گروه سیاسی: اگر چه حاج حیدر رحیم پور ازغدی شخصیتی شناخته شده برای انقلابیون قدیمی است اما شاید برای نسل جدید، پسر وی یعنی استاد حسن رحیم پور ازغدی بیشتر از وی شناخته شده باشد.
به گزارش بولتن، این در حالی است که استاد رحیم پور، استاد اولیه و اصلی خود را پدرش یعنی حاج حیدر می داند. تا به امروز شاید کمتر در مورد ابعاد شخصیتی و خصوصیات اخلاقی حاج حیدر چیزی گفته یا نوشته شده باشد. اما استاد رحیم پور ازغدی در گفتوگو با ویژهنامهی نوروزی نشریه «شهرآرا»ی مشهد، برای اولین بار در مورد پدر خویش، زبان به توصیف گشود که دانستن آن برای نسل حاضر می تواند از جهات بسیاری مفید فایده باشد. متن این گفتگو بدین شرح است:
ايشان در همهی ابعاد زندگي، استاد و الهامبخش بنده و ساير اعضاء خانواده بودهاند. بيآنكه جلسهی رسمي موعظه يا تدريس و هدايت تشكيل داده باشند، جريان طبيعي سبك زندگي پدر ما، در عمل بر ذهن و رفتار خانواده تأثير گذاردهاست.
در معرفت و سياست و زاويهی نگاه به زندگي و بينش ديني و اجتماعي، معلّم حقير كه سرخطها را در دست من گذاردند، ايشان بودهاند و همچنان در مسايل مهم زندگي شخصي و اجتماعي از ايشان ميپرسم و ميآموزم. اگر هدايتهاي علمي و فكري ايشان و حمايتهاي روحي و مادي ايشان و مادر بزرگوار بنده نبود، بنده قطعاً به مسير ديگري ميرفتم و هيچ ترديد ندارم كه مسير زندگيام متفاوت میشد (و این نبود).
گرچه تملّق فرزند به پدر و شاگرد به استاد، هر دو جايز بلكه مستحب است اما بنده بدون تملّق يا مبالغه عرض ميكنم كه الگوی رفتاري و احساس مسئوليتهاي دائمي ايشان به من (و ما) هميشه نيرو و جهت داده است و همچنان به دانستن تحليل و نظرگاه ايشان در مسايل مختلف، خود را نيازمند ميبينم.
در اين فرصت كوتاه، تنها به چند خصوصيت ايشان كه مورد نياز اين جامعه است و دانستن آن براي نسل جديد و جامعهی جوان ما فايده بلكه ضرورت دارد اشاره ميكنم؛ گرچه ايشان راضي نباشند (ولی) به دلايل اجتماعي (و نه شخصي) ذكر چند نمونه را مفيد ميبينم:
1- هرگز به ياد ندارم هنگام ميوهچيني يا برداشتهاي اجتماعي و احياناً تقسيم غنائم يا توزيع امكاناتِ حتي حلال، ايشان خود را جلو انداخته باشند بلكه بارها ديدهام كه در چنين مواردي خود را ميان جمعيت مخفي كردهاند.
بر سر اغلب يا همهی دوراهيها، اطمينان تجربي دارم كه انتخاب سختتر و كمسودتر را ترجيح ميدهند (و دادهاند). چه در مسايل انقلابي و اجتماعي و چه در مسايل درون خانواده، هرگز لذتطلبي و سودگرايي شخصي را در شخصيت ايشان غالب نديدهام. «وظيفهگرايي» وجه اصلي در شاكلهی روحي ايشان بوده و هست.
2- شفافيّت، صداقت و صراحت و دوري مطلق از ريا و تظاهر در همهی امور از مسلّمات شخصيت ايشان است و همه حتي منتقدين ايشان، آن را قبول دارند. تنفّر ايشان از هر نوع تظاهر و نفاق و ظاهرسازي جهت ارضاء اين و آن، باعث ميشود كه گاه حتي ملامتي باشند و احتياطاً در جهت جوشكني، حتي تندتر از ديدگاه خود را هم اظهار ميكنند و همين (رویه) بسياري را از ايشان متعجّب يا عصباني ميكند!
