گروه سیاسی- با توجه به جایگاه انقلاب اسلامى و نقش امام خمینى (ره) در جهان معاصر، طبعاً مطالعهی آثار شفاهى و مکتوب سیاسى و اجتماعى، و حتى شخصى و خانوادگى امام خمینى(ره) در شرایط کنونی جهان، درحالی که چند سالی از شروع «بیداری اسلامی» که نتیجهی مستقیم حرکتی است که از ابتدای دههی 40 از طرف شخص امام خمینی (ره) در کشورمان صورت گرفت و منجر به وقوع انقلاب شکوهمند اسلامی در بهمن 1357 و سرنگونی رژیم طاغوتی شهاهنشاهی گردید، ضروری است و به همین منظور، ما در گروه سیاسی بولتن نیوز بر آن شدیم تا با بازنشر آرا و گفتار و مصاحبههای حضرت امام خمینی (ره) که پیش و پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی صورت گرفته، نقشی در بالابردن آگاهی عمومی درخصوص انقلاب اسلامی در کشورمان و نیز تاثیر متسقیم و بلافصل آن بر «بیداری اسلامی» برعهده بگیریم.
به گزارش بولتن نیوز، مرور بیانات امام بدون هیچ نوع واسطه و تفسیر و بررسی بخشی از تاریخ انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی است. به خصوص برای نسل سوم انقلاب که شاید حتی یک بار هم این مسائل را نخوانده یا نشنیده باشند. بی شک این کار می تواند به عنوان مانعی جلوی نسبت دادن های اشتباه به امام و تفسیر به رأی کردن ایشان و سایر تحریف هایی که نسبت به تاریخ انقلاب اسلامی انجام می شود، را گرفته و تحریف ها و تفسیرهایی که زمینه ساز بسیاری از ناهماهنگی های سیاسی و سرایت آن به جامعه شده و اتفاقاتی مثل فتنه 88 را به وجود آورده یا به آن دامن زده را خنثی نماید.
در ادامه، نظر شما را به مطالعهی دوبارهی سخنرانی تاریخی حضرت امام خمینی (ره) در بهشت زهرا جلب میکنیم:
اعوذ باللَّه من الشيطان الرجيم. بسم اللَّه الرحمن الرحيم.
تشكر و تسليت.
ما در اين مدت مصيبتها ديديم؛ مصيبتهاى بسيار بزرگ. و بعضِ پيروزيها حاصل شد كه البته آن هم بزرگ بود. مصيبتهاى زنهاى جوان مرده، مردهاى اولاد از دست داده، طفلهاى پدر از دست داده. من وقتى چشمم به بعضى از اينها كه اولاد خودشان را از دست دادهاند می افتد، سنگينى در دوشم پيدا می شود كه نمی توانم تاب بياورم.
من نمی توانم از عهده اين خسارات كه بر ملت ما وارد شده است برآيم. من نمی توانم تشكر از اين ملت بكنم كه همه چيز خودش را در راه خدا داد. خداى تبارك و تعالى بايد به آنها اجر عنايت فرمايد. من به مادرهاى فرزند از دست داده تسليت عرض مىكنم و در غم آنها شريك هستم. من به پدرهاى جوان داده، من به آنها تسليت عرض مىكنم. من به جوانهايى كه پدرانشان را در اين مدت از دست دادهاند تسليت عرض مىكنم ..
رژيم سلطنتى مغاير عقل و قانون.
