گروه سیاسی، سایت «رادیو زمانه» در مطلبی به موضوع اسلامی شدن دانشگاه و به تبع آن اسلامی شدن رشته های مختلف علوم انسانی و اجتماعی پرداخت و آن را پروژه ای در جهات حذف برخی از اساتید و رشته ها معرفی کرد.
به گزارش بولتن نیوز، این سایت در مطلب خود نوشت: «در ایران از زمان انقلاب تعرضی به دانشگاه و بهویژه به علوم انسانی و اجتماعی آغازشده که در دور اخیر از سال ۱۳۸۸ شدت یافته است. تعرض به علوم انسانی و اجتماعی عصاره آن چیزی است که انقلاب فرهنگی خوانده میشود. در جریان انقلاب فرهنگی، که هدف اعلامشده آن «اسلامی سازی» است، و از سال ۱۳۵۹ تاکنون بهصورت موجی ادامه دارد، گروهی از دانشجویان را اخراج کردند، «ستارهدار» کردند، استادان را با اخراج یا بازنشسته کردن کنار گذاشتند، و مضمون درسها را تغییر دادند. هنوز هم تلاش برای «اسلامی سازی» ادامه دارد و معلوم نیست که انقلاب فرهنگی سرانجام کی به نتیجه مطلوب حکومت میرسد.»
نویسنده این مطلب در ادامه مطلب خود نوشت: «رهبر جمهوری اسلامی مدام از تهاجم فرهنگی سخن میگوید و با هر سخن او تهاجم به علوم انسانی و اجتماعی تشدید میشود.»
نویسنده البته در ادامه به تأسیس یکی دو مؤسسه در خارج از کشور برای آموزش علوم انسانی و اجتماعی مرسوم و غربی نیز اشاره کرد و برای آنان تبلیغ کرد.
در مورد ادعای نویسنده این مطلب، پیش از این هم اشاره شده بود که ضرورت بازنگری در سرفصل های دانشگاهی از ابتدای انقلاب مطرح بود و تحت تأثیر همین موضوع هم بود که «انقلاب فرهنگی» حادث شد و چند سالی دانشگاه ها به تعطیلی انجامید. نکته مهم آن است که اتفاقا خیلی از افرادی که کار دانشگاه ها را به تعطیلی کشاندند و دم از علوم انسانی غربی زدند، امروزه کاتولیک تر از پاپ شده اند و سکولارتر از هر لیبرالی! بعضی ها چون فرج دباغ (عبدالکریم سروش) که هسته اصلی به وجودآورنده انقلاب فرهنگی بودند نیز از اساس منکر آن شدند و بیان کردند که اصلا به ما ربطی نداشته است! در حقیقت کسی که بانی اصلی انقلاب فرهنگی بود و تندروی های او و امثال او موجب به وجود آمدن فضای تنش در دانشگاه ها در ابتدای انقلاب شد، حال امروز به دامن غرب پناه برده و آنجا سکنی گزیده است.
البته بعدتر بسیاری از افراد دیگر مانند صادق زیباکلام نیز از گذشته خود پشیمان شدند و عملکرد خود در ستاد انقلاب فرهنگی را زیر سؤال بردند. در این بین البته افراد و گروه هایی نیز وجود داشته و دارند که اساسا آنچه به عنوان علوم غربی خوانده می شود را از اساس مضر و حتی حرام دانسته و خواستار کنار گذاشتن این علوم از دانشگاه های کشور شده اند.