همواره بر خلاف مذاق حاكم و جوشكنانه در دفاع از مظلوم و آنچه حق ميدانند به صراحت موضع گرفته و ميگيرند. با هيچ كس – تأكيد ميكنم هيچ كس- اهل تعارف و رودربايستي نيستند.
روحيه ساختارشكن دارند و من خاطرات شيريني از اين بعد از شخصيت ايشان سراغ دارم كه در فرصت ديگري عرض خواهم كرد.
3- اعتقاد عميق و التزام عملي به اصالت «كار» و «توليد»، ويژگي ديگر روحي پدر ماست. عليرغم آنكه همواره ادارات دولتي را مانع توليد دانستهاند ولي هرگز جبهه كار و توليد را رها نكردهاند. سيرهی ثابت ايشان، خدمت اقتصادي به جامعه به نحو عام بوده است، به ويژه خدمت به طبقات محروم (و غالباً از طريق ايجاد اشتغال و آموزش توربافي، نه (صدقه و) هديهی يك ماهي) را مؤلفه ديگر در ايشان ميدانم كه خاطرات بسياري در اين جهت نيز در ذهن دارم.
4- ايشان از ابتداء اقتصاد مقاومتي را كه اين روزها بیان ميشود در خانواده اجراء ميكردند. ما هرگز دچار فقر نبودهايم ولي پدر ما هرگز اجازهی اسراف و ريختوپاش در خانه نميدادند.
ايشان حتي در مورد دانههاي برنج كه ته ظرفها ميماند، حساس بودهاند. دور نريختن حتي يك لقمه نان و هدر ندادن حتي يك استكان آب، اصل ثابت اقتصاد (و الگوی مصرف) در خانهی ايشان بوده است.
هنوز هم همواره دو سطل خالي كنار سینک ظرفشویی آشپزخانه به طور ثابت قرار دارد كه بايد زير شير آب باشند تا آب مصرفشده بازيافت شود و هدر نرود و با سطل روزي چندبار، در باغچههاي حياط ریخته و استفادهی بهینه شود. از اين جهت در منزل ما همواره از قبل انقلاب هم اقتصاد مقاومتي اجراء ميشد و سختگيري عليه اسراف، يك اصل حاكم بوده است. مصرفگرايي و ريختوپاش و تجمّلگرايي و هر نوع اشرافيگري در سبك زندگي، همواره از سوي ايشان مورد هجوم سختگيرانه قرار داشته است؛ با گدابازي اشتباه نشود اما حساب دقيقي در خانه همواره در جريان بوده است.
5- بحث و استدلال بدون تحكّم استبدادي
از كودكي در منزل ما بر سر همه چيز، از ايمان ديني و احكام اسلامي تا مسايل سياسي، سنّت مباحثه و گفتوگو، يك سنّت ثابت بوده و هست و لذا ديدگاههاي ما غالباً در تضاد با يكديگر شكل نگرفته بلكه گفتوگوي انتقادي توأم با آزادي در جريان بوده و هست. در هيچ بحث نظري يا سياسي به ياد نميآورم كه ايشان «بايد و نبايد» گفته باشند. البته گاهي شده است كه نظر ايشان در موردي تغيير كرده باشد ولي اعتراف نكرده باشند، چنانچه خود بنده هم بارها چنين كردهام؛ اما جريان بحث و گفتوگو (تا حدّ مناظره و مشاجره) در منزل ما همواره برقرار بوده است.
جرأت انتقاد، تعصّب بر سر حق، شفافيت با مخالف بدون مجامله، قدرت «نه» گفتن و گاه «آري» گفتن، قصد فريب نداشتن، رياكارانه سخن نگفتن را در حدّ عالي در ايشان بارها تجربه كرده و دیدهام.
6- شجاعت و غيرت در عين حريّت و سعهی صدر
از ايشان آموختهام كه دقيقاً آنگاه كه همه يا اكثريت ميترسند يا ساكت و شرمنده ميشوند ميتوان و بايد فضا را شكست و هزينهاش را پرداخت.
اولاً از كودكي و در سالهاي سخت تبعيد امام(ره)، نام و تصوير و رسالهی امام خميني(ره) در منزل ما در كنار تصوير و نام مرحوم حاجشيخ مجتبي قزويني (استاد پدر) علني بود كه ايشان اتفاقاً به لحاظ مباحث نظري در عرصهی فلسفه و عرفان، منتقد تفكر صدرايي و ابنعربي و خط فكري امام(ره) ولي به لحاظ شخصيتي شبيه امام(ره) و به لحاظ سياسي نيز در خط امام(ره) بود.
