به گزارش
بولتن نیوز به نقل از
رادیو دیروز، رادیو فردا
که در سوژه های اخبارش سیاست "هرچه ضد انقلاب تر بهتر" را سرلوحه کار قرار
می دهد، اینبار به سراغ ضد انقلابی رفته که روزی خود را جزء انقلابی های
دو آتشه جا زده بود، و بعد از مدتی که نقاب از چهره برداشت، خودش هم
نتوانست چهره کریه واقعی اش را تحمل کند. کلاً هویت و میهن و انسانیت
نداشته اش را را به بیگانگان فروخت و پناهنده به دامان کسانی شد که جرثومه
فساد، ظلم و انسان ستیزی هستند.
رادیو فردا به بهانه خالی نماندن
عریضه بخش "فرهنگ و هنر ایران" در وبسایتش از کارگردان مشهور سینمای ایران
می گوید و سعی دارد مخاطب را قانع کند که به او افتخار کند. اما مخاطب
ایرانی اصیل هر چه در این خبر جستجو می کند تلاشی برای جلوه گری هنر ایرانی
نمی بیند و بر عکس همه چیز نه تنها ضد ایرانی بلکه ضد بشری است.
رادیو فردا در خبر "
محسن مخملباف، مهمان ویژه جشنواره فیلم اورشلیم" با وقاحت و افتخار از آشنایی کامل وی با اسرائیل و پذیرفتن دعوتِ غاصبان سرزمین فلسطین می گوید:
"
یک کارگردان مشهور سینمای ایران به عنوان مهمان ویژه یکی از مهمترین
جشنواره های سینمایی به اسرائیل دعوت شده و آن را پذیرفته است. اسرائیل
برای مخملباف نا آشنا نیست و تازگی ندارد. او دو سال پیش در سکوت و به دور
از جنجال به مدت یکسال و نیم در اسرائیل اقامت کرد تا فیلم «باغبان» را
بسازد. «باغبان» که بخش بزرگی از آن در باغهای زیبای بهاییان در حیفا هر
دو نیز در فیلم تفکرات خود را تحت تاثیر حضور در این فضاهای ویژه در
اسرائیل بیان میکنند!"
حال این اثر فاخر به کجای فرهنگ و
هنر ایران ارتباط دارد که مایه مباهات است، پیدا کنید پرتقال فروش را.
اصولاً یک رژیم اشغالگر که ۷۰ سال حق کودکان فلسطینی را زیر پا لگد مال
کرده چقدر اهمیت دارد که مهمترین جشنواره اش؟
در ادامه رادیو فردا از علاقه شدید جلادهای صهیونیست به مخملباف به خود می بالد تا آنجا که می گوید:
"
زمانی
که یک منقد اسرائیلی فیلم و سینما به نام آلماگور نقدهای تحسین برانگیزی
درمورد مخملباف و آثار او در رسانه های اسرائیل نوشت، شیفتگی منقدین
اسرائیلی و دوستداران عادی فیلم و سینما در اسرائیل به مخملباف آغاز شد و
آثار او به اسرائیل راه یافت.پس از آن تقریباً کمتر سالی بود که جشنواره
فیلم اورشلیم برای اکران فیلمی از کارهای مخملباف تقلا نکند!"
در پایان خود رادیوی سیا ماهیت فیلمهای مورد توجه اسرائیلی ها را فاش کرده می گوید:
"
هر
اثری از کارهای کارگردانان ایرانی که در اسرائیل اکران شده، کارهای مشترک
آنها با خارجی ها بوده یا فیلمهایی که امتیاز پخش آن در اختیار کشوری غیر
از ایران است".
در واقع اعتراف کرده فیلم آنقدر باید وطن
فروشانه و خائنانه و ضد مذهب و فرهنگ ایران باشد و سیاهنمایی کند که نتوان
آن را در کشور ساخت و پخش کرد. پس برای درآوردن نانِ شب، باید با دشمنان
اسلام و بشریت همکاسه شد، حتی اگر خوراکشان مکیدن خون هزاران زن و کودک
بیگناه باشد. اساساً مخلباف و امثال او کسانی هستند که به عقاید خودشان پشت
می کنند. حرفهای امروزشان، کردار دیروزشان را نقض می کند. و کردار
امروزشان حرفهای فردایشان را در هاله ای از ابهام قرار می دهد.
