گروه فرهنگ و هنر، در ادامه نشست های تخصصی با رویکرد آسیب شناسی سینمای ایران جلسه سوم این نشست امروز چهارشنبه 18 دی ماه، ساعت 15 با حضور احمد شاکری و سید ناصر هاشم زاده برگزار شد.
به گزارش بولتن نیوز، در ابتدای جلسه شاکری به نقش جشنواره ها در گفتمان سازی اشاره کرد و گفت: جشنواره عمار باید حد و اندازه و قالب خودش را بیشتر از یک جشنواره بداند تا محدود به ویترینی برای فیلم ها نشود. اگر به هنر اسلامی نگاه کنیم می بینیم این هنر هم برخاسته از انقلاب است و هم پشتیبان انقلاب است. همان طور که در انقلاب مردم نقش اساسی داشتند باید با یک خیزش عمومی به هدف های خودمان در عرصه فرهنگی برسیم.
وی در ادامه افزود: زبان هنر این قابلیت را دارد که عزم عمومی ایجاد کند. و سینما هم به عنوان یک شاخه پرمخاطب پشتیبان جریان پیشرفت است. در حوزه پیشرفت باید هنر همگام با سایر جریان ها و حتی پیشتاز آن ها باشد. اگر به سینمای جهان و ادبیات جهان نگاه کنیم می بینیم که گونه های هنر مسیر را برای رشد اجتماعی و اقتصادی باز می کنند اما در کشور ما این موضوعیت نداشته است.
نویسنده مجموعه کتاب سرزمین پدری گفت: طراحی هندسه معرفتی در حوزه های هنری مهم ترین مساله برای شناخت معضل های موجود در این شاخه است. این کار ما را در حل مسائل رهنمون می شود. اگر هندسه معرفتی در ساحت سینما مد نظر قرار نگیرد شاهد خواهیم بود که مشهورات علمی جای تحقیقات علمی را می گیرد. نکته دیگر این است که جشنواره جنبه حمایتی دارد. لذا جشنواره نمود و ویترینی از داشته های ماست. جشنواره در واقع واکنشی به هنر موجود است. اگر هنری نباشد جشنواره ای شکل نمی گیرد. جشنواره ها برنامه های موقت هستند و حیات آن در طول دوران برگزاری آن معنا دارد. اما حوزه تولید برخلاف جشنواره در تمام زمان ها جاری و ساری است. به طور خلاصه باید گفت که جشنواره نسبت به تولید موخر است.
شاکری دامه داد: یکی از جنبه های جشنواره ذائقه سازی برای مخاطبان است. در درجه اول این جنبه بر مخاطبان تاثیر می گذارد و بعد بر هنرمندان. باید توجه کنیم که عموم مخاطبان از لحاظ حسی به هنر واکنش نشان می دهند و طلب و خواهش آن ها باعث می شود به سمت اثر هنری جذب شوند. از سویی دیگر این جاذبه در فیلم ها نیز نقش موثری در جذب مخاطب دارد. در واقع درون مایه اثر باعث ایجاد پذیرش در مخاطب می شود.نویسنده کتاب انجمن مخفی در ادامه با اشاره به این موضوع که هر اثری در ضمن تاثیر گذاری حسی که در مخاطب دارد نوعی بینش و جهان بینی را گسترش می دهد گفت: علاوه بر لذت ایجاد کردن در مخاطب باید پرسشگری در مخاطب ایجاد کرد. در قرآن آمده است که کسانی که در مقام های پایین هستند نمی دانند در مقام های بالا چه نعمت هایی به افراد دیگر داده شده است. چون از دانش بالاتر محرومند خواسته بالاتر از آن را ندارند.
