میگویند سن ازدواج بالا رفته است. بعضی از پدر و مادرها هم با شنیدن همین جمله به فکر میافتند و آستینها را بالا میزنند تا برای پسرشان که کمکم دارد پیر میشود، زن بگیرند یا دخترشان را که سن ازدواجش از نظر آنها گذشته، تشویق کنند هر چه زودتر لباس سفید عروسی بپوشد و راهی خانه بخت شود؛ البته اگر بچهها در این باره با نظر پدر و مادرشان موافق نباشند، اوضاع بدتر هم خواهد شد.
به گزارش بولتن نیوز ، روزنامه جام جم نوشت: در این مواقع ممکن است آنها از روش های دیگری کمک بگیرند تا فرزندانشان را سر عقل بیاورند و نظرشان را تغییر دهند. در این میان، بعضی ها به اجبار و تهدید رو می آورند، عده ای شروع می کنند به سرکوفت زدن و برخی هم دست
به کار می شوند تا زودتر به جای جوانانشان تصمیم بگیرند و آنها را وارد زندگی مشترکی کنند که خودشان هیچ حق انتخابی در آن نداشته اند.
یکی از کسانی که به اجبار پدر و مادرش تن به ازدواج داده و حالا بعد از گذشت هفت سال در آستانه جدایی قرار دارد، نه فقط این روش را درست و منطقی نمی داند که حتی می گوید اجبار والدینش عامل اصلی بدبختی او بوده و چنین مشکلاتی را سر راهش قرار داده است. او که حالا در بیست و پنج سالگی آماده جدایی و طلاق می شود، باور دارد پدر و مادرش در حق او ظلم بزرگی کرده اند. در حالی که آنها هم از شرایط پیش آمده ناراضی هستند، ولی هفت سال پیش فقط می خواستند به دخترشان کمک کنند و راهی برای خوشبختی به او نشان دهند.
این اما فقط یک طرف قضیه است و خانواده های دیگری هم هستند که شرایطی درست مخالف آن را تجربه می کنند. خانم شیروانی یکی از همین افراد است که به هیچ عنوان به ازدواج های اجباری عقیده ای ندارد، اما نگران پسرش است و فکر می کند در حق او کوتاهی کرده. او می گوید پسرش که حالا کم کم به چهل سالگی نزدیک می شود، هنوز حاضر به پذیرش مسئولیت و تشکیل خانواده نیست و آنها نیز نمی خواهند او را مجبور کنند. به همین دلیل هم شرایطی برایشان پیش آمده که نه خودشان راضی هستند و نه می توانند پسرشان را راضی به ازدواج کنند.
بسیاری از پدر و مادرهایی که دوست دارند جوانانشان هرچه زودتر ازدواج کنند، به فکر شیوه های مختلفی می افتند تا به کمک آنها راه ازدواج را برای فرزندانشان هموار سازند. در صورتی که به گفته دکتر هادی معتمدی، بحث ازدواج چند عاملی است و عوامل متعددی در این زمینه مطرح می شود.
بنابراین نمی توان گفت خانواده یا جامعه به تنهایی و به طور مستقیم بر زوج جوان و ازدواج آنها تاثیر می گذارد و در واقع هر یک از این موارد می تواند اثراتی جداگانه داشته باشد. علاوه بر این، تاثیراتی هم که هر یک از آنها دارد، ممکن است تابع عوامل متعدد دیگری باشد.
رفتار والدین عاملی مهم برای تشویق جوانان
وقتی پدر و مادری به یکدیگر احترام نمی گذارند و در زندگی مشترک توجهی به نظر طرف مقابل ندارند، چطور می توانند انتظار داشته باشند فرزندشان نسبت به تشکیل زندگی مشترک و ازدواج نظر مثبتی داشته باشد. بسیاری از خانواده ها به این موضوع چندان اهمیت نمی دهند و تصور می کنند رفتار آنها تاثیری بر شکل گیری شخصیت فرزندشان ندارد، اما دکتر معتمدی بر این باور است که فرهنگ خانواده و شیوه رفتار والدین با هم از همان دوران کودکی به شکل گیری شخصیتی در بچه ها می انجامد که براساس آن برای جنس مخالف ارزش قائل می شوند یا جنس مخالف را بی ارزش می دانند.بنابراین اگر پدر و مادری در یک خانواده به یکدیگر احترام بگذارند یا توجهی به این موضوع نداشته باشند، اگر کانون خانواده شان گرم و دوست داشتنی باشد یا عکس آن اتفاق بیفتد، اگر زن و مرد ارتباط نزدیکی با هم داشته باشند یا طلاق عاطفی میان آنها رخ داده باشد یا در شرایطی که توقعات همسران از یکدیگر غیرقابل کنترل است یا پدر یا مادر دچار انحرافات اخلاقی هستند و مواردی از این دست، همگی می تواند تاثیر بسزایی در شکل گیری آینده بچه ها داشته باشد.
