گروه فرهنگی- سید مجتبی نعیمی:
مقدمه:
جشنوارهی
عمار در حال برگزاریست و انشاءلله تا چند روز دیگر هم ادامه خواهد داشت. جشنوارهای
که مردمی بودن بخشی از آن است و انقلابی بودن، وجه دیگر و شاید مهمتر آن. عمار
آمده تا در سلیقهها، ذائقهها، تولیدات، مشاهدات و در کل، در سینما و مستند امروز
ما انقلاب ایجاد کند. اما پیوستن به این موج و به خوبی بنیانشکن بودن، نیازمند
درک انقلابیست که قرار است توسط ما در سینما و مستند ایران انجام شود. و کدام
مرجعی بهتر از آقا مرتضی که طوفان انقلاب خمینی کبیر را درک کرد و در حوزهی
فعالیتش، یعنی هنر و فرهنگ رسوخ داد. و مگر غیر از این است که عمار امروز، محصول
نگاه دیگر سید شهیدان اهل قلم به سینماست.
به گزارش بولتن نیوز، پس برای یک انقلابی بودن در سینما و مستند، لازم است تا بدانیم نکتههای باریکتر از موی آن چیست؟ به نظر میرسد آوینی به خوبی میتواند جواب این سوال را به ما بدهد.
سید شهیدان اهل قلم، سیدمرتضی آوینی:
چهار:
معضل دیگر در سر راه فیلمسازی متعهد، تماشاگر سانتیمانتال و اهل تفنن و تخمهشکن
است و البته این تماشاگر همینطور قارچمانند روی صندلیهای سینماها نروییده است؛
این تماشاگر بیحوصلهی احساساتی بیدردِ تفننطلبِ تخمهشکن را اصلاً خود سینما
به وجود آورده است.
اگر سینما با هویت کنونی خویش وجود نداشت، تماشاگری اینچنین نیز وجود نداشت. تاریخ سینما، تاریخ تکامل تکنیک سینما در جهت «ایجاد تفنن بیشتر» است و اصلاً آنچه که باعث شده تا سینما به سلطنت و محبوبیت امروز خویش در سراسر جهان دست یابد، همین «هویت تفننی و اعجابانگیز» آن است. تکنیک امروز سینما نیز ضرورتاً متناسب با این هویت است و بنابراین، فیلمساز متعهد مسلمان پیش از هر چیز باید به «تکنیک متناسب با پیام خویش» دست پیدا کند و آنگاه رفتهرفته ذائقهی تماشاگران سینما را در جهت قبول حق تغییر دهد.
غالب منتقدان سینما اصلاً با این فرض که سینما وسیلهای اعجابانگیز در خدمت تفنن است پای در این عرصه نهادهاند. پس شکی نیست که عموم آنها با سخنی که در این مقاله عنوان میشود مخالفت خواهند ورزید و دربارهی «ضرورت تفنن» مقالهها خواهند نوشت و ترکتازی خواهند کرد. اما جواب ما همان مختصر است که عرض شد: «ما مخالف تفنن نیستیم، بلکه معتقدیم که هنر نباید در خدمت تفنن باشد، و اگر باشد، هنر نیست.»
ذائقهی تماشاگران سینما بیمار است، اما همهی گناه به گردن آنها نیست. آیا سینمای ایران نیز، همچون سینمای غرب، باید در مسیری گام بردارد که فرصت بازگشت به فطرت اصیل انسان را از مخاطبان خویش دریغ کند؟ وقتی نظر غالب دستاندرکاران صاحبتصمیم در ارگانها و رسانههای فرهنگی جمهوری اسلامی این است که سینما و تلویزیون وظیفهای جز پر کردن ساعات فراغت مردم با تفنن و تفریح ندارند، دیگر چگونه میتوان امیدوار بود که ذائقهی بیمار تماشاگران سینما و تلویزیون معالجه شود؟ آنوقت به راعی توصیه میکنند که: «برو فیلمی بساز مثل «پرواز عقابها»! این ادا و اطوارهای حزباللهی به چه درد میخورد؟»
پنج: و اما معضل دیگری که فقط در حد اشارهای کوتاه بدان خواهیم پرداخت امری است مربوط به «تصویرگری» و «رابطهی تصویر با معنا»... موانع و مشکلات راه بسیارند و تا اینجا هم، اگرچه ما اصل را بر اجمال نهادیم و شتابزده از روی مسائل عبور کردیم، کار به اطناب و تطویل کشیده است، چه برسد به آنکه قصد میکردیم با تفصیل به بیان یکایک مشکلات بپردازیم.
در سینما ماهیتاً فاصلهای بین غیب و شهادت و ظاهر و باطن باقی نمیماند و فیلمساز باید از این امکان در جهت اظهار و بیان حقایق نهفته در پسِ ظواهر اشخاص و وقایع استفاده کند. عزیزان ما این امکان ماهوی را در کار فیلمسازی خوب دریافتهاند، اما معالاسف محدودهی کارآیی آن را نمیشناسند.
سمبلیسم در سینما و در سایر هنرها دریچهای است که از ظاهر عالم به باطن آن گشوده میشود، اما آیا بهراستی از این طریق میتوان هر امری را از غیب به منصهی ظهور و عالم شهادت کشاند؟ آیا بهراستی میتوان همهچیز را، حتی بهشت و دوزخ را، نشان داد؟
سازندگان فیلمهای «افق» و «روزنه» دچار این تصور اشتباه شده بودند که حتی بهشت و عالم ملکوت را نیز میتوان مستقیماً و با صراحت نشان داد. اما نمیتوان. بهشت حقیقتی مجرد و غیرمادی است و امری اینچنین را نمیتوان مستقیماً به زبان تصویر ترجمه کرد. تصویر باغهایی دنیایی به هیچچیز جز باغهای دنیایی دلالت نخواهد کرد و این توقعی بسیار سادهلوحانه است که ما بخواهیم بهشت را نیز با همین گل و گیاهها و دار و درختها نمایش دهیم و یا جهنم را با همین آتشها و سیخ و گرز و زنجیر و... حقایق مجرد جز از طریق سمبلیسم و با زبانی شبیه به آنچه ما در رؤیاهای خویش میبینیم نمیتوانند به قالب تصویر و تجسم در بیایند و بنابراین، این دوستان، حق این بود که بهشت و زیباییها و نعمات آن را توسط سمبلهایی غیرمستقیم و متناسب، به تصویر بکشند.
فرصت تمام شد و ما ناچاریم بحث را به همین صورت ناتمام رها کنیم و بگذریم، با این تذکر که آیندهی انقلاب اسلامی در همهی وجوه توسط کسانی محقق میشود که اسلام را بشناسند و مهمتر از شناختن، با جان و دل بدان پیوسته باشند. پس اجازه دهید که امید ما برای آیندهی سینمای ایران جز به هنرمندان مؤمن خطشکن نباشد که نباشد. امام بتشکن بود و بسیجیها به تبعیت از ایشان، خطشکن؛ و سینمای متعهد ما نیز باید خاکریزهای تثبیتشدهی سینمای غرب را بشکند و راهی تازه باز کند. راه ما از آنجا که غربیها رفتهاند و میروند نمیگذرد و باید متوقع بود که اگر افقهایمان با یکدیگر متفاوت است، راههایمان نیز متفاوت باشد؛ روشهایمان نیز.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com