به گزارش بولتن نیوز، این شاعر ، درباره کارگاههای شعر گفت: به نظر من، تحقق هر پدیدهای در جامعه حاصل یک ضرورت و نیاز است. کارگاهها را صاحبان کارگاهها شکل نمیدهند، بلکه جامعه خواستار این موضوع است و به همین دلیل کارگاه پدید میآید. علاوه بر این، نوازندگی، بازیگری و داستاننویسی در کارگاه آموزش داده میشوند و کسی اعتراض نمیکند. همه فکر میکنند اینها اکتسابی است، در حالیکه اگر کسی سرشت نوازندگی یا بازیگری نداشته باشد، هرچه کارگاه برود بیفایده است؛ در مورد شعر هم همینطور است.
او افزود: من هیچ علاقه خاصی به شاعرپروری ندارم و از این مسأله بیزارم که این نظر را داشته باشم که هر کس به کارگاه من بیاید شاعر شود. اما چرا کارگاه تشکیل میدهم؟ محوریت کارگاه من این است که به معیار خوانش کارآموزان ارتقا ببخشم. من تضمین میکنم که هر کسی در کارگاههای شعرم حضور پیدا کند، بعد از پنج جلسه تغییر میکند. ممکن است بعضی از این کارآموزان دیگر به کلاس من نیایند و به کلاسهایی بروند که ناز و نوازش ببینند. ممکن است بعضی از آنها بعد از یکی - دو کارگاه، دور شعر را خط بکشند، اما میفهمند شعر چیست. با همه اینها اگر من در کارگاهم استعدادی ببینم، در کلاس بیشترین توجه درونی و تجربهام را در اختیار او میگذارم و به پرورش او توجه میکنم. در همه دورههایی که من کارگاه داشتم تعداد شاعرانی که در کارگاههای من حضور پیدا کردهاند و نامشان مطرح شده خوشبختانه زیاد نیست. من به تکثیر انبوه شاعران اعتقاد ندارم.
باباچاهی همچنین اظهار کرد: نفس کارگاه مذموم نیست، بلکه یک ضرورت است. ذهنیت افراد این است که شاعران از راه کشف و شهود و اشراق شعر میگویند. اگر این قضیه درست باشد، بد دریافت شده است. در واقع این کشف و شهود روی دیگری از آگاهی و نام دیگر آفرینش است که در حوزه هستی شکل میگیرد و به آسمان ربطی ندارد.
او ادامه داد: شخصا معتقدم باید به هر تجمع فرهنگی با دیده مثبت نگاه کرد، اما همیشه سواد و دانش در حوزه شعر و ادبیات برای کارآموز تأثیر ژرف و عمیقی ندارد. من فکر میکنم اگر کسی بیشتر از نصرت رحمانی دانش داشته باشد، لزوما تأثیری را که شاعری چون او میتوانست بر دیگران بگذارد، نخواهد داشت. شخصا تصورم این است که حتا حضور فیزیکی نصرت در کلاس تأثیرگذارتر از آن دانش است و این به دلیل تجربه و کاراکتر فرد است. کاراکتر فرد میتواند به شوق شعری کارآموزان کمک کند. فکر میکنم وقتی چنین فردی وارد کلاس میشود، نوعی نور شعر با او همراه است که البته با هاله نور تفاوت دارد! زمانی که من در دوران دبیرستان شاگرد منوچهر آتشی بودم، وقتی او وارد کلاس میشد، شعف من به شعر برانگیخته میشد و ترغیب میشدم به تصمیمگیری برای اینکه شعر نوشتن را تا پایان عمر ادامه بدهم.
این شاعر درباره کسانی که پس از گذراندن یک دوره کارگاه بهسرعت کتاب منتشر میکنند گفت: من نمیخواهم نقش مرشد و مراد را بازی کنم. همه باید آزادی داشته باشند هر کاری که قانون اجازه میدهد، انجام دهند از جمله چاپ کتابهای مزخرف شعر. ناگفته نماند من در بین همین انبوه کتابهایی که در سالهای اخیر چاپ شده و سرگیجهآورند و برای ناشرانشان سودآور، گاه با کتابهای قابل درنگ و قابل توجهی مواجه شدهام. این اغتشاشها اصلا مأیوسکننده نیست. هیجانهای کاذب زودگذرند و کتابهای ارزنده بعد از مدتی احتمالا خود را نشان میدهند.
او اضافه کرد: من شخصا توصیه نمیکنم که جوانان کتاب چاپ کنند تا زمانی که از نگاه دوروبریها و کارشناسان مطلع شوند، طنین مثبت یا منفیای را که جامعه به آنها میدهد دریافت کنند و بعد تصمیم بگیرند اثرشان را چاپ کنند یا نه. ناشران انگشتشماری هستند که با گرفتن دو - سه میلیون پول، کتاب این جوانان را چاپ میکنند. ناشران معتبر هم که به آنها حتا نگاه نمیاندازند و من به آنها حق میدهم. اگر من مشاور فرهنگی یک ناشر بودم، خیلی از این آثار را چاپ نمیکردم، میگشتم و آثار خوب را پیدا میکردم و البته مطمئنم این آثار پیدا میشدند. باید توجه کرد که بخشی از این موضوع هم به نبود نشریههای ادبی برمیگردد. در دورانی که ما شاعری را آغاز کردیم، نشریات ادبی بسیاری بودند که ما در آنها شعرهایمان را منتشر میکردیم. کمکم جامعه ادبی ما را میشناخت و صدای شعرمان را از جامعه میشنیدیم، بعد کتاب چاپ میکردیم، اما امروز این امکان کمتر شده است.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com