آدمها با هم فرق دارند حتی دو برادر که در یک خانواده و با یک پدر و مادر بزرگ شدهاند ممکن است دنیاهایی متفاوت داشته باشند؛ این تفاوتها با ورود به اجتماع بیشتر میشود، اما اولین جایی که آدمها این تفاوتها را احساس میکنند در محیط خانواده است.
مجله زندگی ایده آل: آدمها با هم فرق دارند حتی دو برادر که در یک خانواده و با یک پدر و مادر بزرگ شدهاند ممکن است دنیاهایی متفاوت داشته باشند؛ این تفاوتها با ورود به اجتماع بیشتر میشود، اما اولین جایی که آدمها این تفاوتها را احساس میکنند در محیط خانواده است، آنها وقتی کودک هستند میفهمند با خواهر و برادرهای بزرگتر یا کوچکترشان فرق دارند و پدر و مادر با هر کدام به گونهای خاص رفتار میکنند.این تفاوت رفتار پدر و مادر چیزهای زیادی را درون فرد میسازند و حتی آینده او را شکل میدهند؛فرزندان اول همیشه شخصیتی متفاوت با فرزندان آخر یا وسطیها دارند، در اینجا میخواهیم شما را با خصوصیات رفتاری هر آدم براساس ترتیب تولد آنها در خانواده آشنا کنیم و بررسی کنیم ازدواج هرکدام با هم چه خوبیها و بدیهایی به همراه خواهد داشت.
فرزندان اول
میخواهند به همه فرمان دهند
آنها ذاتا فرمانده به دنیا آمدهاند. فکر میکنند همیشه حق و اولویت در هر کاری با آنهاست،از کودکی یاد گرفتهاند که بر خواهر و برادرهای کوچکترشان ریاست کنند و همین حس در بزرگسالی نیز همراه آنها ست.
خصوصیات مثبت
با احساس ریاستی که دارند میتوانند به زندگی و کار زیردستان خود جهت دهند یا حتی موجب تحول شوند.
معمولا ایرادگیر، مشکلپسند و دقیق هستند و عاشق توجه به جزئیات مسائلند. افرادی وقت شناس، منظم و با کفایتند که دوست دارند همه چیز به بهترین نحو انجام شود.
از مسائل غافلگیرکننده به هیچ وجه خوششان نمیآید.
خصوصیات منفی
معمولا کمی بداخلاق، ترشرو و بی احساس به نظر میرسند.
گهگاه به دليل زورگویی و فشاری که بر سایرین میآورند، تهدیدکننده و رعبآور هستند.
چون فکر میکنند که همیشه حق با آنهاست و فقط خودشان همه چیز را میدانند، به دیگران اطمینان کمی دارند.
آنها وظیفهشناستر، جاهطلبتر و سلطهجوتر از خواهر و برادرهای کوچکتر از خود هستند.
شغلهای مورد علاقه
ترجیح میدهند در رشتههای مشکلتری مثل پزشکی، مهندسی و حقوق تحصیل کنند.
احتمالا رئیسجمهورها، فضانوردان و مدیران عامل همه فرزندان اول خانواده هستند؛ بیش از نیمی از برندگان جایزه نوبل فرزند اول بودهاند.
فرزندان وسط
روابط عمومی آنها بهترین است
این دسته از افراد بیشتر به همسالان خود میپیوندند و به راحتی میتوانند از خانواده جدا شوند در نتیجه آنها میآموزند که چگونه با منابع حمایتی دیگر ارتباط برقرار کنند؛ بنابراین به داشتن مهارتهای مردمی بسیار عالی گرایش دارند.
خصوصیات مثبت
افرادی خانوادهدوست هستند که دیگران از بودن با آنها لذت میبرند.
برای آنها مهمترین چیز در زندگی آرامش است و حاضرند به هر قیمتی این آرامش را در زندگی بهدست بیاورند.
افرادی بسیار آرام و بی سر و صدا، شیرین و دوست داشتنی هستند و شنوندگان خوبی بهشمار میروند.
مهارت زیادی در حل مشکلات دارند چون همیشه هر دو جنبه یک مشکل را بررسی می کنند و دوست دارند همه را خوشحال کنند.
خصوصیات منفی
نسبت به فرزندان اول خانواده، احساس سلطهگری کمتری دارند اما دوست دارند همه آنها را ستایش کرده و دوست بدارند یا حداقل با آنها احساس شادی و خوشبختی کنند.
