شيفتگان خدمت همهجاي ورزش را گرفتهاند و حال اين پرسش بهوجود ميآيد كه با اين همه مدير تشنه خدمت، چرا حال و روز ورزش ايران چيزي شده كه ميبينيم، آيا با چنين مديراني نبايد ورزش ايران در بازيهاي آسيايي قهرمان شود، فوتبال ايران در جام جهاني حداقل به جمع 4 تيم برسد و تيمهاي باشگاهي هم هر سال يك پاي ثابت جام باشگاهي جهان باشند؟!
اين ورزش عجب جاذبهاي دارد؛ روزي كه محمد عليآبادي يار ديرينه محمود احمدينژاد از اين وزارتخانه مانده و از شهرداري تهران رانده با اكراه و منت يكي از آخرين مناصب باقيمانده دولت دهم را تحويل گرفت، هرگز پيش خود فكر نميكرد كه عمر كارياش در ورزش ايران به بيش از 8 سال قد بدهد و حالا براي طول عمر ورزشياش از هيچ كوششي دريغ نكند. اين البته منحصر به محمد عليآبادي نيست بلكه اكثر مديراني كه به ورزش پا گذاشتند خيلي زود به جرگه شيفتگان خدمت پيوستند.
موج شيفتگي را ميتوان در بسياري از مديران ورزش به وضوح ديد؛ محمدرضا طالقاني كه عنوان پهلواني را يدك ميكشد و موهايش را در ورزش سفيد كرده و حالا بهخاطر راه نيافتن به مجمع فدراسيون پهلواني و زورخانهاي چه جنجالي كه به پا نكرده است و در هر شبكه تلويزيوني او را ميبينيم كه لب به اعتراض گشوده و وداع با فدراسيونش را برنميتابد و زمين و زمان را مقصر جلوه داده است.
بهراستي اجازه ورود ندادن به مجمع فدراسيون پهلواني - كه ظاهرا با هدف خداحافظي بوده - آنقدر به مذاق طالقاني خوش نيامده كه در هر رسانهاي به انتقاد از دستگاه ورزش پرداخته و بيتوجه به خصلتهاي پهلواني، جواب هاي را با هوي ميدهد؟!
در اين ميان اظهارات جمشيد زارع دبير فدراسيون پهلواني هم جالب است. ظاهرا براي او هم وداع با ميز و صندلي ورزش بسيار دشوار است و جالب اينكه او با سابقه نظامياش مقابل دكتر ورزش (نصرا... سجادي) ايستاده و مدعي شده كه رفتارهاي پادگاني در ورزش جواب نميدهد. او هم يكي ديگر از مديران شيفته خدمت است كه اين روزها در كانون توجه قرار گرفته است ...
شيفتگان خدمت همهجاي ورزش را گرفتهاند و حال اين پرسش بهوجود ميآيد كه با اين همه مدير تشنه خدمت، چرا حال و روز ورزش ايران چيزي شده كه ميبينيم، آيا با چنين مديراني نبايد ورزش ايران در بازيهاي آسيايي قهرمان شود، فوتبال ايران در جام جهاني حداقل به جمع 4 تيم برسد و تيمهاي باشگاهي هم هر سال يك پاي ثابت جام باشگاهي جهان باشند؟!
در فوتبال نيز همين موج همه را با خود برده است؛ اگرچه وزارت ورزش هرگونه تغيير در مديريت باشگاه پرسپوليس را تكذيب ميكند اما هياتمديره اين تيم براي كنار گذاشتن رويانيان دست به اقدامات عجيبي زده و نگرانتر از همه سعيد شيريني است كه هياتمديره را به كودتا متهم ميكند و هراسان و مضطرب كه مبادا كرسي خدمت در عنوان سرپرستي باشگاه پرسپوليس را از دست بدهد.
حال و روز محمد رويانيان هم كه مشخص است. او هم براي ماندن به هر ريسماني چنگ ميزند و به اين سادگي عرصه را براي علي پروين خالي نميكند كه مدتها در تعقيب و گريز براي صندلي مديرعاملي - و چه بسا مالكيت باشگاه پرسپوليس - بوده است. داستان بقيه مديران هم بيشباهت به اينهايي كه نام برديم نيست؛ مهدي قدمي كه سالها پيش به اعتراف سعيد فائقي در برنامه ورزش از نگاه 2 در پي شغل بود و با رابطه ايشان به جرگه مديران عاشق خدمت پيوست، حالا بهدنبال رياست كميته ملي المپيك شب تا صبح آييننامه مينويسد و به هيچوجه عرصه را براي ساير تشنگان خدمت خالي نميكند.
داستان عليآبادي را بهعنوان نمونه گفتيم؛ مردي كه در كارنامهاش معاون فني و عمراني شهرداري تهران، معاون رييس جمهور و رييس سازمان تربيت بدني، سرپرستي وزارت نفت و رياست سازمان شيلات را برعهده داشته و داراي مدرك كارشناسي ارشد راه و ساختمان و كارشناسي معماري است، آنقدر در اين سالها شيفته ورزش شده كه عليرغم اتصال به كانونهاي قدرت و ثروت، صندلياش را چنان محكم گرفته كه هيچكس در رقابت براي خدمت نتواند رياست كميته ملي المپيك را برعهده بگيرد.
بهراستي اين مديران براي خدمت آمدهاند؟ آيا بهجز ورزش، در عرصه تخصصي آنها مجالي براي خدمتگزاري و كمك به مردم وجود ندارد؟ در ورزش ايران چه خبر است كه همه مديران با اكراه ميآيند و چنان شيفته ميشوند كه براي بدرقهشان جنگي تمامعيار آغاز ميشود؟!
بهجز خدمت، شهرت، پول، اعتبار و توجه رسانهها، كدام فاكتور مهم ديگر در ورزش بيشتر از ساير حوزهها هست كه همه مديران را نمكگير ميكند؟ پاسخ بسيار روشن است!