برای مطبوعات هم سه وظیفهی عمده قائلم: وظیفهی نقد
و نظارت، وظیفهی اطّلاعرسانی صادقانه و شفّاف، وظیفهی طرح و تبادل آراء
و افکار در جامعه. معتقدم که آزادی قلم و بیان، حقِّ مسلّم مردم و مطبوعات
است. در این هم هیچ تردیدی ندارم و این جزو اصول مصرّحهی قانون اساسی
است.
معتقدم اگر جامعهای مطبوعات آزاد و دارای رشد و قلم های آزاد
و فهمیده را از دست بدهد، خیلی چیزهای دیگر را هم از دست خواهد داد. وجود
مطبوعات آزاد، یکی از نشانههای رشد یک ملت و حقیقتاً خودش هم مایهی رشد
است؛ یعنی از یک طرف رشد و آزادگی ملت، آن را به وجود میآورد؛ از طرف
دیگر، آن هم به نوبهی خود میتواند رشد ملت را افزایش دهد.
البته
معتقدم در کنار این ارزش، ارزش ها و حقایق دیگری هم وجود دارد که با آزادی
مطبوعات و آزادی قلم، آن ارزش ها نباید پامال شود. هنر بزرگ این است که کسی
بتواند هم آزادی را حفظ کند، هم حقیقت را درک کند، هم مطبوعات آزاد داشته
باشد، هم آن آسیب ها دامنش را نگیرد. باید اینگونه مشی کرد.
در
مورد برخورد قضائی باید بگویم، در کار دادگاه و حکم قضائی، هیچکس که این
شامل بنده هم میشود، نه حق دارد دخالت کند و نه دخالت میکند. قاضی باید
بتواند آزادانه تصمیم بگیرد. نباید فشاری علیه و له قاضی وجود داشته باشد.
علیه این حکم یا آن حکم نباید فشاری وجود داشته باشد. علیه قاضی نباید
جوسازی شود. قاضی باید بتواند فارغ از فشار جوّ، طبق قانون حکم صادر کند.
بنابراین
دخالت نباید بشود و تا آنجایی که من اطّلاع دارم، در کار دادگاه هایی که
مربوط به نشریات بوده، دخالتی هم نشده است. من معتقدم که نظارت بر مطبوعات،
یک وظیفه و یک کار لازم است. این مُرّ قانون اساسی و قانون مطبوعات و
قانون عادی هم هست. بدون نظارت، یقیناً خواستهها و مصالح ملی از مطبوعات
تأمین نخواهد شد.
بعضی افراد خیال میکنند که افکار عمومی، منطقهی
آزاد و بیقیدوبندی است که هر کار خواستند، با آن بکنند! افکار عمومی موش
آزمایشگاهی نیست که هرکس هر کار خواست، بتواند با آن بکند. با تحلیل های
غلط و شایعهسازی و تهمت و دروغ، به ایمان و عواطف و باورها و مقدّسات مردم
آسیب میزنند. اینکه درست نیست. بنابراین نظارت لازم است تا این کارها
نشود.
این یک وظیفه است و اگر انجام نگیرد، جای سؤال دارد که چرا
انجام نمیگیرد. چه کسی موظف است؟ در درجهی اوّل دستگاههای دولتی و بعد
دستگاههای قضائی. اگر دستگاههای دولتی وظیفهی خود را انجام دهند، نوبت
به دستگاه قضائی نمیرسد. اگر دستگاههای دولتی به هر دلیلی نتوانستند کاری
را که بر عهدهی آنهاست، انجام دهند، قاضی باید وارد میدان شود.
قاضی
هم مثل داور است؛ از قاضی نباید انتظار داشت که حکم نکند. یک داور در
میدان ورزش، به بازیکن خطا کار تذکّر میدهد و اخطار میکند. اگر تذکّر
فایدهای نکرد، به او کارت زرد نشان میدهد. اگر فایدهای نکرد، کارت قرمز
نشان میدهد. آن کسی که به او تذکّر میدهند، اما قانع نمیشود و عمل
نمیکند؛ دوباره تذکّر میدهند. فایدهای نمیکند؛ کارت زرد نشان میدهند.
فایدهای ندارد؛ طبیعی است که قانون کارت قرمز به او نشان میدهد. چارهای
نیست. از قاضی اصلًا نباید شِکوه داشت.
کسی که غیر مسئولانه
میخواهد هدایت افکار مردم را به دست گیرد، صلاحیت این کار را ندارد. افکار
عمومی باید با مطبوعات هدایت شوند. اگر کسی غیر مسئولانه و خدای نکرده
مغرضانه بخواهد این هدایت را در دست گیرد، یقیناً خطا خواهد کرد. هیچکس به
رانندهی مست و خوابآلوده اجازهی رانندگی نمیدهد. اگر اجازهی رانندگی
هم بدهند، شما سوار ماشین او نمیشوید.
* از بیانات رهبر انقلاب در جلسه پرسش و پاسخ دانشگاه صنعتی امیرکبیر نهم اسفند 1379
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com