به هر
حال رادیو فردا عامل استکبار و دشمن قسم خورده ماست. نباید انتظار داشت از
سریال "مختارنامه و امام علی علیه السلام" و کارگردانش تجلیل کند. اما جهت
تنویر افکار عمومی خوب است خاطراتی را از امیر حسین فردی که سالها پیش در
حوزه هنری با مخملباف همکار بوده است مرور کنیم تا شخصیت این فرد مجهول
الهویه بیشتر نمایان شود و از رهگذر آن به باطن رادیو فردا و دلیل حلوا
حلوا کردن وی را بهتر در یابیم که: هر چه خائنتر بهتر!
امیر حسین فردی که در اردیبهشت ماه دار فانی را وداع گفت و آقا در پیام تسلیتشان فرمودند:
"این
هنرمند مؤمن و سختکوش از پیشکسوتان عرصه فعالیتهای ادبی دوران انقلاب و
از بنیانگذاران هستههای جوانان هنرمند انقلابی و در شمار برجستگانی بود
که نهال پرطراوت هنر انقلاب را در برابر دشمنان عنود و همراهان سست عنصر،
با انگیزه و ایمان راسخ خویش پاسداری کردند و به شکوفایی و باروری امروز
رساندند. رحمت خدا بر او و بر تلاش صادقانهاش."
در مصاحبه ای با
وطن امروز از خاطرات خود از اقدامات عجیب مخملباف در سالیان ابتدایی انقلاب
می گوید، وی در پاسخ به این سؤال که شما در گذشته با محسن مخملباف سابقه
دوستی و همکاری داشتید. چرا مخملباف عوض شد؟ می گوید:
"اتفاقا مخملباف
اصلا عوض نشده! آن زمان هم تند و عصبی و یکدنده و پرخاشگر بود، حالا هم
همین خصوصیات را دارد ولی آن دوره علیه ضدانقلاب تند بود و الان علیه
انقلاب. برای محسن، تند بودن ملاک است، نه انقلاب و ضدانقلاب.
مشکل او این بود که قبل از تهذیب نفس و تحصیل اخلاق پا در گلیم فرهنگ و سیاست گذاشت
و الا الان هم محسن، همان محسن حوزه هنری است. الان هم دارد فحش میدهد،
آن زمان هم ناسزا میگفت. فقط مخاطب داد و بیدادهایش فرق کرده. مخملباف
زیاد مهم نیست. از نظر من هم خودش چندان اهمیتی ندارد ولی سوژه خوبی است تا
برای تندروها و افراطیها سرمشق شود. مهمترین مشخصه مخملباف، تندرویاش
بود؛ یک تندروی وحشتناک و غیرقابل اغماض. بهعنوان نمونه ما یک کلاس
گرافیکی در حوزه داشتیم که دانشجویان جذب آن شده بودند. من در دفتر کارم
نشسته بودم و یکدفعه دیدم از حیاط حوزه صدای عربده و داد و بیداد میآید.
من آمدم بیرون دیدم محسن دارد فحاشی میکند و حرفهای رکیک میزند. به محسن
گفتم: چی شده؟ گفت: چشمت روشن! بعد یک فحش خیلي بد به دانشجوی پسری داد که
داشت با یک دانشجوی دختر، خیلی محترمانه صحبت میکرد. گفتم: چه اشکالی
دارد؟ گفت: حوزه جای این قرتیبازیها نیست. بعد گفت: اینجا یا جای من است
یا جای اینجور کارها. من گفتم: حوزه جای کار هنری است و اینها دارند در
حوزه هنرشان با هم حرف میزنند. بعد هم گذاشت، رفت. محسن میگفت زن حق
ندارد جورابش پاره باشد. همه اینها را میگفت ولی نماز نمیخواند. گاهی هم
که میآمد نماز، با اکراه میآمد. خوب یادم هست که سرسری میخواند. خیلی
وقتها که اصلاً نماز نمیخواند. مخملباف علاوه بر اینکه چند صباحی یک
رفاقتی با پدر ما داشت، همسایه ما هم بود. مادرم تعریف میکند که خانم
مخملباف میآمد خانه ما و از محسن شکایت میکرد که نمیگذارد ما روی فرش
بخوابیم و میگفت مسلمان باید در جای زمخت زندگی کند.