شاکری با اشاره به مخاطبان سینما گفت: مخاطبان در چهار دسته تقسیم می شوند: مخاطب عام، مخاطب خاص، منتقد و آفریننده اثر هنری. در این تقسیم بندی هدف سینما و هنر در عرصه کلی آن این است که مخاطب را به مرحله آفریننده هنری ارتقا دهد. رابطه سینما و مخاطب از دریچه خواهش، طلب، و بینش است. مخاطبان چند دسته هستند. اول مخاطبی که با تمام شدن فیلم به دنیال کارش می رود. این همان مخاطب عام است. مخاطبان دسته دوم به دنیال پرسش گری هستند. درمرتبه بالاتر منتقدان قرار دارند که به دنبال ارزش گذاری هستند.یکی از جنبه های جشنواره همین است که سنجه های ارزش گذاری را نیز در اختیار مخاطب بگذارد. باید این سنجه ها توسط جشنوار به مخاطبان منتقل شود. تا مخاطب در بینش نسبت به اثر هنری ارتقا یابد. غایت هنر این است که مخاطب هم به مرحله هنرمندی برسد. غایتی که مخاطب را به نگاه حضرت زینب برساند که می گفت ما رایت الا جمیلا. مخاطب باید بتواند این را درک کند و به این مرحله برسد. این نقطه متعالی امر هنراست.
شاکری سخنانش را این طور خلاصه کرد که :غایت هنر آن است که هر مخاطبی به جایگاه هنرمند بنشیند. به این صورت که به برداشت هنرمندانه در هر امری برسد. قرآن غرض خودش را از نقل داستان از زندگی انبیا تثبیت قلب می داند. تثبیت قلب همان به باور رسیدن است که در ساحت هنر این به معنای به معرفت و نگاه هنرمندانه رسیدن تعبیر می شود.
شاکری ادامه داد: تا اینجا ما طلب و پرسش را شناختیم. اما باید دید که جشنواره چه کارکردی می تواند در این زمینه داشته باشد. بدون پرسش گری ما نمی توانیم نسبت طلب و پرسش را درک کینم. پرسش ها بسیار زیادند و علی القاعده همه آن ها در یک رتبه و درجه نیستند. برای ارتقا مخاطب باید پرسش های هر طبقه را بشناسیم و و آن ها را پاسخ بدهیم.
وی گفت: می توان جایگاه معرفت را از نظرگاه های مختلف بررسی کرد: گاهی ما به دنبال معرفت از روایت هستیم. گاهی به دنبال معرفت برای روایت و همین طور دیگر ساحت ها. در اینجا ما می خواهیم به قسمت معرفت های روایی که برای روایت هستند توجه کنیم. خداشناسی روایت و انسان شناسی روایت و ...
شاکری در خصوص انسان شناسی روایت گفت: ما در سینما به دنبال قصه زندگی یک انسان هستیم. و با یک انسان در قالب فیلم همذات پنداری می کنیم. به همین دلیل انسان شناسی در سینما از اهمیت بسیاری برخوردار است. در ساحت انسان شناسی سینما نیز می توان به جنبه های مختلفی پرداخت: انسان شناسی سینماگر، انسا نشناسی انسانی که موضوع فیلم است و یا به انسانی که مخاطب است.
وی با اشاره به اصل کلی "نگو، نشان بده" در ادبیات داستانی و سینما گفت به همین نسبت حضور و مخفی ماندن هنرمند در آثار سینمایی و داستانی نیز می تواند مد نظر قرار گیرد.
شاکری در ادامه گفت: جشنواره عمار یکی از مجاری موخر در آفرینش است. چشنواره زمانی می تواند طلب و خواهش را جواب بدهد که بر تولید کنترل داشته باشد. پایه و مایه ایجاد طلب و پرسش در مخاطب ترسیم هندسه معرفتی است. باید پرسش ها تفکیک و تقسیم و اولویت بندی شوند و سپس پاسخ داده شوند. جشنواره عمار نیاز دارد که تکیه گاه پژوهشی داشته باشد. جشنواره باید حوزه نفوذ خودش را به تولید و نقد و بینش مخاطب گسترش دهد.
در ادامه جلسه و با حضور هاشم زاده فیلم نامه نویس و داور بخش فیلم نامه چهارمین دوره جشنواره مردمی فیلم عمار وی سخنانش را این گونه آغاز کرد: این نکته که آقای شاکری فرمودند که جشنواره ما تبدیل به ویترینی برای نمایش داشته هایمان بدل شده کاملا درست است.
