به گزارش بولتن نیوز، سیدمحمد عرضی در برنامه شناسنامه این هفته درباره نام مستعار خود (حیدری) اظهار داشت: من در تهران فراری بودم. یک پاسپورت افغانی خریدم که به نام حیدری بود و با این پاسپورت دنیا را گشتم و به این اسم معروف شدم. از سال 40 به بعد ایران و فلسطین برقرار بوده، مخصوصاً بعد از جریانات 15 خرداد اکثر کسانی که در ایران از حکومت پهلوی آسیب دیده بودند ارتباط خوبی با آن ها داشتند. زمانی که من از ایران خارج شدم موقعیت مناسبی به وجود آمده بود و این ارتباط دائم برقرار بود. کارهای بسیار خوبی در آن زمان انجام شد که خیلی از آن ها پنهان باقی ماند و کسی متوجه آن نشد.
وی در ادامه در پاسخ به این سوال که چه شد وارد فعالیت های مبارزاتی شدید هم گفت: ما اگر به دنبال مهندسی هم رفتیم به این خاطر بود که بتوانیم حرفمان را بزنیم. در آن دوره مهندس عنوان سنگینی بود و ذهنیت من این بود که مهندس شویم تا بتوانیم کار اصلی خود را انجام دهیم. خانواده ما در اصفهان صاحب سلیقه و فعال بودند. ما دنبال ابزاری بودیم که بتوانیم با استفاده از آن در جامعه بگوییم اسلام و ایران حرف های زیادی برای گفتن دارند.
غرضی در بخش دیگری از «شناسنامه» در مورد کسانی که برای دوره دیدن به لبنان میآمدند هم خاطرنشان کرد: بیشترین کسانی که آمدند از عوامل و عناصری بودند که بعداً در تشکیلات جمهوری اسلامی ایران عملکرد بسیار موفقی داشتند و توانایی های فوق العاده ای داشتند. یکی از این چهره های شاخص مرحوم محمد منتظری بود. کارهای عظیمی که در کشور انجام شده توسط همین گروه ها انجام شده.
وی افزود: 2 اردیبهشت سال 58 با خانم دباغ به خدمت امام رسیدیم. من آنجا گفتم تنها چیزی که انقلاب را تهدید میکند، کودتاست، شما اجازه دهید سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تشکیل شود. همانجا امام به شورای انقلاب نامهای نوشتند و سپاه پاسداران تشکیل شد.
غرضی ادامه داد: یک روزی ما هزار نفر را به فرانسه بردیم و اعتصاب راه انداختیم و این کشور را بهم زدیم. شاید امروز تصور اینکه برای هزار نفر بلیط تهیه شود و به فرانسه اعزام شوند و یک هفته اعتصاب غذا کنند و از امام و اسلام و انقلاب دفاع کنند سخت باشد اما این کار 35 سال پیش انجام شده، استعداد منطقه ما خیلی بالاست. در منطقه خاورمیانه استعداد بسیار بالای انقلابی وجود دارد که شاید هنوز ده درصد از آن هم به کار گرفته نشده.
وی همچنین در مورد جذب و جدایی از سازمان مجاهدین هم گفت:مجموعه کسانی که در مقابل رژیم مبارزه می کردند در گروه های متفرق از هم کار می کردند. من با کسانی که همکاری می کردم همه هم سن و سال بودیم و با هم آشنا بودیم و کار می کردیم. 15 خرداد را که دیدم احساس کردم جریان اجتماعی قوی تر از جریانات سیاسی است. من با این آقایان همراه و همکار و آشنا بودم اما فاصله هایی هم با یکدیگر داشتیم. سال 46 که این ها به گروهی تشکیل شدند که کار منسجم انجام می دادند من حس کردم این نوع مبارزه ممکن است باعث ایجاد گرفتاری شود. اما همراه آن ها بودم و حتی با آن ها به زندان هم رفتم.
وی ادامه داد: بعد از اینکه اعتبار اجتماعی سازمان مجاهدین بالا رفت، دست های داخلی و خارجی دست به یکی کردند و این سازمان را بهم ریختند. مهم ترین کاری که انجام شد این بود که اختلاف ایدئولوژیکی را در سازمان مطرح کردند و بلافاصله هم این اعتبار اجتماعی شکست خورد. سازمان مجاهدین بعد از اینکه با جامعه مشکلات ایدئولوژیک پیدا کرد، دیگر اعتبار اجتماعی نداشت اما سازمان فعالیت می کرد و این حس را داشت که می تواند رهبری انقلاب را برعهده بگیرد.