محسن همان زمان که
ما از حوزه آمدیم کیهان کلی برای ما حرف و حدیث درست کرده بود که اینها
لیبرال بودند که از حوزه رفتند و ما که در حوزه ماندیم حزباللهی هستیم!!!
محسن
تمام اندوختههایش را هزینه کرده. نثر این روزهای محسن نشان میدهد که این
آدم هیچ معاملهای ندارد و کفگیرش به ته دیگ خورده. من نمیدانم غرب با
این آدم چه خواهد کرد. وقتی که تاریخ مصرف این آدم تمام شد، مقصد بعدیاش
کجا خواهد بود و آیا اصلاً جایی راهش میدهند؟
محسن میتوانست در خدمت
جامعه خودش باشد. همین جا بماند، انتقادش را بکند، حرفش را بزند ولی در
سرزمین خودش باشد. تاریخ نشان داده هنرمندی که به وطن خودش پشت میکند مثل
ماهیای میماند که از آب به خشکی پرتاب شود؛ یک مدتی دست و پا میزند ولی
بعد جان میدهد. فعلاً مخملباف دارد دست و پا میزند. مخملباف زمانی شهره
شد و زمانی چهره شد که در ایران بود و از دریچه نگاه خودش به مشکلات خیره
میشد و فیلم میساخت. بله، من ناراحتم که این روزها را برای محسن میبینم.
آیا حد محسن، مجری شدن برای شبکههایی است که به ما فحاشی میکنند؟ ...
حیف!... و چقدر بدسلیقهاند کسانی که ملت عزیز و نجیب ایران را به ثمن بخس
میفروشند".
میخای طرف و بکوبی چیکار به پدر و مادرش داری؟؟ خوبه متن بالا درباره تند بودن بود.
الان خیلی ازاین موضوع ناراحت شدی؟؟؟؟؟؟؟
2. من به اصل، پایین تر در کامنت جداگانه ای اشاره کرده ام!
در بارهء سطر پایانی نظرتان، این بیشتر باب شده که رطب خورده ها منع رطب میکنند!
جدی نگیرید، شماها همان فحش بدهید بهتر است!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
بله! اگر مخملباف فحش به انبيا و معصومين ﴿عليهالسلام﴾ داده باشد يا جسارت علني به آنها كرده باشد، ظاهرا حديثي هست كه با استناد به آن ميتوان وي را حرامزاده دانست، ولي صرف كثافتكاري و بيشعوري و غيره يك فرد دليلي بر دادن اين نسبت به او نميشود.
امام علی(ع) فرمود: «سه تن مرا دوست نمیدارند؛ زنازاده، منافق و فرزند حیض»
آقای اصغرپور بعضی فرزندان علمای بزرگ خائن به انقلاب بودند. شما درباره همه اونها این رو می گید؟؟
با تشکر از جنابعالی برای بسط و توضیح دلیل اعتراض بنده ؛ خانم مریم ضاد به حدیثی اشاره فرموده اند که نمیدانم آیا منظور شما نیز همان است یا نه؟
خوب مسلم که در حدودی که جرم انگاری شده باشه قابل مجازات و جرم محقق، نکنه میخاید بگید همه مجرما...!!!!!
خيانت به كشور قطعا جرم است و جرم بسيار بزرگي هم هست كه مجازات بزرگي را نيز ميطلبد. اما اولا اين جرم چه ربطي به پدر و مادر مجرم دارد؟. ثانيا آيا هر كه جرمي مرتكب شود حرامزاده است؟!! عبور از چراغ قرمز هم جرم است. دخول به ورود ممنوع هم جرم است. دروغگويي هم جرم است و الا ماشاالله جرم ديگر. يعني همه ولد زنا هستند؟!!!!!!
