نهضت علمي در جهان اسلام ارتباط زیادی با اقدامات ششمين امام شيعيان، امام جعفرصادق(ع) نیز دارد. در زمان امام صادق(ع) بزرگترين دانشگاه جهان وجود داشت بهطوري كه مورخان، تعداد شاگردان آن حضرت را 6 هزار نفر عنوان كردهاند.
گروه فرهنگی ـ محمد پورغلامي -بطور حتم حضرت امام جعفر بن محمدالصادق عليهالسلام در طليعه
حرکت و نهضت علمي اسلام، در اوايل قرن دوم هجري، همزمان با انتقال خلافت،
از سلسله بنياميه به آلعباس، يکي از چهرههاي درخشان و مورد توجه و محل
رجوع علماي اسلام بخصوص طبقه محدّثين، فقها، اهل کلام و مفسران قرآن به
شمار ميرفته است.
به گزارش بولتن، کاوش و بررسي ابعاد وجودي و علمي آن امام، بسياري از حقايق
پنهان، در کيفيت رشد و گسترش و شکلگيري فرهنگ و علوم اسلامي را، روشن
مينمايد. کما اين که شيوه آن امام جليل علوي، در قلمرو سياست، تعليم و
تربيت، و پرورش شاگردان عالم و متعهد، در روزگار خود ميتواند براي همه
علما و متفکران و مصلحان اعصار بعد، درسي آموزنده باشد.
از مطالعه کتب حديث، تفسير، فقه، سيره و تاريخ، شخصيت او در همه صحنههاي علمي و حضور او در بسياري از حوادث سياسي به چشم ميخورد.
آن حضرت در زمينه فقه، سيره نبوي، تفسير و کلام شاگرداني مبرّز و آثاري
گرانبها از خود باقي گذارده و نام و آثار و روايات و احياناً آراء آنان، در
کتابهاي حديث و تفسير و سيره و جز آن، ثبت گرديده است.
علت اين امر آن است که ائمه اهل بيت، پس از علي عليهالسلام به خصوص پس از
واقعه کربلا و در دوران فرمانروائي حجّاجبن يوسف ثقفي، حاکم خونخوار
بنياميه در عراق، کاملاً تحت فشار بودند و کمتر توانائي نشر علوم خود را
پيدا ميکردند، تا اينکه در سال 95 هجري با هلاکت حَجّاج، اختناق کمتر شد و
آزادي نسبي به دست آمد.
اتفاقاً همين سالها مصادف بود با انتشار دعوت بنيعباس، زيرا ابراهيم امام،
از آغاز قرن دوم، دعوت خود را شروع کرد و تا چند دهه اين دعوت ادامه داشت
تا اينکه سرانجام، در سال 132 ه دعوت به ثمر رسيد و خلفاي بنيعباس جانشين
خلفاي بنياميه گرديدند. در خلال اين مدت بنياميه و بنيعباس سرگرم
درگيري با هم و يا مبتلا به جنگهاي داخلي خود بودند و بدين علّت کمتر
معترض ائمه اهل بيت ميشدند.
اين سالها، که از سال 95 آغاز شد و تا حدود هفتاد سال ادامه داشت، مقارن با
دوران امامت حضرت باقر (142ه) و حضرت صادق (482ه) (و بخشي از دوران
امامت حضرت موسيبنجعفر) عليهمالسلام بود. و آن دو امام، و نيز تا حدودي
حضرت موسيبنجعفر، از فرصت بدست آمده نهايت بهره را بردند و تا توانستند
علوم خويش را نشر دادند.
اما در خصوص حضرت صادق، زمينه از همه مساعدتر بود به چند دليل:
1ـ دوران امامت آن حضرت، طولاني بود و از هنگام رحلت پدرش در 114 ه تا 148 يعني مدت 34 سال ادامه داشت.