نامزد انتخابات یازدهم ریاست جمهوری در مورد نخستین دیدار خود با امام هم گفت: سال 37 برای اولین بار امام را دیدم. مرحوم پدر من از مرحوم بروجردی تقلید می کردند. ایشان ما را به قم بردند تا ببینیم مرجع بعدی کیست. مرحوم امام جزو کسانی بودند که در این سفر خدمتشان رسیدیم و زمانی که 17 ساله بودم با امام آشنا شدم. سال40 که وارد دانشگاه شدم و فعالیت های مبارزاتی را آغاز کردم خیلی به امام علاقمند شدم.
وی ادامه داد: من از 15 سال 42 خرداد به این ذهنیت رسیده بودم که این حکومت قطعاً ساقط خواهد شد. از مرگ مرحوم شریعتی و مرحوم آقا مصطفی به بعد دیگر به اطمینان رسیدم که حکومت شاه سرنگون خواهد شد. شما به یکباره ملاحظه کردید که شاه که عقد اخوت سنگینی با هویدا بسته بود او را با فشار عزل می کند! این در حکومتی که اقتدار زیادی از خود نشان می داد کار عادی نبود و تحت فشارهای اجتماعی صورت گرفت. این اتفاقات که می افتاد من بیشتر به نابودی این رژیم مطمئن می شدم.
غرضی گفت: امام فقط به ایران فکر نمی کردند و خیلی بزرگتر می اندیشیدند. آقا مصطفی تمام وزرای کشورهای ایران، افغانستان، پاکستان، عراق، ترکیه، لبنان، سوریه و... را می شناختند و با هدایتهای امام آدمهای صاحب نام این کشورها را می شناختند. من در تمام تاریخ هیچ بیتی را مثل بیت امام در شناسایی حکومت های اطراف نمی شناسم. فکر می کنم امام یک مقدار مظلوم واقع شد. حدود سال 66 بود که فردی خدمت امام نشست و گفت آقا دنیا به دو قسمت شرق و غرب تقسیم شده، تا آمد حرفش را ادامه دهد و بگوید شما یا با غربیها بسازید یا با شرقی ها، امام فرمودند پس اسلام چی؟ این افق فکری امام در سال 66 است. زمانی که ما گرفتار جنگ هستیم و مشکلات زیادی داریم، من در عمرم کسی را ندیدم که بتواند به امام رهنمود دهد. هر کسی آمد تا به امام رهنمود دهد، امام آن را تبدیل به گلوله آتشی کرد که به وسیله آن اهداف خود را دنبال می کرد.
وی افزود: امام شخصیتی بود که تمام پدیدههای اجتماعی را به نفع خود مصادره کرد و تمام اتفاقات اجتماعی را به نفع ملت ایران تحلیل کرد که این مسائل در نهایت منجر به استقرار یک حکومت مستحکم شده است.
غرضی همچنین گفت: در این روزها میبینم بعضی از اشخاص بیگانه می گویند امام با ما مشورت کردند که به ایران بروم یا نه و... حالا دیگر امام نیست و هر کسی یک چیزی می گوید اما کسی که پدیده را به وجود آورده و پای آن ایستاده، یک حکومت را ساقط و یک حکومت دیگری را جایگزین کرده نمی تواند تابع افراد باشد.
غرضی در مورد روز 12 بهمن هم اظهار داشت: وقتی بحث حضور امام در ایران مطرح شد، احمد آقا گفتند غرضی تو به سوریه برو و منزلی اجاره کن تا اگر هواپیما نتوانست در فرودگاه ایران بنشیند، ما به سوریه بیاییم. آن روز مسولیت من این بود.
وی در ادامه مصاحبه تلویزیونی خود در واکنش به این که گفته می شود شما حکم بازداشت فرزند آیت الله طالقانی را انجام دادید هم گفت: باید تفحص بیشتری در این مورد انجام شود. من در آن زمان در سپاه مسئولیت داشتم. یک عده ای مجتبی را گرفتند و به سپاه آوردند، معروف بود که مجتبی عضو گروه منافقین است، به همین دلیل یک عده ای او را در مقابل سفارت فلسطین گرفتند و به سپاه آوردند و به من تحویل دادند.
