دراین صورت یکی از بزرگترین ارتش های عربی که توان مقابله با اسراییل را داشته به دست خود اعراب از بین می رود وآنگاه نوبت به دیگران خواهدرسید. شاید هدف بعدی نابودی ارتش بزرگ مصر باشد که این روزها تا لبه جنگ داخلی پیش رفته...
گروه بین الملل – حسن رحیمی روشن: بحران سوریه وارد مرحله حساسی شده است.بحرانی که قریب به سه سال است ادامه دارد و به نظر می رسد نوعی مهندسی معکوس بیداری اسلامی توسط غرب است.اخیرا با بکاررفتن سلاح شیمیایی در سوریه غرب به رهبری آمریکا این مساله را بهانه دخالت احتمالی نظامی خود قرار داده است. پرسش این است که واقعا چه کسی سلاح شیمیایی بکاربرده و چه نفعی دارد ؟
به گزارش بولتن نیوز، بحران سوریه دارای دومحورمهم است، مطالعه این بحران بدون توجه بهاین دو محور واقعیت را نمایان نمی کند.
یک سوی این بحران آمریکا،ارتجاع عرب و رژیم صهیونیستی است ونیروهای تجهیزشده توسط آنان درخاک سوریه است. ضلع دوم آن، محورمخالف آمریکا وبه عبارتی محور مقاومت است البته برخی قدرت های جهانی مثل روسیه، بر حسب منافع خود، ظاهراًحامی محور دوم هستند اما این حمایت تا کجا و تاکی ادامه خواهد یافت تابع منافع آنها است.بنا براین،این جنگ،جنگی نیابتی است که یک سوی آن آمریکا وغرب واسراییل و سوی دیگرآن،ایران، سوریه حزب الله ودیگرآزادی خواهان جهان قراردارند.
هریک از این دو محوردرپی اهداف بلند مدت و راهبردی خود می باشند. همان اهداف بلند مدت، برای آمریکا ایجاب میکند که رژیم بشاراسد ساقط شود؛اما ساختار رژیمش باقی بماند و نیروهای سکولار موافق اسراییل بر آن مسلط شوند؛ وبدین طریق ازتسلط القاعده برسوریه نیزجلوگیری شود.این مساله درحال حاضر پارادوکسی است که آمریکا درآن گرفتارشده است.
ازاین روتغییردرسوریه برای آمریکاباحفظ ساختاررژیم، هدف نخست است و همه تحرکات این کشور، در سایه این سیاست کلی شکل می گیرد از جمله، اتهام کار برد سلاح شیمیایی؛این درحالی است که آمریکا، سابقه بکار گیری سلاح اتمی را در کار نامه قرن بیستم خود دارد ویکی از حامیان رژیم صدام در بکار گیری سلاح شیمیایی علیه نیروهای ایرانی دردوران دفاع مقدس بوده است.
اخیراًنشریه فارین پالیسی در گزارشی اختصاصی و برای اولین بار اعلام کرد اسناد سیا اثبات میکند آمریکا در حمله شیمیایی به ایران به صدام کمک کرده است .
به گزارش این نشریه در سال 1988 (1367) و در روزهای پایانی جنگ تحمیلی، آمریکا توسط تصاویر ماهوارهای متوجه شد ایران با استفاده از یک حفره امنیتی در سیستم دفاعی عراق در حال دستیابی به موفقیت استراتژیک بزرگی در جبهه نبرد است ، بنابراین ایالات متحده تصاویر محل استقرار نیروها و تجهیزات ایران را به رژیم صدام ارائه کرد در حالی که کاملا مطلع بود وی به احتمال زیاد از سلاح های شیمیایی از جمله گاز اعصاب "سارین" علیه نیروهای ایرانی استفاده خواهد کرد.از این رو نمی توان شعارهای آمریکارا درباره عدم بکار گیری سلاح شیمیایی به حساب اهداف انسان دوستانه این کشور گذاشت.
اگر به مواضع گذشته آمریکا درمورد بحران سوریه بنگریم می بینیم که خود آمریکا در اوایل بحران سوریه چراغ سبز بکارگیری سلاح شیمیایی را به تروریست ها داد.
آنجا که اعلام کرد خط قرمزما در بحران سوریه بکار گیری سلاح شیمیایی است.این سیاست، تروریست ها را واداشت که به هر نحو، دست به این جنایت بزنند وآنرا به حساب دولت سوریه بگذارند تا زمینه دخالت مستقیم آمریکارا فراهم کنند.
