حقیقت این است كه در تمدن غرب اساسا چیزی به نام «حق» وجود ندارد. مخصوصا در دوران جدید غرب كه همه چیز مبتنی بر پلورالیسم و نسبی گرایی است این موضوع شدت بیشتری به خود گرفته است...
1- استادی داریم كه چندی پیش بحث مان شد با ایشان بر سر معادل سازی كلمات و اصطلاحات انگلیسی به فارسی. از جمله همین اصطلاح Human Rights. كه من گفتم به نظر می رسد این معادل «حقوق بشر»ی كه برای این اصطلاح در نظر گرفتیم خیلی درست نیست.
ایشان گفتند: چرا ، اتقاقا درست درست است.
پرسیدم: چطور؟
كه جواب دادند: ببین یك Right و Left داریم به معنای راست و چپ ...
گفتم: خب ...
ادامه دادند: و یك Right هم داریم به معنای «درست».
با خنده گفتم: خب خدا خیرتان بده استاد! من هم همین را می گویم. Right می شود «درست» نه «حق» ! اما آیا درست با حق برابر است و دارای یك معنا است؟ كه جوابی ندادند و سكوت كردند.
حقیقت این است كه در تمدن غرب اساسا چیزی به نام «حق» وجود ندارد. مخصوصا در دوران جدید غرب كه همه چیز مبتنی بر پلورالیسم و نسبی گرایی است این موضوع شدت بیشتری به خود گرفته است. سیاسیون غربی به خوبی می دانند كه باید مسئله ای به نام حق را لاپوشانی كنند. چرا كه به محض این كه صحبت از حق شود بلافاصله پای نقیض آن یعنی «باطل» هم به میان می آید و بعد هم پرسش انسان ها از این كه چه چیزی حق است و چه چیزی باطل و این یعنی تیشه به ریشه ی خود زدن!
2- سه شنبه شب گذشته وقتی رئیس جمهور در گفت و گو با شبكه ی یك سیما عنوان كرد دوران این كه چند كشور دور هم جمع شده اند و برای خودشان حقوق بیشتر از سایر كشورها در نظر گرفته اند و خودشان را قیّم جهان می دانند و «حق وتو» برای خودشان قائل اند، به سر آمده، بعضی از سیاسیون اعتراض كردند این چه حرفی بود كه رئیس جمهور زده و بزرگ ترین سازمان دموكراتیك جهانی و حافظ «حقوق بشر» را زیر سؤال برده است؟!
اما این حضرات غافل از این اند كه اساسا ساز و كار سازمان به اصطلاح ملل! مبتنی بر آپارتاید است و اتفاقا اولین و بزرگ ترین سازمان ناقض حقوق بشر همین سازمان ملل است. منتها با مكانیسم دموكراتیك. و با كلمات دهن پركنی چون صلح و امنیت و حقوق بشر و... . و مدعای ما همان حرفی است كه رئیس جمهور زدند.
چطور می شود كه اینان دم از برابری و صلح و حقوق بشر بزنند اما آن وقت 5 كشور - آن هم به بهانه ی جنگ جهانی كه خودشان مسبب ش بوده اند و به وجود آورنده ی آن - حقوقی فراتر از سایر دول برای خودشان متصور باشند؟ چگونه است كه شورای به اصطلاح امنیت كه وظیفه ش مثلا برقراری صلح و امنیت پایدار در جهان است، دهه هاست كه نسبت به حقوق تضییع شده ی مردم فلسطین لب فرو بسته است و آن وقت نگران دستیابی ایران به انرژی صلح آمیز هسته ای است كه مبادا صلح و امنیت جهانی به خطر افتد و به این بهانه بیانیه پشت بیانیه علیه ایران صادر می كنند؟
بگذارید موضوعی را كه بسیاری از روشن فكران و سیاسیون غرب زده ی ما جرات گفتن ش را ندارند بگوییم. و آن این كه اساسا در تفكر سیاست مداران غربی، حقوق بشر یعنی حقوق غرب و منافع انسان غربی!
ببینید كه چگونه وقتی جمهوری اسلامی یك جاسوس آمریكایی را بازداشت می كند فریاد تظلم خواهی آنان بلند می شود اما اگر هزاران هزار نفر از مردم بی گناه فلسطین و عراق و افغانستان و یمن و ... كشته شوند، و اگر صدها میلیون نفر انسان از گرسنگی تلف شوند و بمیرند صدایی از اینان در نمی آید !
چگونه باید این تناقض را حل كرد؟!
3- و متاسفانه این روزها در كشور هم «كسان»ی در حال تكرار كردن همین كلمات و اصطلاحات هستند. «جنبش سبز» - كه البته از نظر من بهترین اصطلاح برای این گروه همان چیزی است كه خودشان می گویند یعنی «موج» سبز - نمونه ای از این «كسان» اند.
ببینید بعد از انتخابات چگونه فریاد واغربتا و وامظلومتا سر می دهند و از حقوق تباه شده ی «مردم» حرف می زنند و به همین بهانه به خیابان ها می ریزند! اینان نسخه ی خلاصه شده و مصداق كوچك تفكر غربی اند.
جالبی ماجرا هم در این است كه هیچ كس از این حضرات سؤال نمی كند این «مردم»ی كه شما دم از آن می زنید شامل چه طبقه و افراد و گروه هایی می شود؟ آیا مردم تنها همان چند نفری هستند كه به طرفداری از شما به خیابان می ریزند؟ آیا مردم تنها شامل نخبگان و روشن فكرانی كه به شما رای داده اند و اشراف و سرمایه داران شمال شهر نشینی كه از شما حمایت مالی كرده اند می شود؟ و یا آن كوخ نشینان جنوب شهر و آن روستائیانی كه بعد از سال ها مورد توجه قرار گرفته اند و آن 26 میلیونی كه در انتخابات مخالف تفكرات لیبرالی و سرمایه داری شما بوده اند هم جزو «مردم» اند؟
4- صلح، امنیت، آزادی، برابری،برادری، حقوق بشر و ... اگر چه كلمات اخلاقی و الهی هستند اما در تفكر سیاسیون غربی «یراد بها الباطل» اند و چماق های «جنگ نرم» امروزه ی تمدن غرب در قالب واژه های انسان دوستانه كه هر از چند گاهی بر سر ملت ها می كوبند برای استیلای بیشتر خودشان.
باید دست به كار شد و ابتدا طرح تمدنی و گفتمان اندیشه ای آنان را ویران كرد و «طرحی نو» در انداخت. بی تردید پیش قراولان شروع چنین حركتی باید دانشجویان دغدغه مند و متعهد باشند كه به جای در گیر شدن به مباحث سطحی سیاسی غیر عقلایی و تعصبات افراطی جناحی، در محیطی علمی و عقلانی گرد هم آمده و مختصات و شاخص های حقوق بشر مبتنی بر كرامت دینی- انسانی را طراحی و ترسیم كنند. و مگر انتظار دیگری جز این می رود از «افسران جنگ نرم» !