافیت و تجملگرایی را که به برکت انقلاب اسلامی آرام آرام در حال از بین رفتن بود به کشور برگرداند.
B)نامه ملک عبد الله به هاشمی : در پای نامه خود نوشته و امضا کرده است: اخوک عبدالله، برادر تو عبدالله!
C) هاشمی چه اعتراض آشکاری به فجایع سوریه و عراق کرده است ؟
نکته دیگر اینکه این آقایان پناه برده به دامان فرنگ انگار یک چشمشان کور است و اصلا آن بخش از دنیا را نمی بینند... نمیبینند که این گروه های خشن تروریستی و تکفیری توسط سازمان های اطلاعاتی و امنیتی همان کشورهایی طراحیو هدایت میشوند که امثال آقای مزروعی در دامانشان در حال پروار شدن برای روز مبادایی هستند که اینچنین آسمان و ریسمان را به هم ببافند تا هر طور شده نظام جمهوری اسلامی را هر چند نچسب هم باشد متهم و محاکمه کنند