_______
@چكش
البته اين حديثي كه خواهر فرهيخته سركار خانم مريم ضاد فرمودند، نقل قول حضرت علي ﴿عليهاسلام﴾ از رسول خدا ﴿صلي الله عليه و آله﴾ است و نه سخن خود حضرت و در منايع ديگري هم ذكر آن آمده است. از جمله بحار الانوار، ج ٢٧، ص ١٢٧ و وسائل الشيعه ج ١٢، ص ٢٣٨ ولي با توجه به اين كه بنده هيچگونه اطلاعي از فقه و علم رجال ندارم عرض ميكنم صحت و صقم آن را بايد از علماي صلاحيتدار جوبا شويد. شرح اين حديث چنين است:
ابن إدريس عن أبيه عن الاشعري عن أبي نصر البغدادي عن محمد بن جعفر الاحمر عن إسماعيل بن العباس عن داود بن الحسن عن أبي رافع عن علي عليه السلام قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله: "من لم يحب عترتي فهو لاحدى ثلاث: إما منافق، وإما لزنية، وإما امرء حملت به امه في غير طهر"
احاديث مشابه ديگري هم از ساير معصومين عليهالسلام ذكر شده است. مثل:
و قال الصادق (عليه السلام): لا يبغضنا إلا من خبثت ولادته ، أو حملت به أمه في حيضها ﴿وسائل الشيعه/ ح ٢٢٤٠﴾
همچنين احاديث شديدتري نيز در اين باب وجود دارد كه چون صرفا جزو شنيدهها است و خود سند آن را نديدهام توصيه ميكنم خودتان از مرجع تقليدتان در اين باب استعلام بفرماييد.
خیلی گیر ننه این یارو نباشید
اینا براشما ها فحشه برا اونا افتخاره
باورتون نمیشه خوب نظر ایشون رو در باره ارتباط زن و مرد بپرسید
راستی تفسیر شما از حرامزاده اشتباهه!
اونی که شما میگید ولد الزناست
مطلب بعدی اینکه من از جانب ناشناس اول و خودم، از کاربرانی که ازین نسبتی که به جناب مخملباف داده شد، ناراحت و پریشان خاطر شدن، و برای یافتن و ذکر حدیث و روایت به زحمت افتادن، معذرت میخوام. در ضمن با اینکه از نظرات بیان شده استفاده کردم اما همچنان معتقدم که این موضوع فرع هست و باز هم همچنان متاسفم که بجای اصل موضوع به فرع پرداخته شد.
جناب چکش، بنده برعکس گفته ی شما فحشی ندادم اما در حد خودم هم نمیبینم که تهمت نسبت داده شده به این آقا رو محکوم کنم، چون بنده عمیقا برای ایشون آرزوی واصل شدن به درک رو دارم و انقدر مثل جنابعالی و سایرین بزرگوار نیستم که با وجود چنین آرزویی در دل، درصدد رفع این نسبت از ایشون باشم.
ای آخرت فروخته
باز جوید روزگار وصل خویش.
درستش اینه: "مهمل باف!!!"
اونموقع هم از اسلام چیزی نمیفهمید چطور آدم رکن دین رو انجام نده ولی بره جای زمخت بخوابه چون مسلمانه کی خدا اینجوری گفته
خشک مغز بود اسلام خودش رو عمل میکرد الان هم که اصلا دین نداره مرتیکه منافق
ما تمام تلاشمان را می کنیم که عاقبت بخیر بشیم. به فضل خدا هم امیدواریم و از مکر او بیمناک...
زان رو كه مرا بر در او روي نياز است
خمها همه در جوش و خروشند ز مستي
وان مي كه در آن جاست حقيقت نه مجاز است
از وي همه مستي و غرور است و تكبر
وز ما همه بيچارگي و عجز و نياز است
رازي كه بر غير نگفتيم و نگوييم
با دوست بگوييم كه او محرم راز است
شرح شكن زلف خم اندر خم جانان
كوته نتوان كرد كه اين قصه دراز است
بار دل مجنون و خم طره ليلي
رخساره محمود و كف پاي اياز است
بردوختهام ديده چو باز از همه عالم
تا ديده من بر رخ زيباي تو باز است
در كعبه كوي تو هر آن كس كه بيايد
از قبله ابروي تو در عين نماز است
اي مجلسيان سوز دل حافظ مسكين
از شمع بپرسيد كه در سوز و گداز است
﴿حافظ﴾