2ـ طولاني شدن تحولات و کشمکش سياسي و نظامي براي امام و هم بطور کلي براي
علم، فرصت مغتنمي بود زيرا حوادث قبل و بعد از انتقال خلافت، دقيقاً در
زمان آن حضرت اتفاق افتاد.
3ـ آشنائي عده بسياري از طلاب و محدثان با معارف اهل بيت از زبان حضرت باقر
عليهالسلام و حلاوت اين معارف در کامشان، باعث التهاب و عطش آنان به دانش
بيکران اهل بيت پيغمبر گرديد و لهذا با عشق و علاقه کمنظير به سوي فرزندش
حضرت صادق روي آوردند.
4ـ شهرت و آوازه علمي حضرت صادق اين علاقه را تشديد ميکرد.
5ـ کنارهگيري ظاهري حضرت صادق از تمام حوادث سياسي و اشتغال او صرفاً به
نشر علم ، خود عامل مساعد ديگري بود که طالبان علم بدون ترس و دغدغه خاطر،
به محضر پرفيض او جلب شوند.
6ـ بطور کلي گرم شدن بازار علم و دانش و فزوني علما و جويندگان علم و گسترش
دايره علوم اسلامي و نيز علوم دخيل، در اين برهه از زمان، قهراً در مورد
حضرت صادق هم مؤثر بود.
7ـ حضرت صادق، علاوه بر علوم مذهبي مانند فقه و تفسير و کلام و معارف قرآن،
بگواهي روايات بسيار، از جمله آثار منسوب به جابربنحَيّان (که نياز به
بحث جداگانه دارد) در علوم طبيعي دست داشت، چه در اين کتابها، و چه در
روايات مفضّل بن عمر و ديگران، نشانههاي آن به چشم ميخورد. اين بُِعد از
دانش بيکران آن امام نيز، قهراً طالبان خاصي را به خود جلب ميکرد.
اين عوامل و امثال آن، منحيثالمجموع چهره نوراني و درخشاني براي امام
صادق در اذهان ترسيم کرده بود، و شايد تا آن زمان در تاريخ اسلام، چنين
شهرت و موقعيت علمي جامع و فراگير، براي شخص ديگري فراهم نگرديده بود کما
اينکه اين حجم از راويان، نصيب ديگري نشده است.
بنابراین بدون شک، نهضت علمي در جهان اسلام ارتباط زیادی با اقدامات ششمين
امام شيعيان، امام جعفرصادق(ع) نیز دارد. در زمان امام صادق(ع) بزرگترين
دانشگاه جهان وجود داشت بهطوري كه مورخان، تعداد شاگردان آن حضرت را 6
هزار نفر عنوان كردهاند.
اين دانشگاه تنها شامل شيعيان و پيروان امام صادق(ع) نبود بلكه از هر مذهب و
سليقهاي ميتوانستند در اين دانشگاه آمده و از علوم تدريس شده در آن بهره
برند. حتي پيشوايان مذاهب چهارگانه اهل سنّت نيز به روايت مورخان، شاگرد
اين دانشگاه بودهاند تا آنجا كه «ابن ابىالحديد» به اثبات رسانده است كه
علم مذاهب چهارگانه اهل سنت در فقه، به امام صادق بازگشت مىكند. مورخ
مشهور، «ابونعيم اصفهانى» نيز در اينباره گفته است: شمارى از تابعان از
امام صادق(ع) روايت نقل كردهاند از جمله: يحيى بن سعيد انصارى، ايوب
سختيانى، ابان بن تغلب، ابو عمرو بن علاء و يزيد بن عبدالله بن هاد.
همچنين پيشوايان برجسته از او نقل حديث كردهاند، كسانى همچون مالك بن
انس، شعبه حجاج، سفيان ثورى، ابن جريح، عبداللَّه بن عمر، روح بن قاسم،
سفيان بن عيينه، سليمان بن بلال، اسماعيل بن جعفر، حاتم بن اسماعيل، عبد
العزيز بن مختار، وهب بن خالد، ابراهيم بن طهمان و مسلم بن حجاج نيز در
صحيح خود به احاديث نقل شده از آن حضرت عليهالسلام احتجاج كرده است.