از طرف ديگر منزل پدري ما همواره محل ملاقات و چهارراه ديدگاههاي گوناگون عقیدتی و سياسي بوده است و تقريباً از كودكي، ما همهی حرفهاي جناحهاي رنگارنگ ديني و سياسي و حتّي غيرديني را ميشنيديم؛ يعني از مرحوم استاد محمدتقي شريعتي (كانون نشر حقايق اسلامي) و مرحوم دكتر علي شريعتي تا روحانيون رسمي متعلّق به سنّت فقاهتي و معارف حوزه علميه مشهد، از نام آيتالله ميلاني و آيتالله بروجردي تا جمال عبدالناصر و ملّيون و انقلابيون جهان عرب و نوّاب صفوی و دکتر مصدق و كاشاني، همه را ميشنيديم و برخي را حضوراً ميديديم. از «فدائيان اسلام» و «حزب ملل اسلامي» تا «مجاهدين خلق» و «فدائيان خلق» و «جبهه ملي» و «نهضت آزادي» و حتّي «تودهاي»ها و «انجمن حجّتيه» و جريانهاي سياسي و غيرسياسي، مذهبي و غيرمذهبي، انقلابي و غيرانقلابي، التقاطي و ارتجاعي، همه را از كودكي ميديديم و يا سخنانشان را ميخوانديم و ميشنيديم زيرا غالباً همهی اين تيپها با پدر ما، قبل و بعد از انقلاب، رفتوآمد داشتند اما جالب است كه ايشان در همهی اين نشستوبرخاستها بر موضع و اصول واحد بودند و هرگز دو شخصيتي يا چندگانه عمل نميكردند. هميشه در ظاهر و باطن، همان بودند كه بودند؛ با همه استدلال ميكردند و با همه صريح و منتقد بودند.
به لحاظ شجاعت و فداكاري هم از دوران مبارزات انقلابی هرگز من در چهره و رفتار يا قلم ايشان «ترس» نديدهام. بسياري شبنامههاي ضدّرژيم در مشهد و خراسان به قلم ايشان بود و برخي در سطح كشور و حتي خارج كشور منتشر ميشد. هم به چريكهاي مسلّح كمك ميكردند و هم به روحانيون غيرمسلّح.
با همهی رئيسجمهورها و مقامات كشور، در همهی اين سالهای پس از انقلاب، بارها گفتوگوی (رودررو) يا نامههاي انتقادي داشتهاند. ايشان هنوز هم سنّت شبنامهنويسي را ترك نكردهاند و مقالاتي را كه هيچ نشريهاي منتشر نميكند به شكل اعلاميه و به روش توزيع نفربهنفر و شهربهشهر، منتشر و پخش ميكنند.
در شرايط سخت اقتصادي، بيشتر و شجاعانهتر انفاق ميكردند و میکنند. از هيچ كس در حضور او تعريف و تجليل نكردند، در جریان فعالیتهای نهضت ملي، آيتالله كاشاني و شهید نوابصفوي، هر دو را در حضورشان نقد كردند. نماينده ناظر دكتر مصدّق در انتخابات مجلس نهضت ملّي نفت بودند و اولين فرياد «يا مرگ يا مصدّق» در 30 تيرماه را در مشهد سر دادند ولي در عين حال، نامهی انتقادي و اعتراضي صريحي به مصدّق نوشتند كه ايشان هم جواب پر مهر و عاطفهای داد.
در جلساتي كه مرحوم دكتر شريعتي در منزل ما در دههی پنجاه برگزار ميكرد، مكرّر عليرغم دوستي عميقشان، بحثهاي جدّي و انتقادي با يكديگر ميكردند. به ياد دارم جلسهاي را كه با شهيد مطهري هم وارد بحث جدّي انتقادي شدند.
معتقد بودند كه نه توافقهاي متملّقانه و نه مخالفتهاي لجوجانه، هيچ يك به نفع انقلاب و اسلام نيست.