در این میان، بر خلاف ادعایی که نویسنده مطلب کرده است، رهبرانقلاب هیچگاه خواستار لغو یا حذف چنین رشته ها و سرفصل هایی از دانشگاه های کشور نبوده اند. دغدغه اصلی ایشان که در طول این 25 سال از رهبری ایشان کاملا مشهود است، دغدغه «اصلاح» و «کارآمدی» این علوم مبتنی بر نیازها و ارزش ها و هنجارهای جامعه ایران بوده است. کمااینکه رهبرانقلاب در یکی از جلسات خود با دانشجویان با اشاره به اینکه باید در علوم انسانی از حالت «تقلید» درآمده و به «اجتهاد» برسیم فرمودند:
«ما بايستى در علوم انسانى اجتهاد كنيم؛ نبايد مقلد باشيم. اما حالا فرض كنيد كه فلان رشتههاى علوم انسانى در دانشگاه حذف بشود يا حذف نشود يا كم بشود؛ من روى اين چيزها هيچ نظرى ندارم. من نه نفى ميكنم، نه اثبات ميكنم؛ يعنى كار من نيست، كار مسئولين است. ممكن است مصلحت بدانند بعضى از رشتهها را حذف كنند يا نكنند؛ حرف من اين نيست؛ حرف من اين است كه در باب علوم انسانى كار عميق انجام بگيرد و صاحبان فكر و انديشه در اين زمينهها كار كنند.» (19/5/1390)
از سویی دیگر، رهبرانقلاب هیچگاه همه دستاوردهای جدید بشری و به تبع آن علوم انسانی غربی را رد نکرده و خواستار طرد و کنار گذاشتن همه آن نشده اند. بلکه ایشان معتقدند که اولا می بایست به «مبانی معرفتی» علوم جدید توجه داشت و دانست که مبانی آن با مبانی معرفتی اسلامی دارای تفاوت ها و بعضا تضادهایی است، و ثانیا بهره بردن از علوم غربی نمی بایست امری دائمی و همیشگی باشد بلکه باید این بهره بردن معطوف به نگاه تولیدکنندگی و یا به تعبیر رهبر انقلاب حرکت از مقام شاگردی به مقام استادی باشد:
«مبانى علوم انسانى در غرب از تفكرات مادى سرچشمه ميگيرد. هر كس كه تاريخ رنسانس را خوانده باشد، دانسته باشد، آدمهايش را شناخته باشد، اين را كاملاً تشخيص ميدهد. خب، رسانس مبدأ تحولات گوناگونى هم در غرب شده؛ اما مبانى فكرى ما با آن مبانى متفاوت است. هيچ ايرادى هم ندارد كه ما از روانشناسى و جامعهشناسى و فلسفه و علوم ارتباطات و همهى رشتههاى علوم انسانى كه غرب ايجاد و توليد كرده يا گسترش داده، استفاده كنيم. من بارها گفتهام كه ما از يادگيرى به هيچ وجه احساس سرشكستگى نميكنيم. لازم است ياد بگيريم، از غرب ياد بگيريم، از شرق ياد بگيريم - «اطلبوا العلم ولو بالصّين» - خب، اين كه روشن است. ما از اين احساس سرشكستگى ميكنيم كه اين يادگيرى به دانائى و آگاهى و قدرت تفكر خود ما منتهى نشود. هميشه كه نميشود شاگرد بود؛ شاگردى ميكنيم تا استاد شويم. غربىها اين را نميخواهند؛ سياست استعمارى غرب از قديم همين بوده؛ ميخواهند در دنيا يك تبعيضى، يك دو هويتىاى، يك دو درجهاى در مسائل علمى وجود داشته باشد.» (همان)
به نظر می رسد غرب بیش از هر موضوع دیگری، از «اصلاح» و «بازنگری» علوم انسانی و اجتماعی در ایران وحشت دارد. چرا که غرب به خوبی می داند که بهترین و کارآمدترین راهی که برای نفوذ در بین نخبگان سایر جوامع وجود دارد، همین است که متون و نظریات غربی به عنوان گزاره های ابطال ناپذیر و جهانشمول، به خورد دانشجویان و اساتید جوامع داده شود و از این طریق، جهان بینی و ایدئولوژی خود را در آن جوامع تعمیم و گسترش دهند. اصلاح علوم انسانی و اجتماعی در ایران، در حقیقت می تواند این نقشه غرب را ناکام سازد و به همین دلیل است که آنان نگران و عصبانی هستند.