این روانپزشک ضمن تاکید بر این که چنین موضوعی کلیت ندارد و نمی توان آن را به طور کلی در نظر گرفت، ادامه می دهد: با وجود این یکی از عللی که موجب می شود جوانان تمایلی به ازدواج نداشته باشند، این است که آنها خانواده خودشان را خانواده ای خوشبخت به حساب نمی آورند و در نتیجه تصویری از یک خانواده زیبا نیز در ذهن خود ندارند. به همین دلیل هم طبیعی است از ازدواج فرار کنند و ترجیح دهند در دنیای تجرد باقی بمانند یا حداقل ازدواج را به تاخیر بیندازند.
گاهی خانواده ها جوانان را دلسرد می کنند
بیشتر پدر و مادرها دوست دارند فرزندشان در جوانی ازدواج کند و زندگی خوبی داشته باشد، اما برخی هم چنین طرز فکری ندارند و فرزندشان را ـ آگاهانه یا ندانسته ـ تشویق می کنند مجرد باقی بماند یا دیرتر به ازدواج فکر کند. دکتر معتمدی در این باره توضیح می دهد: اغلب خانواده ها فرزند خود را به ازدواج تشویق می کنند، اما این موضوع عمومیت ندارد و این طور نیست که بگوییم همه خانواده ها دوست دارند فرزندشان ازدواج کند.
وی می افزاید: در حقیقت، خانواده هایی که تجربه خوبی از ازدواج ندارند و چشم شان ترسیده است، نمی توانند الگوی خوبی برای بچه ها باشند. در نتیجه زمانی که دختر یا پسر جوان شان درباره تشکیل زندگی مشترک صحبت می کند، ممکن است آنها در عمل و رفتار یا با حرف هایشان او را از ازدواج منع یا نسبت به آن دلسرد کنند.
این رفتارها شما را به نتیجه نمی رساند
کسانی که دوست دارند فرزندشان را تشویق به ازدواج کنند، گاهی روش اشتباهی را در پیش می گیرند و از شیوه هایی استفاده می کنند که نتیجه خوبی در برندارد. به عنوان نمونه ممکن است در خانواده ای که دختر یا پسر خانواده درس خوانده و تحصیلات خوبی دارد، پدر و مادر به اشتباه از او بخواهند منتظر بماند تا با فردی ازدواج کند که او هم تحصیلات بالاتری داشته و از نظر مالی هم شرایطش بهتر باشد. اما زمانی که ازدواج شان به تاخیر می افتد و جوانان نمی توانند فرد مورد نظر را پیدا کنند، باز هم ممکن است پدر و مادر یا اطرافیان شروع کنند به سرکوفت زدن و تحقیر کردن. در صورتی که به گفته دکتر معتمدی این روش ها صحیح نیست و موجب بروز اضطراب و نتایج نامناسب می شود.
این روانپزشک خاطرنشان می کند: چنین کارهایی همچنین ممکن است به انتخاب های نادرست و تصمیم گیری اشتباه جوانان منجر شود.
وی با تاکید بر این که گاهی تمایل نداشتن به ازدواج ممکن است ناشی از تشویق های نادرستی باشد که از سوی اطرافیان و حتی خانواده صورت می گیرد، توضیح می دهد: به عنوان نمونه گاهی خانواده ها سنی را برای ازدواج تعیین می کنند و پس از آن دختر یا پسر جوانشان را که هنوز ازدواج نکرده است، با الفاظ نامناسب خطاب یا او را تحقیر می کنند که همین شرایط می تواند به ایجاد ترس دائمی، نگرانی، برقراری روابط اجتماعی مخدوش شده یا تن دادن به هر نوع رابطه ای منجر شود که همین مسائل نیز جوان را کم کم از اصل موضوع ازدواج دور می کند یا باعث می شود او ایده ها و نظراتش را در مورد ازدواج فراموش کند و در صورت ازدواج هم خیلی زود آنها را کنار بگذارد و در آستانه جدایی قرار بگیرد.
این یعنی فاجعه ...
اکثرا هم دهه 60 هستند ...
مسوولین کاری کنید برای جوانان ...