عبدالکریم پهلوانی: وزیر امور خارجه هند در اواخر هفته پیش مطالبی در مورد تمایل هندوستان به پیوستن به خط لوله صلح بیان کرد، که بسیاری از رسانه از آن بهعنوان «تغییری قابلتوجه» در سیاست خارجی هند یاد کردند.
به گزارش بولتن نیوز، سلمان خورشید، وزیر امور خارجه هند در مصاحبه با گروهی از خبرنگاران پاکستانی اعلام کرد که کشورش ممکن است دوباره به پروژه چندمیلیارد دلاری خط لوله انتقال گاز ایران- پاکستان بپیوندد. وی گفته است که این پروژه انتقال گاز میتواند بین هند و پاکستان «وابستگی متقابل» ایجاد کند و طرفین را مجبور سازد تا روابط حسنهی طولانیمدت داشته باشند.
پروژه خط لوله انتقال گاز ایران- پاکستان که پیش از این خط لوله صلح نامیده میشد، در ابتدا برای انتقال گاز ایران به پاکستان و از آن طریق به هند، طراحی شده بود. خط لوله صلح قرار بود، 2700 کیلومتر طول داشته باشد و گاز طبیعی ایران را از بزرگترین میدان گازی جهان، یعنی میدان پارس جنوبی واقع در عسلویه، از طریق خاک پاکستان به هند منتقل کند. اما هند در سال 2009 تحت فشارهای آمریکا از این پروژه کنار کشید. بسیاری از کارشناسان در آن دوره، دلیل کنار کشیدن هند از این پروژه را علاوه بر فشارهای آمریکا به خاطر «مسئله هستهای» ایران، امضای یک قرارداد هستهای صلحآمیز بین آمریکا و هند میدانستند.
بیایید برای اینکه اهمیت موضوع مشخصتر شود کمی به عقبتر برگردیم: جرقهها و ایدههای ابتداییِ احداث این خط لوله به اوایل دههی نود میلادی باز میگردد؛ بحران کمبود انرژی در پاکستان با 180 میلیون نفر جمعیت و همچنین ضرورت انتقال گاز به شبهقاره هند و در نهایت چین به عنوان اقتصادهایِ نوظهورِ محتاج انرژی، باعث شد تا در سال 1995 توافقات اولیه بین ایران و پاکستان برای ساخت این خط لوله حاصل آید. در سال 1999 بود که هند نیز به این پروژه پیوست و قراردادی بین ایران و هند به امضاء رسید. در واقع، سالها بود که تحلیلگران و دیپلماتهای آسیایی رویای یک «شبکه امنیت انرژی آسیایی» را در سر میپروراندند. خط لوله صلح از این لحاظ تمامی معیارهای لازم را دارا بود. این خط لوله پیوند بین هند و پاکستان را که سالها از دشمنی و ستیز رنج میبردند، مستحکمتر میکرد، گاز طبیعی استخراجشده از بزرگترین میدان گازی جهان را تا مرز چین انتقال میداد و مهمتر از همه، شرایط را برای رشد اقتصادی هرچه شتابندهترِ هند و در ادامه چین فراهم میساخت. برای کشوری که میخواهد از طریق اقتصاد خود به یک قدرت جهانی تبدیل شود و منابع انسانی موردنیاز را نیز در اختیار دارد، هیچ چیز به اندازه جریان پایدار انرژی اهمیت ندارد. این همان چیزی بود که بسیاری از تحلیلگران مستقل را مجذوب خط لوله صلح کرده بود.
به هر ترتیب هند در سال 2009 از این پروژه کنار کشید تا قرارداد نهایی خط لوله انتقال گاز ایران- پاکستان در سال 2010 بین این دو کشور امضاء شود. مطابق این قرارداد ایران متعهد شده است تا روزانه 750 میلیون فوت مکعب گاز طبیعی به مدت 25 سال به پاکستان صادر کند. قسمتی از خط لوله که در خاک ایران قرار دارد، پیش از این تکمیل شده است؛ اما پاکستان به دلیل مشکلات مالی، تحریمهای احتمالی آمریکا و اختلافاتی در مورد قیمت گاز صادراتی، هنوز نتوانسته است بخش مربوط به خود را تکمیل کند.
دیپلماسی هستهای ایران و تمایل هند به پیوستن مجدد به خط لوله صلح
پیوستن هند به خط لوله صلح در سال 1999 با در نظر داشتن تمامی معیارهای اقتصادی یک عمل کاملاً منطقی بوده است. در دنیایی که اقتصاد کشورها، عاملی بسیار تعیینکننده است، یک کشور تنها زمانی میتواند خلاف منطق اقتصادی عمل کند که تحت فشار فزاینده خارجی قرار گیرد. هند در سالهای 2009 تحت فشارهای آمریکا، نه تنها از خط لوله صلح کنار کشید که بهنوعی از منطق و عقلانیت اقتصادی نیز کنار کشید. هند درست بعد از این تاریخ و درست در حالی که یک بحران انرژی را تجربه میکرد به بزرگترین واردکننده زغالسنگ- با تبعات خطیر زیستمحیطی آن- تبدیل شد.