با جبهه ملّي و نهضت آزادي و ليبرالهاي مذهبي و غيرمذهبي و مليگراها و سازمان منافقين و فرقانيها و كمونيستها در اوج قدرت آنها درگير شدند و بارها در خطر يا تهديد فيزيكي قرار داشتند. مرحوم بازرگان و مرحوم سحابي در جلسات مشهد معمولاً ميهمان جلسات پدر و دوستان ايشان بودند ولي ايشان اولين جريان انتقادي و انشعابي از ملي مذهبيها را در كشور و در همين مشهد در دفاع از امام(ره) و خط امام(ره) سازمان دادند.
اولين فرياد عليه «نفت ايران و انگليس» و پايين كشيدن تابلوي انگليسيها و بالا بردن تابلوي «نفت ملي ايران» در مشهد كار ايشان بود. تابلوي حزب توده در مشهد را نیز ايشان پايين كشيدند.
در فضاي سياه پس از 28 مرداد 32 و خفقان پس از تبعيد امام(ره) در سال 1343، ايشان هرگز در خط فكري خود، ترديد يا تجديدنظر نكردند.
وقتي اوباش و چاقوكشهاي دربار و شعبان بيمخهاي مشهد وارد جلسهی انقلابيون در مهديهی حاجي عابدزاده شدند تا در حضور بزرگان و علماء، نيروهاي نهضت ملّي را مرعوب كنند و گروه چماقدارها و عربدهكشها وارد جلسه شدند و حتي جمع را ارعاب كردند، ايشان به تنهايي بهپا خاسته و چنان سيلي محكم به سردستهی آنها زده بود كه او از حال رفت و بقيهشان گريختند و كودتاي كوچك آنها در مشهد شكست خورد.
پس از اعدام و شهادت نواب صفوي و در فضاي سنگين پس از 28 مرداد 1332، وقتي قهوهخانهاي كنار كلانتري، با صداي بلند موسيقي مبتذل گذاشته بود تا علناً شعائر اسلامي را مسخره كند، ايشان، پس از تذكر و بياعتنايي طرف، راديو را برداشته و بر زمين زد و وقتي صاحب مغازه گفته بود به كلانتري ميگويم. ايشان دوباره راديو را برداشته و به حياط كلانتري و مركز شهربانی برده و آنجا باز راديو را به زمين زده و شكسته بود و البته هدف، راديو نبود بلكه مبارزه با «تجاهر به فسق» و نوعي شكستن جوّ پس از كودتا بود. ايشان هميشه به ما الهام دادهاند كه نترسيد و اهل خطر باشيد و خودشان چنين بوده و هستند.
ویژگی مغتنم ديگر اينكه به لطف و نعمت خداوند، نیرو و اميد ايشان در سن هشتادویک سالگي از امثال بنده بسيار بيشتر است. به فضل پروردگار، روح بسيار جوان و شادابي دارند و هماكنون هم عليرغم بيماريهاي هشتاد سالگي و مشكلات روحي كه در اثر برخي مسايل حاشيهاي پيش آمده، معمولاً روزي ده، دوازده ساعت میخوانند و مينويسند و هرگز خسته يا مأيوس نشدهاند.
اين از علائم قطعي ايمان معنوي و اخلاص در انگيزه است؛ نه از كف زدن و تشويق خوششان ميآيد و نه از هُوكردن و تمسخر و مخالفت كسي ناراحت ميشوند و عقب میکشند. به قدري جوانند كه بنده را گاهي «ليبرال» و گاهي «محافظهكار» و گاه «مرتجع» لقب ميدهند(!)
اين آقا، يك آدم خاصي تشريف دارند كه هنوز هم وقتي به ايشان خيره ميشوم، گاه تحسين و تعجّب، گاه لبخند شوق، گاه عصبانيت و غالباً دلتنگي شديد به من دست ميدهد. گمان ميكنم ايشان را بيش از ظرفيت خودم، دوست دارم.
چيزهاي گفتني و ناگفتني از ايشان و مادر بزرگوار و مجاهدم(خانم فاطمه فکور یحیایی) بسيار دارم كه اگر فرصت دیگری نصیب شد، انشاءالله خاطرات بيشتری در اين موارد را به عرض ميرسانم چرا كه ميدانم براي افكار عمومي، بهويژه جوانان بسيار مفيد خواهد بود.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com