وی گفت: آقا زاده های مرحوم طالقانی آمدند و گفتند نزد آقای طالقانی برویم. ایشان من را می شناختند، من بیش از 20 سال با ایشان کار کرده بودم و با هم آشنا بودم. ایشان فرمودند مجتبی نزد شماست؟ گفتم بله آقا. ما فکر کردیم این آدمی است که آن مشکلات زیادی داشته و به شما نامه نوشته ... ایشان به من فرمودند مجتبی الان 20 روز است که به خانه ما آمده و نمازش را هم می خواند. ای کاش به من می گفتید.
غرضی افزود: تا صبح اتفاقات زیادی افتاد. مرحوم طالقانی به دادستان گفتند غرضی را به زندان ببر. ما هم به زندان رفتیم. صبح حضرت امام از طریق اخبار متوجه شرایط شدند. ایشان از آقای جنتی و عراقی جویای مساله می شوند که به ایشان می گویند غرضی مجتبی طالقانی را دستگیر کرده است. امام می فرمایند غرضی کیه؟ آقای عراقی می گویند حیدری خودمان است. امام آقای اشراقی را صدا می زنند و از او می خواهند من را از زندان بیرون بیاورند.
وی همچنین گفت: البته همان شبی که من به دیدار آقای طالقانی رفتم ایشان گفتند بگویید مجتبی را بیاورند. من هم گفتم چشم و به بچه های سپاه گفتم و مجتبی را همانجا تحویل آقای طالقانی دادیم.
غرضی ادامه داد: بعد از این مساله بود که آقای طالقانی از تهران خارج شدند. حضرت امام به من فرمودند برو به آقای بهشتی بگو که بروند و آقای طالقانی را بیاورند. اما آقای بهشتی موفق به این کار نشد و در نهایت آقای اشراقی رفتند و آقای طالقانی را برداشتند و به قم رفتند.
وی در بخش دیگری از مصاحبه تلویزیونی خود در مورد پدیده آقازاده ها که از ابتدای انقلاب وجود داشته اینطور گفت: حیف است که ما آقازاده های در خدمت انقلاب را فراموش کنیم. آقا مصطفی و احمدآقا دو تن از این افراد بودند که تاثیر زیادی در انقلاب داشتند. امروز چقدر آقازاده موثر در این کشور داریم که هیچ خلافی انجام نداده اند. چند تا از این آقازاده ها هستند که اقداماتی انجام داده اند و این تصور را ایجاد کردهاند که هرکس آقازاده باشد آدم بدی است در صورتی که این نگاه ِ درستی نیست.
وی در ادامه در مورد دوره حضور خود در خوزستان هم گفت: بنی صدر چشم دیدن ما را نداشت. او اهل جنگ نبود، فرمانده هایش می گفتند زمین می دهیم، زمان می خریم! اما ما حاضر نبودیم این حرف ها را قبول کنیم بنابر این ما خودمان می جنگیدیم. به محض این که من در رادیو گفتم عراق در حال نزدیک شدن به اهواز است، 200 هزار نفر از مردم همراه من آمدند و جلوی دشمن ایستادند و در نهایت باعث عقب نشینی عراقی ها شدند. هیچ چیز نمی تواند جلوی این ملت را بگیرد! این ملت با خارجی و دشمن داخلی نمی سازد.
غرضی در واکنش به این صحبت مجری برنامه که گفت شما بعد از آقای ولایتی برای نخست وزیری آقای خامنه ای معرفی شدید که فقط 60 رای آوردید هم گفت: 60 رای درست نیست. امام با نخست وزیر شدن من موافقت کردند اما یک عده ای مخالف این موضوع بودند. در نهایت آقای خامنه ای من را معرفی کردند اما حزب جمهوری اسلامی و آقای هاشمی مخالف این موضوع بودند. آقای هاشمی که در آن زمان رئیس مجلس بود صبح به مجلس رفت و گفت فلانی هست، فلانی (نفر بعدی) هم می خواهد نخست وزیر شود. در نهایت آقای هاشمی نزد حضرت امام آمدند و گفتند غرضی 60 تا رای دارد و فلانی 80 رای، در نهایت هم بدون هیچ بحثی اتفاقات رقم خورد.