اما اکنون چه تغییری ایجاد شده است که هند بخواهد یک «تغییر قابلتوجه» در سیاست خارجیاش داشته باشد؟ بسیاری از احزاب در هند مخالف کنار کشیدن این کشور از خط لوله صلح بودهاند و از این بابت به دولت این کشور فشار آوردهاند؛ اما این عامل پیش از این نیز وجود داشته است. حتی پیش از این نیز سلمان خورشید بهعنوان وزیر امور خارجه هند، به ایجاد روابط دوستانه با پاکستان، علاقهمند بوده است. اما چه اتفاقی افتاده است که قصد این کشور به پیوستن مجدد به خط لوله صلح، در این مقطع زمانی جدیتر شده است؟
برای پاسخ به سؤال فوق باید به «مسئله هستهای» ایران اشاره کنیم. در واقع، آمریکا در سالیان گذشته توانسته بود «مسئله هستهای» ایران را به یک جنگ رسانهای علیه این کشور تبدیل کند و سایر کشورها را برای عدم برقراری روابط اقتصادی گسترده با ایران، تحت فشار قرار دهد. آمریکا در رسانههای جریان اصلی چنین وانمود میکرد که «مسئله هستهای» ایران صرفاً به این دلیل حل نمیشود که ایران از تن دادن به یک مذاکره واقعی، طفره میرود. آنها مرتباً ایران را به وقتکشی و خریدن زمان متهم میکردند. سر و صداهای ایجادشده حول «مسئله هستهای» ایران باعث شده بود تا هند چشمهایش را بر منافع اقتصادی خود، به کلی ببندد.
اما اکنون مسئله عوض شده است. اکنون شرایط به سمتی پیش میرود که آمریکا متهم اصلی هرگونه عدم توافق با ایران خواهد بود. در این سوی اقیانوس اطلس، کاترین اشتون و سایر سیاستمداران اروپایی از کنگره میخواهند که تحریم جدیدی علیه ایران وضع نکند، چرا که توافقنامه ژنو نقض خواهد شد. در آن سوی اقیانوس اطلس نیز اوباما بهعنوان رئیسجمهور آمریکا، کنگره را به وتوی هرگونه طرح تحریمی جدید، تهدید میکند. دیپلماسی فعال ایران نشان داده است که گرچه به حل واقعیِ این بهاصطلاح مسئله هستهای بیش از حد خوشبین نیست، اما گناه هرگونه شکست در توافقات بر گردن طرف مقابل خواهد بود. آمریکا دیگر به راحتی نمیتواند کشورهایی که به انرژی ایران نیاز دارند را قانع کند که دلیل شکست مذاکرات، مواضع ایران است. در واقع، ایران تا حد زیادی توانسته است ارادهی خود به حل «مسئله» غیرضروریِ هستهای را اثبات کند و اکنون نوبت طرفهای غربی است تا چنین چیزی را اثبات کنند.
به بیان صریحتر، هند به تدریج متوجه شده است که یا «مسئله هستهای» ایران حل میشود یا نمیشود؛ اگر مورد اول اتفاق بیفتد، هند باید خود را هرچه زودتر آماده پیوستن به خط لوله صلح کند و اگر این مسئله حل نشود، شکست آن صریحاً بر گردن واشنگتن خواهد بود؛ لذا هیچ دلیلی ندارد که هند، با خودتحریمی و دست نزدن به گاز طبیعی ایران، تاوان ماجراجوییهای واشنگتن را بدهد.
در واقع، نکته کلیدی در تحریمهای آمریکا و اتحادیه اروپا بر علیه صنعت نفت ایران، این است که این تحریمها نه تنها اقتصاد ایران، بلکه اقتصاد کشورهایی نظیر هند، پاکستان، کره جنوبی، ژاپن و غیره را نیز تحت تأثیر قرار داده است. حتی کشورهای اروپایی نیز از اثرات سوء این تحریمها بینصیب نماندهاند. خارج شدن ایران از بازارهای جهانی باعث شده است تا قیمت جهانی نفت همچنان بالا بماند و تمام کشورهای واردکننده نفت، بهنوعی از این امر متضرر شوند.
تکههای پازل دیپلماسی هستهای و دیپلماسی انرژی ایران را که در کنار هم بچینیم، گرایش کشورهای دوست و دشمن در قبال ایران مشخصتر و واضحتر از گذشته به چشم خواهد آمد. در واقع، در ماهها و سالهای پیش رو، مرز بین دوست و دشمن در عرصه سیاست خارجی ایران شفافتر خواهد شد. کشورهایی نظیر عربستان که با ورود نفت و گاز ایران به بازارهای جهانی، حیات اقتصادیشان به شدت آسیب خواهد دید، راه دشمنی آشکار پیش خواهند گرفت؛ و کشورهایی نظیر هند و پاکستان که منطق اقتصادیشان، شراکت بلندمدت با ایران را توجیه میکند، رفته رفته دست همکاری به سوی تهران دراز خواهند کرد. به درنظر داشتن جمیع این عوامل، بهنظر میرسد که زمان تغییر در سیاست خارجی کشورها و شفاف شدن مواضع فرا رسیده است.
منبع: پترونت
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com