خوب، ما حساب بكنيم كه اين مصيبتها براى چه به اين ملت وارد شد. مگر اين ملت چه مىگفت و چه مىگويد كه از آن وقتى كه صداى ملت درآمده است تا حالا قتل و ظلم و غارت و همه اينها ادامه دارد. ملت ما چه مىگفتند كه مستحق اين عقوبات شدند. ملت ما يك مطلبش اين بود كه اين سلطنت پهلوى از اول كه پايه گذارى شد برخلاف قوانين بود. آنهايى كه در سن من هستند مىدانند و ديدهاند كه مجلس مؤسسان كه تأسيس شد، با سرنيزه تأسيس شد. ملت هيچ دخالت نداشت در مجلس مؤسسان. مجلس مؤسسان را با زور سرنيزه تأسيس كردند، و با زورْ وكلاى آن را وادار كردند به اينكه به رضا شاه رأى سلطنت بدهند. پس اين سلطنت از اول يك امر باطلى بود؛ بلكه اصل رژيم سلطنتى از اول خلاف قانون و خلاف قواعد عقلى است و خلاف حقوق بشر است. براى اينكه ما فرض مىكنيم كه يك ملتى تمامشان رأى دادند كه يك نفرى سلطان باشد؛ بسيار خوب، اينها از باب اينكه مسلط بر سرنوشت خودشان هستند و مختار به سرنوشت خودشان هستند، رأى آنها براى آنها قابل عمل است. لكن اگر يك ملتى رأى دادند- ولو تمامشان- به اينكه اعقاب اين سلطان هم سلطان باشد، اين به چه حقى [است؟] ملتِ پنجاه سال پيش از اين، سرنوشت ملتِ بعد را معين مىكند؟ سرنوشت هر ملتى به دست خودش است. ما در زمان سابق- فرض بفرماييد كه زمان اول قاجاريه- نبوديم؛ اگر فرض كنيم كه سلطنت قاجاريه به واسطه يك رفراندمى تحقق پيدا كرد و همه ملت هم- ما فرض كنيم كه- رأى مثبت دادند اما رأى مثبت دادند بر آغا محمد خان قَجَر و آن سلاطينى كه بعدها مىآيند؛ در زمانى كه ما بوديم و زمان سلطنت احمد شاه بود، هيچ يك از ما زمان آغا محمد خان را ادراك نكرده؛ آن اجداد ما كه رأى دادند براى سلطنت قاجاريه، به چه حقى رأى دادند كه زمان ما احمد شاه سلطان باشد؟ سرنوشت هر ملت دست خودش است ..
رژيم پهلوى، تحميلى و غير قانونى.
ملت در صد سال پيش از اين، صد و پنجاه سال پيش از اين ملتى بوده، يك سرنوشتى داشته است و اختيارى داشته ولى او اختيار ما را نداشته است كه سلطانى را بر ما مسلط كند. ما فرض مىكنيم كه اين سلطنت پهلوى، اول كه تأسيس شد ما فرض مىكنيم كه به اختيار مردم بود و مجلس مؤسسان را هم به اختيار مردم تأسيس كردند، اين اسباب اين مىشود كه- بر فرض اينكه اين امر باطل صحيح باشد- فقط رضا خان سلطان باشد؛ آن هم بر آن اشخاصى كه در آن زمان بودند. و اما محمدرضا سلطان باشد بر اين جمعيتى كه الآن بيشترشان- بلكه الّا بعضِ كم، بعض قليلى از آنها- ادراك آن وقت را نكردهاند، چه حقى داشتند ملت در آن زمان سرنوشت ما را در اين زمان معين كنند؟ بنابراين سلطنت محمدرضا اولًا كه چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنيزه تأسيس شده بود، مجلس غيرقانونى است، پس سلطنت محمدرضا هم غيرقانونى است. و اگر سلطنت رضا شاه فرض بكنيم كه قانونى بوده، چه حقى آنها داشتند كه براى ما سرنوشت معين كند؟ هر كسى سرنوشتش با خودش است. مگر پدرهاى ما ولىّ ما هستند؟ مگر آن اشخاصى كه در صد سال پيش از اين، هشتاد سال پيش از اين بودند، مىتوانند سرنوشت ملتى را كه بعدها وجود پيدا مىكنند آنها تعيين بكنند؟ اين هم يك دليل كه سلطنت محمدرضا سلطنت قانونى نيست. علاوه بر اين، اين سلطنتى كه در آن وقت درست كرده بودند و مجلس مؤسسان هم ما فرض كنيم كه صحيح بوده است، اين ملتى كه سرنوشت خودش با خودش بايد باشد در اين زمان مىگويد كه ما نمىخواهيم اين سلطان را. وقتى كه اينها رأى دادند به اينكه ما سلطنت رضا شاه را، سلطنت محمدرضا شاه را، رژيم سلطنتى را نمىخواهيم، سرنوشت اينها با خودشان است. اين هم يك راه است از براى اينكه سلطنت او باطل است ..
دولتهاى دست نشانده و مجالس فرمايشى.