از «جابر بن حيّان»، دانشمند و کيميادان پر آوازه كه جهان همواره او را
صاحب دانشى عظيم در زمينهي کيميا و رياضيات مىداند، 500 رساله در رياضيات
باقي مانده كه تمام آنها را امام صادق(ع) بر وى املاء كرده بود و نشاني
از افاضات بيشمار آموزشگاه اين بزرگ انديشمند تاريخ بر دانش اندوزانش است.
باز هم تاريخ گواهي ميدهد كه محمّد بن مسلم از حضرت امام جعفر صادق(ع)
16000 حديث در علوم گوناگون روايت كرده است. اين نكته دربارهي بسيارى ديگر
از دانشمندان ديگر نيز صدق مى كند به طورى كه يكى از آنان مىگويد: در اين
مسجد (مسجد كوفه) 900 استاد را ديدم كه هر كدام مىگفتند: «قال جعفر بن
محمّد!»
اين قول مشهور نيز از ابوحنيفه است كه با اشاره به دوران تلمذ در خدمت امام
صادق(ع) مى گويد: «اگر آن دو سال نبود هر آينه نعمان نام كوچك ابوحنيفه
نابود مى شد.»
از جانبي اين دانشگاه شيوهي تدريسي داشت منحصر به فردی داشت. دانشگاه
ايشان در رشتههاي مختلف يا به تعبيري در دانشكدههاي گوناگون متخصص تربيت
ميكرد. تخصص جابر بن حيان كيميا بود و تا به امروز از تخصص وي بهره
ميجويند؛ هشام در مباحث تئوريك و علم كلام، استاد بود و زراره و محمد بن
مسلم و عدهاى ديگر در اصول فقه تخصّص داشتند و...
گفتهاند وقتى كسى براي كسب علم در محضر ايشان آماده ميشد، از او
مىپرسيدند كه خواهان آموختن كدام علم است؟ اگر پاسخ مىداد، «فقه»؛ امام
او را به متخصّصان فقه راهنمايى مىكرد و اگر تمايل به فراگيري تفسير
داشت، به متخصّصان تفسير معرفي ميشد و به همينگونه اگر به حديث يا سيره
يا رياضيات يا طب يا كيميا از خود علاقه نشان ميداد، آن حضرت وى را به
برجستگان و خبرگان در آن علوم ارجاع ميداد و آنگاه محصل بود كه با تمايل
خويش شاگردي و تلمذ هر استادي را كه خود مىخواست، ميپذيرفت تا پس از مدتى
به دانشمندى توانا و برجسته در دانش دل خواه خود تبديل شود.
محصلين دانشگاه امام صادق(ع) اهل منطقه و ناحيهاى خاص نبودند و سرشت جهان
اسلام در عصر ايشان به گونهاي بود كه انكشاف علم و فرهنگ و دانش و معرفت
در هر خانهاى و براي هر قشري امكانپذير بود. در آن دوران گسترش سرزمين
اسلامي و فتوحات پى در پى مسلمانان، دروازههاى تازهاى از راههاى گوناگون
زندگى و آداب و رسوم و انديشههاى مردم گشوده ميشد و اين موضوع زمينه
برخوردهاى متنوع ميان انديشههاى اسلامى و تئوريهاى ديگر را ايجاد
مينمود.
در همين دوران، صدها نويسنده، پزشك، اخترشناس، رياضيدان، جغرافيدان،
فيلسوف، محدث، فقيه و مورخ ايراني چون خواجه نصيرالدين طوسي، اين سينا،
فارابي، رودكي، بيروني، ابن مسكويه و... با آثار خود به غناي تمدن اسامي
پرداختند.