هاشم زاده به تفاوت مفهوم ریا در دین و هنر به خصوص سینما پرداخت و گفت: در آموزه های دینی آنچه که نهی شده است ریا است اما در نمایش آنچه که مطلوب است ریاست یعنی نشان دادن. به ویژه در سینما و تئاتر که اساس آن بر این امر بنا شده است. باید یک پرسش را مطرح کنیم که چقدر میان ماهیت سینما و تئاتر که نمایش دادن است و آنچه که دین طلب می کند می توان رابطه برقرار کرد. البته قرائت عده ای ازدین نیز نمایش دادن است. برای مثال حج را یک نوع نمایش می دانند و همین طور در آداب ها و مراسم های دینی سایر ادیان و مذاهب نیز این موضوع دیده می شود که باید درنظر گرفته شود.
هاشم زاده در ادامه گفت: سینما صحبت یک کار جمعی است و تخصص های گوناگون وارد آن می شوند. وجه نمایش سینما نسبت به ساحت های دیگر هنر خیلی قوی تر است. عده ای با فهمیدن همین وجه پررنگ خواستند از آن در خدمت دین بهره ببرند. اشتباه آن ها این بود که سینما را تنها وسیله ای دیدند تا بتوانند حرف خود را بزنند. اما این لیوانی نیست که کسی در آن شراب بریزد و ما آب بریزیم. در واقع قالبی نیست که محتوایش در اختیار ما باشد. درست زمانی که ما این شکل را قبول می کنیم دیگر خیلی از وجوه آن تعریف شده. با یک مثال توضیح می دهم. ما درست و یا نادرست آپارتمان نشین شدیم. این آپارتمان نشینی با خودش فقط تغییر قالب نیاورد. بلکه فرهنگش هم آمد. مناسبات ما تغییر کرد و مفهوم همسایه عوض شد. البته این را برای تقریب ذهن گفتم چون سینما پیچیده تر از این است. به همین دلیل است که وقتی ما می خواهیم نماز در آن نشان دهیم ریا در می آید. وقتی می خواهیم مجاهد تصویر کنیم منافق تصویر می شود.
وی ادامه داد: در فیلم نامه هم هیمن موضوع هست. یک لوازمی وجود دارد که مجموع آنها از بوطیقای ارسطو می آید و این مجموعه را وقتی در نظر بگیریم زندگی اجتماعی ما را دربرنمی گیرد. اما ما که نگاه دینی داریم باز با همان قواعد حرف می زنیم. دین داری ما در سینما تا این حد نفوذ کرده است که پوشش خانم ها در فیلم اصلاح شود و یا نمایی از نماز خواندن نشان دهیم و یا از کارگردان بخواهیم که شخصیت های منفی فیلم در آخر آن توبه کنند. ما می خواهیم همه چیز را به نوعی اهلی کنیم. چون تصور می کنیم که وحشی هستند. در حالی که خیلی از فیلم های غربی معناگراتر از فیلم های ما هستند و در عرصه دین موفق ترند. باید توجه کنیم که پیدا کردن راه حل برای این امر به دلیل تناقض داشتن غیر ممکن نیست اما بسیار مشکل است که بتوانیم در میان این قالب و ساختار موجود و محتوای مدنظر ما یک رابطه مناسب برقرار کنیم.
در ادامه شاکری با اشاره به مخاطبان گفت هر طبقه ای و هر مخاطبی طلب و پرسش خودش را دارد. ما نباید به دنبال هنری باشیم که تنها مخاطب را ارضا کند. اینها با هم ارتباط دارد. هنرمند تمام خواسته ها و طلب های های دایره مخاطبان را دارد و مرتبه ای بالاتر از آن را هم دارد .
پرسش گری در مورد سینما باید در دو ساحت بررسی شود. ساحت ذهن که به صورت ذهنی به این پرسش ها پاسخ دهیم. اما ساحت دیگر پرسش گری این است که به استقبال اثر هنری برویم تا پرسش های جدیدی را در اثر هنری کشف کنیم. این عرصه با نگاه به آنچه عمل شده و محقق شده به پرسش گری می پردازد. نکته بعدی این است که باید نگرش کلانی داشته باشیم. در ادبیات غرب ظهور انواع جدید به دلیل تجربه های روایی گذشته بوده است. ما نباید دنباله روی غرب در قالب های آن ها باشیم.