حالا مىآييم سراغ دولتهايى كه ناشى شده از سلطنت محمدرضا و مجلسهايى كه ما داريم. در تمام طول مشروطيت- الّا بعض از زمانها آن هم نسبت به بعض از وكلا- مردم دخالت نداشتند در تعيين وكلا! شما الآن اطلاع داريد كه در اين مجلسى كه حالا هست- چه مجلس شورا و چه مجلس سنا- و شما ملت ايران هستيد، شما ملتى هستيد كه در تهران سكنى داريد، من از شما مردم تهران سؤال مىكنم كه آيا اين وكلايى كه در مجلس هستند- چه در مجلس سنا و چه در مجلس شورا- شما اطلاع داشتيد كه اينها را خودتان تعيين كنيد؟ اكثر اين مردم مىشناسند اين افرادى را كه به عنوان وكيل مجلس سنا يا مجلس شورا در مجلس هستند يا اين هم با زور تعيين شده بدون اطلاع مردم؟ مجلسى كه بدون اطلاع مردم است و بدون رضايت مردم است، اين مجلس مجلسِ غيرقانونى است. بنابراين اينهايى كه در مجلس نشستهاند و مال ملت را گرفتهاند به عنوان اينكه حقوق هر ... وكيلى اينقدر است، اين حقوق را حق نداشتند بگيرند و ضامن هستند. آنهايى هم كه در مجلس سنا هستند، آنها هم حق نداشتند و ضامن هستند.
و اما دولتى كه ناشى مىشود از يك شاهى كه خودش و پدرش غيرقانونى است، خودش علاوه بر او غيرقانونى است، وكلايى كه تعيين كرده است غيرقانونى است، دولتى كه از همچو مجلسى و همچو سلطانى انشا بشود، اين دولت غيرقانونى است. اين ملت حرفى را كه داشتند در زمان محمدرضا خان مىگفتند كه اين سلطنت را ما نمىخواهيم و سرنوشت ما با خود ماست، حالا هم مىگويند كه ما اين وكلا را غيرقانونى مىدانيم، اين مجلس سنا را غيرقانونى مىدانيم، اين دولت را غيرقانونى مىدانيم. آيا كسى كه خودش از ناحيه مجلس، از ناحيه مجلس سنا، از ناحيه شاه منصوب است، و همه آنها غيرقانونى هستند، مىشود كه قانونى باشد؟ ما مىگوييم كه شما غيرقانونى هستيد بايد برويد. ما اعلام مىكنيم كه الآن دولتى كه به اسم دولت قانونى خودش را معرفى مىكند، حتى خودش قبول ندارد كه قانونى است! خودش تا چند سال پيش از اين، تا آن وقتى كه دستش نيامده بود اين وزارت، قبول داشت كه غيرقانونى است؛ حالا چه شده است كه مىگويد من قانونى هستم؟! اين مجلس غيرقانونى است؛ از خود وكلا بپرسيد كه آيا شما را ملت تعيين كرده است؟ هر كدام ادعا كردند كه ملت تعيين كرده است، ما دستشان را مىدهيم دست يك نفر آدم ببرد او را در حوزه انتخابيهاش، در حوزه انتخابيه از مردم سؤال مىكنيم كه اين آقا آيا وكيل شما هست؟ شما او را تعيين كرديد؟ حتماً بدانيد كه جواب آنها نفى است. بنابراين آيا ملتى كه فرياد مىكند كه ما اين دولتمان، اين شاهمان، اين مجلسمان برخلاف قوانين است، و حق شرعى و حق قانونى و حق بشرى ما اين است كه سرنوشتمان دست خودمان باشد، آيا حق اين ملت اين است كه يك قبرستان شهيد براى ما درست بكنند در تهران، يك قبرستان هم در جاهاى ديگر؟.
فساد و ويرانى به نام اصلاح و ترقى.
