مهندس "محمد غرضی"هم وکیل مجلس، هم استاندار، هم وزیر، هم چریک و هم سیاستمدار بود و در این اواخر نیز در انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم نامزد انتخابات شد، هرچند که رأی لازم را کسب نکرد. غرضی ادبیات خاصی برای سخن گفتن دارد، تاریخ را خوب میداند، علاوه بر اقتصاد.
به گزارش بولتن نيوز ، راه دانشجو با ذکر این مقدمه، گفتوگوی تفصیلی خود با غرضی را منتشر کرده که گزیده آن در پی میآید:
* من اول اردیبهشت سال 58 خدمت امام رسیدم و گفتم هیچ چیز انقلاب
را تهدید نمیکند جز کودتا و باید در این خصوص کاری کنیم که ایشان گفتند چه
پیشنهادی داری؟ و من گفتم که به شورای انقلاب بنویسید که سپاه تشکیل شود.
بعد از اینکه این پیشنهاد را به امام ارائه کردم، ایشان نیز نامهای به
شورای انقلاب نوشت و به خواهر دباغ دادند و ایشان نیز نامه را به شورای
انقلاب بردند. در همان زمان این بحث پیش آمد که من سیاسیام و نباید کار
نظامی را دست من داد، چرا که من در فعالیتهای سیاسی حضور داشتم. اکنون نیز
سپاه را از جانم بیشتر دوست دارم. در واقع در آن زمان قدرت سیاسی با من
موافق نبود.
* وقتی شما سپاه را میبرید به سمت سازمان نظامی آن، گیر میکنید.
ما این نهاد را در این قسمت تعریف نمیکنیم. بنده تعریفی فراتر از اینها
دارم و معتقدم همه کسانی که به انقلاب اسلامی وفادارند عضو سپاه هستند.
* زمانی شهید صیاد شیرازی بخش نظامی سپاه را آموزش داد و بعد به
گونهای شد که دیگر نمیتوانستند از نیروهای مردمی استفاده کنند. مرحوم
احمد آقا به من گفت چه کنیم که بنده من پیشنهاد تشکیل بسیج را دادم. بسیج،
استعدادهای مختلف را به میدان جنگ آورد و کار کرد.
* وقتی شما سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در سیستم نظامی آن تعریف کنید، معارض ارتش میشود و این مسالهساز است.
* موتلفه حزب نیست، بلکه اینها گروهی تجار بازاریاند که البته از
یک گروه سیاسی قویتر هستند، توانایی پولی دارند و در فضای سیاسی اثرگذار
هستند، حتی قدرت سرباز گیری دارند، اما هرگز دستشان به طبقات پایین جامعه
نمیرسد و برای همراه کردن آنها با خود از قدرت روحانیت استفاده میکنند.
حزب کارگزاران نیز حزب نیست. حتی آقای کرباسچی هم گفت که ما در صدد تاسیس
حزب نبودیم بلکه میخواستیم یک روش برای توسعه کشور پیدا کنیم. بعد از رای
آوردن آقای خاتمی کارگزاران تبدیل به گروه سیاسی و حزب شد و دنبال نگه
داشتن دولت خاتمی بود و در این زمان تعارض بین جامعهشناسها و
تکنوکراتها، به هم خورد.
* بنده به هیچ عنوان جریان 78 و یا 88 را سیاسی نمیدانم بلکه آنها
را اعتراض اجتماعی میدانم که در نتیجه تورم در طی سالیان متمادی به وجود
آمد. حتی در سال 88 وقتی احمدینژاد روی کار آمد مرغ 1200 تومان بود و در
یک جهش شد 5000 تومان و در نتیجه این مساله، مردم به خیابان ریختند. این
جمعیت معارض، در واقع معترض دولت هستند نه نظام و حاکمیت. مردم به نظامشان
اعتقاد دارند اما ممکن است به دولتشان نه بگویند.
* رابطه ما با آمریکا، ارتباط تعاملی است. در 28 مرداد سال 32
آمریکا غلطی کرد و کودتایی را سامان داد و ما هم در 22 بهمن جواب دادیم.
بعد به ما جنگ تحمیل کردند، ما هم جواب دادیم، افغانستان و عراق از آن ما
شد. حالا هم تعامل میکنیم. تعامل غیر از مذاکره است. اگر دولتهایی هم
بروند و این کار را بکنند با ما متفاوت هستند. مذاکرهای که از تعامل بیرون
آید و همه مردم بفهمند چه شد، درست بوده و نتیجهبخش است ولی اگر مذاکره
این باشد که زیرمیزی به آمریکاییان بدهند نه مخالفیم، یعنی مذاکره پشت
درهای بسته درست نیست.