بنا براین،دراصل آمریکا شریک این جنایت است.نکته دیگراینکه آمریکا اصرار داشت سوریه باید به بازرسان اجازه بازدیدازمنطقه حادثه دیده را بدهد.زیرا فکرنمی کرد سوری ها به این امررضایت دهند وهمین را بهانه ای کافی برای دخالت نظامی می دانست،اما به محض اینکه دولت سوریه موافقت خودرا اعلام کرد آمریکا بهانه اش را ازدست رفته دید و اعلام کرد دیگر دیر شده و این همکاری سودی ندارد!-البته دیپلماسی ایران در تشویق سوریه به اتخاذ این سیاست بی تاثیر نیست - سابقه آمریکا درمورد مشابه در حمله به عراق اتفاق افتاد هنگامی که بوش¬پسر،می خواست کارناتمام پدش را در حمله به عراق به اتمام برساند به صدام و پسرانش48 ساعت مهلت داد که خاک عراق را ترک کنند وگرنه به عراق حمله خواهد کرد؛ اما کمتر از24 ساعت از این اولتیماتوم گذشته بود که بوش اعلام کرد که حتی اگرصدام و پسرانش عراق را ترک کنند حمله صورت میگیرد-زیرا بیم آن داشت که صدام عاقلانه عمل کند و با واگذاری قدرت کشورش را از ویرانی و اشغال آمریکا نجات دهد- وآتشی روشن شد که اکنون نیز شعله هایش مردم عراق را می بلعد.
ازاین رو، اهداف آمریکا از جنجال اخیر نه دلسوزی برای کودکان سوری بلکه قدمی دیگر در راستای رسیدن به اهداف توسعه طلبانه خود است ودراین راستا رژیم های دست نشانده اعراب و اسراییل را در کنارخود دارد.
جریان معارض سوری زیر مجموعه محور فوق است و از خوداستقلالی ندارد بنا براین نمی توان آنرایک محورمستقل در بحران سوریه بدون توجه به قدرت های پیش گفته تلقی کرد.
جریان معارض سوری بسیار نا متجانس ونا موزون است از معارضین صرفا سیاسی تا کسانی که از خوردن اعضای بدن انسان در برابر دوربین ابایی ندارند را در خود جای داده است.
اکثر صاحب نظران بیطرف حمله شیمیایی اخیر را کار این جریانات می دانندکه البته با اطلاع غرب،اعراب و حتی شاید ترکیه رخ داده است این گروه ها نشان داده اند از حداقل انسانیت وانصاف وترحم به دور هستند.سربریدن دسته جمعی مردان و زنان و اعدام کودکان دربرابرچشم والدین و بالعکس؛ سربریدن دربرار دوربین تلوزیون،ویران کردن مناطق اشغالی واخراج ساکنین جزو کارهای معمولی این گروه هادرتاریخ بحران سوریه است.
کشف کارگاه های ساخت سلاح شیمیایی درمناطق تحت اشغال آنها نیزاثبات این مدعا است. واگر به دلایل میدانی مساله توجه کنیم، در سراشیبی سقوط قرار گرفتن آنها و دست برترارتش سوریه در ماه های اخیر،انگیزه این تروریست هارا برای بکارگیری سلاح شیمیایی تقویت می کند تا از این راه، هم سدی در برابر پیشروی ارتش ایجاد کنند،هم مردمِ همراه با دولت را نا امید کنندوهم بر اساس وعده آمریکا، پای دخالت نظامی خارجی را به سوریه باز کنند.
محور دوم این بحران جریان مقاومت به طور عام و دولت بشاراسد به طورخاص است. برخلاف آمریکا و ترو ریست ها از بعد سوابق جریان مقاومت سابقه چنین اعمالی ندارد. واز سوی دیگر اعتقادات و باورهای مقاومت، این اجازه را نمی دهد.
امااز لحاظ عملیات میدانی، دولت سوریه هم این را خوب میداند که درصورت اقدام به چنین کاری حمایت کلی جریان مقاومت منطقه از خود را مخدوش خواهد کرد.
ازسوی دیگر بزرگترین حامیان سوریه درشورای امنیت یعنی روسیه و چین از او رویگردان خواهند شد.از طرفی منطقی نیست کسی که زیر ذره بین قدرت های خارجی قرار دارد تا بهانه ای برای حمله به دست آورند درست در اوج پیروزی های زمینی از یک سو و حضور بازرسان سازمان ملل، درخاک کشورش از سوی دیگر از سلاح شیمیایی استفاده کند و بهانه را برای حمله علیه خود فراهم کند.اگر دولت بشاراسد این اقدام را کرده باشد به معنی آن است که بیایید به من حمله کنید!واین، محال است.
ازاین رو همه قرائن و شواهد منطقی ومیدانی حکایت از آن دارد که غرب ازسقوط بشاراسد توسط نیروهای معارض نا امیدشده و درپی بهانه ای برای تضعیف هرچه بیشتر دولت سوریه است از راه حملات موشکی و هوایی است تا معارضین بتوانند کار را در زمین تمام کنند.
دراین صورت یکی از بزرگترین ارتش های عربی که توان مقابله با اسراییل را داشته به دست خود اعراب از بین می رود وآنگاه نوبت به دیگران خواهدرسید. شاید هدف بعدی نابودی ارتش بزرگ مصر باشد که این روزها تا لبه جنگ داخلی پیش رفته یا تبدیل آن به ارتش بی خطر دوران مبارک وسپس پیگیری اهداف دیگر در منطقه خاور میانه اما آیا آمریکا بر خلاف ده سال گذشته که در عملیات های برون مرزی اش ناکام بوده و به اهدافش نرسیده این بار موفق خواهد شد؟تحولات هفته های آتی روشن خواهد کرد.