من بايد عرض كنم كه محمدرضاى پهلوى، اين خائن خبيث ... رفت، فرار كرد و همه چيز ما را به باد داد. مملكت ما را خراب كرد، قبرستانهاى ما را آباد كرد. مملكت ما را از ناحيه اقتصاد خراب كرد. تمام اقتصاد ما الآن خراب است و از هم ريخته است؛ كه اگر بخواهيم ما اين اقتصاد را به حال اول برگردانيم، سالهاى طولانى با همت همه مردم، نه يك دولت اين كار را مىتواند بكند و نه يك قشر از اقشار مردم اين كار را مىتوانند بكنند، تا تمام مردم دست به دست هم ندهند نمىتوانند اين به هم ريختگى اقتصاد را از بين ببرند. شما ملاحظه كنيد به اسم اينكه ما مىخواهيم زراعت را، دهقانها را دهقان كنيم، تا حالا رعيت بودند و ما مىخواهيم حالا دهقانشان كنيم! «اصلاحات ارضى» درست كردند. اصلاحات ارضىشان بعد از اين مدت طولانى به اينجا منتهى شد كه بكلى دهقانى از بين رفت، بكلى زراعت ما از بين رفت، و الآن شما در همه چيز محتاجيد به خارج. يعنى محمدرضا اين كار را كرد تا بازار درست كند از براى امريكا و ما محتاج به او باشيم در اينكه گندم از او بياوريم، برنج از او بياوريم، همه چيز را. تخم مرغ از او بياوريم، يا از اسرائيل كه دست نشانده امريكاست بياوريم.
بنابراين كارهايى كه اين آدم كرده به عنوان «اصلاح»، اين كارها خودش افساد بوده است! قضيه «اصلاحات ارضى» يك لطمهاى بر مملكت ما وارد كرده است كه تا شايد بيست سال ديگر ما نتوانيم اين را جبرانش بكنيم؛ مگر همه ملت دست به هم بدهند و كمك كنند تا سالهايى بگذرد و جبران بشود اين معنا. فرهنگ ما را يك فرهنگ عقب نگه داشته درست كرده است. فرهنگ ما را اين [شاه] عقب نگه داشته به طورى كه الآن جوانهاى ما تحصيلاتشان در اينجا تحصيلات تامِّ تمام نيست و بايد بعد از اينكه يك مدتى در اينجا يك نيمه تحصيلى كردند، آن هم با اين مصيبتها، آن هم با اين [فشار] ها، بايد بروند در خارج تحصيل بكنند. ما پنجاه سال است، بيشتر از پنجاه سال است دانشگاه داريم و قريب سى و چند سال است كه اين دانشگاه را داريم؛ لكن چون خيانت شده است به ما، از اين جهت رشد نكرده؛ رشد انسانى ندارد. تمام انسانها و نيروى انسانى ما را از بين برده است اين آدم.
اين آدم به واسطه نوكرى كه داشته، مراكز فحشا درست كرده. تلويزيونش مركز فحشاست، راديوش- بسيارىاش- فحشاست. مراكزى كه اجازه دادند براى اينكه باز باشد، مراكز فحشاست. اينها دست به دست هم دادند. در تهران مركز مشروب فروشى بيشتر از كتاب فروشى است، مراكز فساد ديگر الى ماشاء اللَّه است. براى چه؟ سينماى ما مركز فحشاست. ما با سينما مخالف نيستيم، ما با مركز فحشا مخالفيم. ما با راديو مخالف نيستيم، ما با فحشا مخالفيم. ما با تلويزيون مخالف نيستيم، ما با آن چيزى كه در خدمت اجانب براى عقب نگه داشتن جوانان ما و از دست دادن نيروى انسانى ماست، با آن مخالف هستيم. ما كىْ مخالفت كرديم با تجدد؟ با مراتب تجدد؟ مظاهر تجدد وقتى كه از اروپا پايش را در شرق گذاشت- خصوصاً در ايران- مركز [عظيمى] كه بايد از آن استفاده تمدن بكنند ما را به توحش كشانده است. سينما يكى از مظاهر تمدن است كه بايد در خدمت اين مردم، در خدمت تربيت اين مردم باشد؛ و شما مىدانيد كه جوانهاى ما را اينها به تباهى كشيدهاند. و همين طور ساير اين [مراكز]. ما با اينها در اين جهات مخالف هستيم. اينها به همه معنا خيانت كردهاند به مملكت ما ..
فرياد از دست شاه و امريكا.
