«خوش نویس خیابان انقلاب»
تا کی در نساجی مشغول بودید؟
«خوش نویس خیابان انقلاب»
بعد چه کار کردید؟
خیلی هضمش برایم سنگین بود که قبول کنم یک مسؤول کارگزینی به دلیل تبانی و گزارش غلط مرا از کار بیکار کند. بعد از بیرون آمدن از نساجی فروشندگی کردم و بیمهام را به حدی رساندم که بازنشسته بشوم، اما آنقدر از خودم و سرنوشتم متنفر بودم که دنبال کارهای بازنشستگیام نرفتم.
چند سال است اینجایید؟
از زمان اخراج شدنم تا امروز شغلهای زیادی داشتم. از فروشندگی و دورهگردی تا دستفروشی؛ تا اینکه بساط فروش وسایل خوشنویسی را در همین گوشه از خیابان انقلاب پهن کردم و دو سال است که هر روز همین جا هستم.
پلیس یا شهرداری در این مدت سراغتان نیامدهاند؟
«خوش نویس خیابان انقلاب»
تنها زندگی میکنید؟ خانوادهتان کجا هستند؟
همان اوایل جنگ به جبهه رفتم و موج انفجار مرا گرفت. وقتی برگشتم حال خوبی نداشتم و دارو مصرف میکردم. خیلی توی گوش زنم خواندند که این آدم دیوانه شده و آدم قبلی نمیشود. او هم طلاق گرفت و با دخترهایم، «سمیه» و «سیما»، رفت سوئد و من تنها ماندم.
دیگر دخترهایتان را ندیدید؟
«خوش نویس خیابان انقلاب»
بعد از رفتن آنها بود که از دنیا و آدمهایش بریدم. (گریه میکند) حتی بارها به فکر خودکشی افتادم. دوست نداشتم کسی آدرسم را داشته باشد و بداند کجایم. از یکی از اطرافیانم شنیدم که سه چهار سال پیش دخترهایم آمده بودند تهران و دنبالم میگشتند، اما پیدایم نکرده بودند.
کار خوشنویسی را از کی شروع کردید؟
علاقهام به هنر خوشنویسی باعث شد از همان کودکی به خط خوشنویسها نگاه کنم و با همین نگاه کردن و تمرین کردن خوشنویسی را یاد بگیرم. من هیچ استادی نداشتم و حرکتها را هم خودم به تنهایی یاد گرفتم.
کارهایتان را میفروختید؟
قبلا خیلی خوشنویسی میکردم و تابلوهایم را مردم میخریدند، اما الان پیر شدهام و دستمهایم یاری نمیکنند.
از تابلوها استقبال میکردند؟
«خوش نویس خیابان انقلاب»
جوانها نسبت به خط و زیبا نوشتن بیتفاوت شدهاند. دو سال پیش در میرداماد یک آقایی را دیدم که مدرک دکترا داشت، ولی خطش از یک بچه کلاس اولی بدتر بود!
درآمدتان از فروش همین وسایل است؟
بله. درآمدی ندارم و اموراتم از فروش وسایل خوشنویسی و کتابهای آموزشی میگذرد. اگر یک روز سر کار نیایم نمیتوانم شکمم را سیر کنم. نیهایی که میِفروشم خودم پیدا میکنم و برای خوشنویسی میتراشم و آمادهشان میکنم.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
عجیبه سرنوشت اکثر هنرمندان دنیا همینطوره.متاسفانه فقط با عشق به هنر زنده اند وبعد از فوتشان آثارشان را اکثرا یک مشت علاف و مفتخوار دست بدست کرده باهاش معامله کرده وثروتمند میشوند تا یکروزی طرفدار واقعی هنر آن قطعه یا تابلو را از چرخه دلالان نجات دهد.ای کاش یکی از میلیاردرها به ایشان کمک میکرد تا بیشتر مردم از هنرشان بهره مند میشدند لیکن این افتخار کمک به همنوع را خداوند به هر کسی عنایت نمیفرماید.
ایشان 2 بار از نساجی اخراج شده این قابل تامل است وبعدش هم بگفته خدش حتی مابقی بیمه را واریز کرده وباید طبق قانون بازنشسته میشد که خودش پی گیری نکرده ومشخص است که هیچ اداره ای دنبال کسی نمیگردد تا مشکلات اورا بر طرف کند . معلومه همه در پیری دستش یاری نمیکنه وپاهاش درد میکنه وچشمش کم سو میشه پس باید درجوانی فکر ایام پیری بود من اینده تاریکی را برای ایشون پیش بینی میکنم مگر اینکه بخود بیاد واز فردا بره دنبال گرفتن حقش واگر واقعا جانباز است مراجعه کند به بنیاد جانبازان تا همانند بقیه حقش را بگیرد