شاکری در ادامه با اشاره به کتاب دا گفت: عده ای می گویند دا رمان است در حالی که این گونه نیست. باید فرصت دهیم تا قالب روایی مناسب برای ادبیات و فرهنگ ما بوجود بیاید. رمان در غرب 400 سال سابقه دارد . همین طور داستان کوتاه 150 سال سابقه دارد. سابقه ما در ادبیات به همین سی سال برمی گردد. ما باید اجازه دهیم کار صورت گیرد اما مجاری خطا را نیز ببنیدیم. یکی از دلایل کند بودن پیشرفت ما در حوزه ادبیات این است که اهالی حوزه به این بخش ورود نکرده اند. باید افراد صاحب نظری در این مقوله ها در حوزه و مجاری علمی ما وارد کار شوند و اگر وجود ندارند تربیت شوند.
شاکری به مقوله اقتباس در سینما اشاره کرد و گفت: یکی از مجاری خوب برای پیوند هنر سینمای ما با ادبیات، هنر اقتباس است. البته عده بسیاری از سینماگران با ادبیات نوشتاری ما قهر کرده اند. اقتباس می تواند پیوند میان گونه ادبیات و نمایش باشد.
در ادامه هاشم زاده با اشاره به مقدمه قبلی اش در تفاوت ماهوی مفهوم نمایش در عرصه دین و سینما گفت: هنرمند در نگاه دینی خودش را عرضه نمی کند بلکه معبود و معشوقش را عرضه می کند. همان طور که حافظ می گوید هر چه گفتیم غیر سخن دوست در تمام عمر از آن پشیمانیم. در شعر و معماری و ادبیات دینی ما هم این موضوع وجود دارد. هنرمند در ساحت هنردینی غایب می شود. در حالی که امروز تیتر اول آثار هنری خود هنرمند است. تجلی و خودنمایی مرحله اول هنر در زمان ماست. نویسنده ای غربی گفته است: ما رمان می نویسیم تا جهان خلق کنیم. باید توجه کرد که در فرهنگ ما این موضوعیت ندارد. درواقع ما با خلق اثر هنری به دنبال نمود دادن به آنچه وجود دارد هستیم. در فرهنگ غرب ذات هنر به سمتی رفته که معامله گری در آن اصل شده است. آنجا آنچه بداخلاقی های ما ذکر می شود عین اخلاق محسوب می گردد. در حالی که هنر و نگاه ما کاملا مقابل این گفتمان قرار دارد.
هاشم زاده معضل دیگر سینمای ما را این موضوع مطرح کرد که ما می خواهیم ابتدا یک دستور زبان برای سینما بنویسیم بعد بر اساس آن جلو برویم و ادامه داد: زبان اسپرانتو به همین منظور ایجاد شد. در حالی که نتوانست به هدفش برسد. چرا که زبان برای انتقال احساس است و زبان اسپرانتو نتوانست این احساس را بروز دهد. با توجه به این مثال ما نباید برای سینما نیز دستور زبان بنویسیم. برای هنر هم نباید چنین کاری انجام داد. آن چیزی که ما به آن نیاز داریم این است که خلاف زبان سینما حرف نزنیم. این زبان را بشناسیم. به دنبال کسی باشیم که این زبان را بفهمد. در شعر مولوی را بیابیم و حافظ را بشناسیم. قواعد شعر و قواعد زبان بعد از شعر و زبان بوجود آمدند. ما نباید با قواعد و دستور زبان به سراغ اثر هنری برویم. بر اساس قواعد و دستورات کسی شاعر و هنرمند نمی شود. ما روی آثارمان تحقیق کردیم اما تولید نداشتیم. مانند مستشرقین عمل کردیم. سخن برای گفتن نداشتیم و سخن گذشتگان را مدام فصل بندی کردیم. یک عده می گویند ما می خواهیم در حین کار این عمل را انجام دهیم و خود بنده دنبال این هستم اما خیلی مشکل است.
هاشم زاده در ادامه گفت: نود درصد آثار غربی که جایزه گرفته اند و بسیار دیده شده اند آثار اقتباسی هستند. ما چنین ادبیات داستانی نداریم تا سینمای ما به آن تکیه کند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com