و اما نفت ما. تمام نفت ما را به غير دادند! به امريكا و غير از امريكا دادند. آنى كه به امريكا دادند عوض چه گرفتند؟ عوض، يك اسلحه هايى براى پايگاه درست كردن براى آقاى امريكا! ما هم نفت داديم و هم پايگاه براى آنها درست كرديم! امريكا با اين حيله، كه اين مرد هم دخالت داشت، با اين حيله نفت را از ما [ربود] و براى خودش در عوض، پايگاه درست كرد. يعنى اسلحه هايى آورده اينجا كه ارتش ما نمىتواند اين اسلحه را استعمال بكند؛ بايد مستشارهاى آنها باشند، بايد كارشناسهاى آنها باشند. اين هم از ناحيه نفت، كه اين نفت ما را اگر چند سال ديگر- خداى نخواسته- اين [شخص] عمر پيدا كرده بود، عمر سلطنتى پيدا كرده بود، مخازن نفت ما را تمام كرده بود، زراعتمان را هم كه تمام كرده، اين ملت بكلى ساقط شده بود و بايد عملگى كند براى اغيار. ما كه فرياد مىكنيم از دست اين، براى اين است. خونهاى جوانهاى ما براى اين جهات ريخته شده؛ براى اينكه آزادى مىخواهيم ما. ما پنجاه سال است كه در اختناق به سر برديم. نه مطبوعات داشتيم، نه راديو صحيح داشتيم، نه تلويزيون صحيح داشتيم؛ نه خطيب مىتوانست حرف بزند، نه اهل منبر مىتوانستند حرف بزنند، نه امام جماعت مىتوانست آزاد كار خودش را ادامه بدهد؛ نه هيچ يك از اقشار ملت كارشان را مىتوانستند ادامه بدهند. و در زمان ايشان هم همين اختناق به طريق بالاتر باقى است و باقى بود. و الآن هم باز نيمه حشاشه او كه باقى است، نيمه حشاشه اين اختناق هم باقى است. ما مىگوييم كه خود آن آدم، دولت آن آدم، مجلس آن آدم- تمام اينها غيرقانونى است و اگر ادامه به اين بدهند، اينها مجرمند و بايد محاكمه بشوند، و ما آنها را محاكمه مىكنيم ..
تعيين دولت با پشتيبانى ملت.
من دولت تعيين مىكنم! من تو دهن اين دولت مىزنم! من دولت تعيين مىكنم! من به پشتيبانى اين ملت دولت تعيين مىكنم! من به واسطه اينكه ملت مرا قبول دارد ... اين آقا كه خودش هم خودش را قبول ندارد! رفقايش هم قبولش ندارند، ملت هم قبولش ندارد، ارتش هم قبولش ندارد؛ فقط امريكا از اين پشتيبانى كرده و فرستاده، به ارتش دستور داده كه از اين پشتيبانى بكنيد؛ انگليس هم از اين پشتيبانى كرده و گفته است كه بايد از اين پشتيبانى بكنيد. يك نفر آدمى كه نه ملت قبولش دارد، نه هيچ يك از طبقات ملت از هر جا بگوييد قبولش ندارند، بله چند تا از اشرار را دارند كه مىآورند توى خيابانها! از خودشان هست اين اشرار، فرياد هم مىكنند، از اين حرفها هم مىزنند. لكن ملت اين است، اين ملت است.
مىگويد كه در يك مملكت كه دو تا دولت نمىشود! خوب، واضح است اين؛ يك مملكت دو تا دولت ندارد لكن دولت غيرقانونى بايد برود. تو غير قانونى هستى! دولتى كه ما مىگوييم، دولتى است كه متكى به آراى ملت است؛ متكى به حكم خداست. تو بايد يا خدا را انكار كنى يا ملت را! بايد سر جايش بنشيند اين آدم! و يا اينكه به امر امريكا و اينها وادار كند يك دستهاى از اشرار، اين ملت را قتل عام كند ..
هشدار به ملت ايران.
ما تا هستيم نمىگذاريم اينها سلطه پيدا كنند. ما نمىگذاريم دوباره اعاده بشود آن حيثيت سابق و آن ظلمهاى سابق. ما نخواهيم گذاشت كه محمدرضا برگردد. اينها مىخواهند او را برگردانند. بيدار باشيد! اى مردم، بيدار باشيد! نقشه دارند مىكشند. ستاد درست كرده مردكه در آن جايى كه هستش؛ روابط دارند درست مىكنند. مىخواهند دوباره ما را برگردانند به آن عهدى كه همه چيزمان اختناق در اختناق باشد، و همه هستى ما به كام امريكا برود. ما نخواهيم گذاشت؛ تا جان داريم نخواهيم گذاشت.