غرضی در مورد دوران حضور خود در وزارت نفت هم خاطرنشان کرد: علت این که به من گفتند به وزارت نفت برو این بود که به تعدادی از دوستان پیشنهاد حضور در این وزارتخانه ارائه شده بود که آنها نپذیرفته بودند. به من گفتند و من هم گفتم اطلاعات نفتیام خوب است و قبول می کنم. زمانی که به این وزارتخانه رفتم، درگیری شدیدی را با عربستان آغاز کردیم. وقتی من رفتم روزی 300 هزار بشکه نفت فروش می رفت در حالی که عربستان بیش از 10 میلیون بشکه نفت می فروخت. من در اوپک این بحث را به جریان انداختم که باید از 24 میلیون بشکه به 16 میلیون بشکه برسیم. بعد از درگیری شدید با عربستان، آن ها به 4 میلیون و نیم بشکه نفت رسیدند و ما هم از 300 هزار بشکه به 2 میلیون و 400 هزار بشکه نفت رسیدیم.
وی افزود: در آن زمان به آقای بهزاد نبوی هم پیشنهاد شده بود که وزیر نفت شوند اما قبول نکرده بودند. آن زمان ایشان معاون نخست وزیر بود و تشخیصشان این بود که وزارتخانه به صلاحشان نیست.
غرضی در پاسخ به این سوال که می توان زمان شما را با وضعیت تحریم های فعلی مقایسه کرد گفت: احمد آقا به من گفتند نفت نمی خرند، گفتم دست من بشکند اگر نتوانم در دنیایی که روزی 60 میلیون بشکه نفت مصرف می شود، 2میلیون بشکه نفت بفروشم. اما الان روزی 110 میلیون بشکه نفت در دنیا فروش می رود، جوابتان را گرفتید؟»
این نامزد انتخابات ریاستجمهوری یازدهم همچنین در مورد عدم حضور در وزارت نفت دولت ِ آیت الله خامنه ای هم گفت: آقای هاشمی و آقای مهندس موسوی مخالف ماندن من در وزارت نفت بودند. آقای هاشمی خدمت امام رفتند و گفتند ما برای ادامه جنگ به 140 میلیارد دلار نیازمندیم و غرضی 20 میلیارد دلار بیشتر نمی آورد. آقای نخست وزیر هم همین موضوع را به احمد آقا گفتند، امام من را صدا کردند، من هم عرض کردم بیش از این در نمی آید. احمد آقا به من فرمودند امام در طول عمر خود از کسی تقاضا نکردند که بیاید تا با او صحبت کنند. دو مورد این اتفاق افتاد که یکی از آن ها در مورد تو بود. در نهایت امام فرمودند آقای نخست وزیر می گوید من می خواهم وزارت نفت و وزارت کشور در اختیار خودم باشد. من هم گفتم همه چیز در اختیار شماست.
وی ادامه داد: بعد از اینکه من از وزارت نفت خارج شدم، مرحوم منتظری خدمت امام آمد و گفت غرضی اگر در نفت هم نیست، جای دیگری از دولت باشد. امام به احمد آقا فرمودند که به غرضی بگویید هر وزارتخانه ای می خواهد برود، برود، احمد آقا ساعت 10 شب به من زنگ زد و پیام امام را رساند و من هم اجازه خواستم تا صبح فکر کنم. در نهایت به این نتیجه رسیدم که وزارت پست و تلگراف و تلفن از همه وزارتخانه ها گرفتار تر است و به همین دلیل صبح به احمد آقا زنگ زدم و گفتم من به این وزارتخانه می روم. درنهایت به وزارت پست و تلگراف و تلفن رفتم و 12 سال هم آنجا ماندم.
غرضی در پاسخ به این سوال که آیا وزیری که بعد از شما به وزارت نفت رفت توانست توقعاتی که وجود داشت را برآورده کند یا خیر هم اینطور پاسخ داد: نه تنها نرسیدند بلکه برعکس توقعاتشان هم اتفاق افتاد. من در شش ماهه نخست سال 64، 9 میلیارد تومان آوردم اما دوستان در شش ماهه دوم همان سال حتی موفق نشدند 1 میلیارد دلار بیاورند.
وی همچنین در پاسخ به این سوال که آیا با مرحوم منتظری ارتباط خاصی داشتید، گفت: من به عنوان اولاد وی حساب می شدم. منتظری امام جمعه نجف آباد بود و من و محمد (منتظری) با دوچرخه به نمازجمعهاش می رفتیم.