از آنجا که سعی در راضی نگه داشتن همه دارند، ممکن است به افرادی وابسته تبدیل شوند.
نمیتوانند خوب تصمیم بگیرند تا جایی که باعث رنجاندن دیگران می شوند.
برای شکست و اشتباهات دیگران، خود را سرزنش می کنند.
فرزندان آخر
همه جا سرخوشی میبرند
ته تغاریها بیش از همه می توانند خلاق و جذاب باشند ولی اغلب به عنوان توسریخور شناخته میشوند بیشتر از همه تمایل دارند در فعالیتهای اجتماعی شرکت کنند.
خصوصیات مثبت
افرادی شاد و سرزندهاند که این شادی و سرخوشی را با خود همه جا میبرند و دیگران را نیز از آن بهرهمند میکنند.
چون همیشه مجبور بودند که با بچههای بزرگتر سازش کنند مهارتهای مردمی بسیار قوی پیدا کردهاند و عاشق این هستند که دیگران را با حرفها و کارهایشان سرگرم کنند.
هیچ کس برای آنها غریبه نیست و به سرعت با همه صمیمی میشوند.
افرادی برونگرا هستند که از وجود دیگران انرژی میگیرند. از ریسک کردن واهمهای ندارند.
خصوصیات منفی
خیلی زود خسته میشوند. از طرد شدن واهمه داشته و تحمل کمی دارند.
بیشتر خودشان را میبینند و معمولا بهدليل توقعات غیر واقعیشان از رابطه، رابطههای زیادی را از دست میدهند.
شغلهای مورد علاقه
روزنامه نگاری، تبلیغات، فروش و هنرها از رشتههایی است که میتوانند موفق باشند.
ته تغاریهای مشهور: کامرون دایاز، جیم کری، رویز ادانل، ادی مورفی و بیلی کریستال.
تک فرزندان
به دنبال تغییر دنیا هستند
تــک فرزندهــا خصوصیاتی شبیه فرزندان اول دارند و هميشه زیر بار انتظارات سنگین والدین هستند. تحقیقات نشان میدهد که این فرزندان اعتماد به نفس بیشتری دارند.
خصوصیات مثبت
در بیشتر زندگی به دنبال تغییر دنیا هستند.
افرادی مرتب و منظم، با وجدان و وظیفهشناس و بسیار قابل اطمینان هستند واز قبول مسئولیتهای مختلف واهمهای ندارند.
خوشبیان هستند و احتمالا بیش از بچههای دیگر از تخیل خود استفاده میکنند.
خصوصیات منفی
پرتوقع هستند و از انتقاد متنفرند و ممکن است غیرقابل انعطاف و کمالگرا باشند.
کمی کینهای و پرتوقع هستند و معمولا از قبول اشتباهاتشان سر باز میزنند.
در برابر دیگران افرادی بسیار حساس و نفوذپذیرند که احساساتشان خیلی زود جریحهدار میشود.
ازدواج فرزندان اول با هم
خیلی سخت به تفاهم میرسند
فرزند اول سلطهجوست و همین میتواند در زندگی زناشویی مشکلاتی را ایجاد کند و وقتی هم زن و هم مرد بخواهند امور زندگی را در دست گیرند قطعا مشکلاتی به وجود خواهد آمد؛ آنها ممکن است حتی بر سر اینکه چه فیلمی را تماشا کنند با هم به توافق نرسند و طبعا مشکلاتشان در مسائل مهمتر مثل بزرگ کردن فرزندان یا محل زندگی جدیتر خواهد بود.البته در زندگی همه زن و شوهرها اختلافاتی اینچنینی وجود دارد اما این گروه به واسطه شخصیت قوی هر دو طرف بیشتر از همه درگیر نداشتن چنين توافقهایی خواهند شد.
ازدواج فرزند اول با وسطی
یک زوج ایدهآل را میسازند
این ترکیب بهترین زوج را میتوانند تشکیل دهند چرا که فرزندان دوم آرام و زودجوش هستند، به راحتی به خواستههای همسرشان تن میدهند چون به سلطهگری بچههای اول عادت دارند، فرزندان دوم وقتی با یک دستور بیچون و چرا از طرف همسرشان روبهرو میشوند، زیاد سخت نمیگیرند و نمیرنجند اما در اینجا خطری وجود دارد گاهی طرفی که فرزند دوم است بیش از اندازه خود و خواستههایش را قربانی همسرش میکند و همین میتواند او را از آرزوهای شخصیاش دور کند و این دور شدن از خود دیر یا زود مشکلاتی را ایجاد خواهد کرد. البته این مورد هم بیشتر بستگی به این دارد که فرد فرزند اول چقدر سلطهجو باشد و همسرش چقدر انعطافپذیر. از طرف دیگر، حمایتهای همیشگی بچههای اول میتواند ترس از زورگوییشان را کمرنگتر کرده و به همسرشان دلگرمی بیشتری بدهد.