و من از خداى تبارك و تعالى سلامت همه شما را خواستار هستم. و من عرض مىكنم بر همه ما واجب است كه اين نهضت را ادامه بدهيم تا آن وقتى كه اينها ساقط بشوند؛ و ما به واسطه آراى مردم، مجلس سنا درست بكنيم؛ و دولت اول را- دولت دائمى را- تعيين بكنيم ..
اندرز و اتمام حجت به ارتش.
و من بايد يك نصيحت به ارتش بكنم و يك تشكر از يك اركان ارتش، يك قشرهايى از ارتش. اما آن نصيحتى كه مىكنم اين است كه ما مىخواهيم كه شما مستقل باشيد. ما داريم زحمت مىكشيم، ما خون داديم، ما جوان داديم، ما حيثيت و آبرو داديم، مشايخ ما حبس رفتند، زجر كشيدند، مىخواهيم كه ارتش ما مستقل باشد. آقاى ارتشبد، شما نمىخواهيد، آقاى سرلشكر، شما نمىخواهيد مستقل باشيد؟ شما مىخواهيد نوكر باشيد؟! من به شما نصيحت مىكنم كه بياييد در آغوش ملت؛ همان كه ملت مىگويد بگوييد. بگوييد ما بايد مستقل باشيم. ملت مىگويد ارتش بايد مستقل باشد، ارتش نبايد زير فرمان مستشارهاى امريكا و اجنبى باشد؛ شما هم بياييد- ما براى خاطر شما اين حرف را مىزنيم- شما هم بياييد براى خاطر خودتان اين حرف را بزنيد، بگوييد: ما مىخواهيم مستقل باشيم، ما نمىخواهيم اين مستشارها باشند. ما كه اين حرف را مىزنيم كه ارتش بايد مستقل باشد، جزاى ما اين است كه بريزيد توى خيابان، خون جوانهاى ما را بريزيد كه چرا مىگوييد من بايد مستقل باشم! ما مىخواهيم تو آقا باشى ..
قدرشناسى از نظاميان پيوسته به ملت.
و اما تشكر مىكنم از اين قشرهايى كه متصل شدند به ملت. اينها آبروى خودشان را، آبروى كشورشان را، آبروى ملتشان را، اينها حفظ كردند. اين درجه دارها، همافرها، افسرهاى نيروى هوايى- اينها همه مورد تشكر و تمجيد ما هستند؛ و همين طور آنهايى كه در اصفهان و در همدان و در ساير جاها اينها تكليف شرعى، ملى، كشورى خودشان را دانستند و به ملت ملحق شدند و پشتيبانى از نهضت اسلامى ملت كردند. ما از آنها تشكر مىكنيم و به اينهايى كه متصل نشدند مىگوييم كه متصل بشويد به اينها. اسلام براى شما بهتر از كفر است؛ ملت براى شما بهتر از اجنبى است. ما براى شما مىگوييم اين مطلب را، شما هم براى خودتان اين كار را بكنيد. رها بكنيد اين را. خيال نكنيد كه اگر رها كرديد، ما مىآييم شما را به دار مىزنيم! اين چيزهايى است كه شماها يا كسان ديگر درست كردهاند؛ و الّا اين همافرها و اين درجه دارها و اين افسرها كه آمدند و متصل شدند، ما با كمال عزت و سعادت آنها را حفظ مىكنيم. و ما مىخواهيم كه مملكتْ مملكت قوى باشد. ما مىخواهيم كه مملكت داراى يك نظام قدرتمند باشد. ما نمىخواهيم نظام را به هم بزنيم. ما مىخواهيم نظام محفوظ باشد لكن نظامِ ناشى از ملت در خدمت ملت؛ نه نظامى كه ديگران سرپرستىاش بكنند و ديگران فرمان به آن بدهند.
مقصود من از مجلس «سنا» مجلس «مؤسسان» بود نه مجلس سنا. مجلس سنا اصلش يك حرف مزخرفى است! هميشه بوده!.
- والسلام عليكم و رحمة اللَّه و بركاته
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
چرا باید مردم 35 سال پیش سرنوشت ما را تعیین کرده باشند ؟
اما زمان شاه کی این چیزها بود؟
(مقصود ایشان معنویات بود نه آب و برق اتوبوس و خانه...)