وی ادامه داد: در ماجراهایی که در مورد آقای منتظری به وجود آمد تلاش های زیادی کردم اما توفیقی به دست نیامد. خانواده هاشمی آنجا مسلط بودند. متاسفانه بعد از اتفاقات سال 54 اصفهان این توفیق را نداشتم که خانواده سید مهدی هاشمی را از خانواده منتظری سوا کنم. البته به جز ارتباط با سید مهدی هاشمی، مشکلات دیگری هم وجود داشت. امام حکومت ساز بود اما بقیه حکومت ساز نبودند. نمی توان حکومت سازی را رها کرد، آیا می توان با دشمن حربی مثل منافقین رفاقت کرد؟ هنوز هم عده ای در این فکر هستند که اقتدار سیاسی ایران را از شکل بیاندازند. اقتدار سیاسی وظیفه حاکمیت است که باید از آن با منطق اسلام و انقلاب و مردم به خوبی دفاع کرد. مگر می شود حکومت را رها کرد؟ اگر سپاه تشکیل نشده بود آیا اتفاقات امروز ِ مصر برای انقلاب ما نمی افتاد؟ قطعا می افتاد.
غرضی گفت: دشمن هنوز هم سرجایش است. دشمن هنوز هم در فکر تخریب تمام ِ قدرت سیاسی ایران است. باید ایستاد و مقابله کرد. باید با صحبتهای چهارتا خبرنگار و شبکه تلویزیونی بیگانه حکومت سست شود؟ هرگز اینطور نیست.
وی با بیان اینکه همه گروه های سیاسی با جنگ مخالف بودند ادامه داد: کسانی که با انقلاب نبودند با جنگ مخالف بودند. حمایت از جبهه به تنهایی کفایت نمی کند. اگر کسانی که می گفتند ما حامی جنگ هستیم به جبهه می رفتند حرفشان درست بود. اما کدامشان رفتند و میدان داری کردند؟ کسی که می خواهد در میدان جنگ باشد، باید در میدان حضور داشته باشد. حمایت ِ خالی کفایت نمی کند. اگر پایان جنگ به این شکل شد دلیلش این بود که گروه های سیاسی نشسته بودند تا دیگران برایشان بجنگند. در نهایت هم امام وارد شدند و بحث مرصاد اتفاق افتاد. قدرت سیاسی آن است که در محل ِ موضع ِ تنازع از خودش عکس العمل نشان دهد. قدرت سیاسی این نیست که پشت رادیو، تلویزیون صحبت کند و در روزنامه بنویسد.
غرضی گفت: کسی که مملکت را به امید آینده رها میکند قدرت سیاسی است؟ به تو گفتند برو بایست بجنگ، اما تو ایستادی تا کس دیگری بجنگد؟ اینطور که نمی شود، قدرت سیاسی مجموعهای است از آنجا ملت میخواهد. چطور باید مردم به مرصاد بریزند اما از کسی خبری نشود؟ بعضیها خودشان خسته شده بودند اما می گفتند مردم خسته اند. خودشان توانایی نداشتند و میگفتند مردم دیگر توانایی ندارند. کسانی که در مرصاد کشته شدند خونشان رنگین تر از من و تو بود؟ این همه آدم در این کشور فداکاری کردند، بعد انصاف است که بگوییم مردم خسته شدند؟ متاسفانه کسی از جنگ حمایت نکرد.
وی افزود: سال 67 آقای نخست وزیر محترم رفت در منزل مخفی شد. امام به دنبالش فرستاد و گفت بیا، طوری نمی شود، این ها آدم های سیاسیاند؟ کسی کشور را رها می کند و در خانه می نشیند؟ تو مسولیت داری، باید بروی کشته شوی نه این که بیایی بگویی نشد.
غرضی در بخش دیگری از مصاحبه تلویزیونی خود هم گفت: من معتقدم در همه زمینه ها توسعه راه حل کشور است. خوشبختانه توسعه در کشور جا افتاده و به عنوان عامل تثبیت جامعه پذیرفته شده است.