فرزند وسطی با وسطی
فداکاری هر دو زندگی را خراب میکند
این ازدواج چندان توصیه نمیشود، چرا که هر دو آنها روحیهای حساس و مسالمتجو دارند و هیچ کدام تمایلی برای بهدست گرفتن زندگی ندارند و در نتیجه ممکن است بسیاری از کارها روی زمین بماند، هیچ کدام خواسته خود را به راحتی مطرح نمیکند و در نتیجه هر دو احساس میکنند در حال فداکاری هستند در صورتی که همسرشان اصلا از خواسته آنها خبر ندارد؛ هر چند بهترین انتخاب برای ازدواج فرزند وسطی است اما دو فرزند وسطی ممکن است بهراحتی نتوانند با هم ارتباط برقرار کنند.بهترین توصیه برای این گونه زوجها این است که هرچند وقت یکبار با هم حرف بزنند و خواستههایشان را بدون رودربایستی به هم بگویند.
ازدواج فرزند اول با آخری
با کمی درک کردن ازدواج خوبی است
این ترکیب هم چندان بد نیست اما میتواند مشکلات کوچکی را به همراه بیاورد؛ فرزند آخر عادت دارد همیشه کسی مراقب او باشد و فرزند اول از فرمان دادن و ریاست کردن لذت میبرد. فرزند آخر همیشه مورد توجه و محبت دیگر اعضای خانواده بوده است و به این توجه نیاز دارد ولی فرزند اول مستقل است و این نیاز همسرش را به پای ضعف او میگذارد البته از طرفی هم بچههای آخر به خدمترسانی دیگران عادت دارند و از آنجا که بچههای اول هم عاشق راه انداختن کار دیگران هستند، زندگی با یک بچه اول برای آنها جالب و آرام به نظر میرسد.
فرزند آخر با وسطی
ازدواج با فرزند وسط همیشه خوب است
این یک قانون است که فرزند وسطی میتواند بهراحتی هر کسی را خوشبخت کند؛خلقوخوی سازگار آنها باعث میشود که با هر شرایطی خود را وفق دهند؛ بهترین توصیه برای این افراد این است که سعی کنند تمایلات یکدیگر را بهتر بشناسند تا زندگی بهتری داشته باشند چرا که در غیر این صورت ممکن است هر دو مانند کودکان رفتار کرده و متحمل مشکلاتی در زندگی شوند.
ازدواج با تک فرزندها
به خانواده نگاه کنید
تک فرزندها هیچ وقت یاد نگرفتهاند که چطور باید با خواهر و برادرهای بزرگتر یا کوچكتر کنار بیايند و همیشه خودشان تنها در خانه فرمانروایی کردهاند. این بچهها با توجه به اخلاق والدینشان خصوصیات متفاوتی دارند. برخی شبیه فرزندان اول سلطهجو و مستقل هستند و عدهاي مانند فرزندان آخر نیازمند حمایت و توجه دیگرانند؛ بنابراین با توجه به شخصیت تکفرزندي زندگی متفاوتی خواهند داشت ولی درکل ازدواج با تک فرزندها چندان بد نیست چون آنها میتوانند با تمام وجودشان به همسرشان عشق بورزند.
ازدواج فرزند آخر با آخر
پر از هیجان اما بدون دوام
این ازدواج میتواند برای هر دو طرف پر از شادی و سرخوشی باشد ؛چرا که هر دو به دنبال یک زندگی پرازریسک و هیجان هستند اما مسلما به دنبال هیجان بودن نمیتواند برای تمام زندگی جذاب باشد چرا که ممکن است هر دو طرف از زیر بار مسئولیتهای زندگی فرار کنند و برایشان گرفتن تصمیمهای مهم سختترین کار دنیا باشد و همین مسائل میتواند دوام یک زندگی مشترک را دچار مشکل کند.هر دو این افراد یاد گرفتهاند دیگران حمایتشان کنند و در نتیجه وقتی خودشان دو نفر در زندگی باشند جای خالی خیلی چیزها را احساس خواهند کرد.