وی همچنین در مورد حضور در شورای شهر تهران، استعفا از آن و حضور در انتخابات مجلس ششم هم گفت: من توسط یک عده ای تشویق شدم که تو چون در شورای شهر رای آورده ای، قطعاً در مجلس هم رای خواهی آورد. چون مجلس می توانست کار ستادی بهتری انجام دهد، من از شورای شهر استعفا دادم و در انتخابات مجلس کاندید شدم. اما دلخوری ام از شورای شهر این بود که به جای کار روی مسائل شهر، آقایان می خواستند مسائل اسلام و انقلاب را حل کنند. این شد که دیدم ماندنم در شورای شهر فایده ای ندارد.
وی با بیان اینکه پایانی بدتر از انحلال را برای شورای شهر اول تهران پیش بینی می کردم، گفت: اتفاقاتی که در آنجا می افتاد خیلی خطرناک بود. اشخاص به صورت فردی در مقابل هم می ایستادند و این بسیار خطرناک بود.
وزیر نفت دولت مقام معظم رهبری در مورد حضور در انتخابات ریاست جمهوری 92 هم اظهار داشت: اینکه میگویند از ابتدا مشخص بود من در انتخابات رای نمی آورم درست نبود. علت آمدن من این بود که قبل از سال 92 حس کردم کشور به شدت نسبت به جریان سیاسی و جریان انقلاب مایوس است. حداقل روزنامه ها، گروه ها و رادیو و تلویزیون مدام حرف های منفی می زدند و من حس کردم باید بیایم و حرف های مثبت بزنم. یک نفر نتوانست با حرف هایی که من زدم مخالفت کند. اما این که چه اتفاقی افتاد که این حرف ها طرفدار پیدا نکرد و تبدیل به رای نشد حرف دیگری است. آقای روحانی هم شبیه به من بود اما من حاضر نیستم به کسی بگویم از من حمایت کنید تا من رای بیاورم.
وی ادامه داد: دولت آقای هاشمی عکس العمل دولت آقای موسوی بود. دولت آقای خاتمی هم عکس العمل دولت آقای هاشمی و دولت آقای احمدی نژاد هم عکس العمل دولت آقای خاتمی بود. این دولت هم عکس العمل دولت آقای احمدی نژاد است. کسانی که نمی خواستند احمدی نژاد باشد آمدند و به آقای روحانی رای دادند. به من گفتند داری چیکار می کنی؟ گفتم من از انقلاب دفاع می کنم نه از خودم، حرف من این است که به انقلاب رای دهید.
غرضی همچنین گفت:کسی جرات نمی کرد به من بگوید کناره گیری کن، کسانی که کاندید بودند چه برتری نسبت به من داشتند که به من بگویند برو کنار؟ شما اگر به عنوان یک شخصیت سیاسی بیایید و بگوید من به حرف فلانی کناره گیری کردم، آیا دیگر جامعه میتواند شما را به عنوان شخصیت سیاسی قبول کند؟ این اتفاق در همین انتخابات افتاد و یکی از افراد گفت چون فلانی از من خواسته من از انتخابات کناره گیری می کنم. این موضوع در صورتی درست است که حزب فرد را معرفی کرده باشد اما این اتفاق نیفتاده بود. آدم سیاسی که بگوید من به توصیه دیگران کار می کنم، در کشور جمهوری اسلامی ایران صاحب قدرت سیاسی نمی شود.
غرضی تصریح کرد: این جامعه با تجارب اجتماعی زندگی کرده است. تجربه اجتماعی که در انتخابات 92 اتفاق افتاد خیلی آموزنده بود. آقای روحانی بیاید و حرف من را رد کند و بگوید رای متعلق به خودم بود، من می گویم باشه قبول، ولی جواب مردم را بده، امیدوارم بتواند جواب مردم را بدهد و در دوره بعد هم موفق باشد. من برای کشور آبادانی و عزت می خواهم، حرفم شخصی نیست.
وی همچنین گفت: نسل ما انقلاب کرد، جنگید و سازندگی را آغاز کرد. نسل جوان است که باید این سه مرحله را تثبیت کند و اقتدار سیاسی را به تثبیت برساند. برای اقتدار سیاسی باید ظاهر شد. هرچه گوشه نشینی کنید، خلاف کرده اید. باید در میدان عمل گفت چه کار می توان انجام داد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
اخلاق اسلامی که شماها ندارید حکم می کنه که بیاریدش در حضورش حرف بزنید اگر جواب نداشت اون موقع قابل طرحه