احمد جورقانیان از علاقمندان فیلم و سینما که بسیاری از تهیهکنندگان و نویسندگان سینمایی وی را به عنوان بزرگترین آرشیودار فیلم در ایران میشناسند، 30 اردیبهشت پس از یک دوره بیماری درگذشت. سادگی و فروتنی احمد جورقانیان در برابر اداواصولهای «روشنفکرانه» یک جور فضیلت بود.
روزنامه شرق: احمد جورقانیان از علاقمندان فیلم و سینما که بسیاری از تهیهکنندگان و نویسندگان سینمایی وی را به عنوان بزرگترین آرشیودار فیلم در ایران میشناسند، 30 اردیبهشت پس از یک دوره بیماری درگذشت.
سادگی و فروتنی احمد جورقانیان در برابر اداواصولهای «روشنفکرانه» یک جور فضیلت بود. احمد جورقانیان حرفهایترین «فیلمباز» ایران بود.
از سال 1336 همه ذهن و زبانش سینما بود. همه فیلمهایی را که دیده بود بهیاد داشت. هر فیلم را با اصلیترین عوامل سازندهاش بهخاطر میآورد. برای پزتیو و نگاتیو فیلم حرمت و قداست قایل بود. هر نوع فیلمی را میخرید و در آرشیو خصوصیاش نگهداری میکرد و عین ناموسش از آن محافظت میکرد.
آنچنان عاشق نوار سلولویید بود که هیچگاه عاشق موجود زندهای نشد. حاضر نبود هیچ عشقی را جایگزین عشقش به سینما کند و نکرد. هر نسخهای را از فیلمی فراهم میکرد، قطع نظر از اینکه آن فیلم به چه ژانری از سینما تعلق داشت، برای او در حکم عضوی محترم از اعضای خانواده بزرگ سینما و خانواده کوچک خودش بود.
از این بابت که لابهلای فیلمها و پوسترها زندگی میکرد از خیلیهای دیگر خوشتر بود. شاید ارادت خالصانه او به گذشته سینما را بتوان به نوعی «حس تاریخی» تعبیر کرد؛ نوعی رابطه عاطفی با تاریخ سینما، یا همان چیزی که نوستالژی مینامیم.دو) به سر و وضعش نمیرسید، یا کمتر میرسید.
بیشتر هوای فیلمها و پوسترها و عکسهای سینمایی را داشت. هر پولی که بهدستش میرسید برای نگهداری همینها هزینه میکرد. فارغالتحصیل دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود و از همان سالها به فکر راهاندازی کلوبی برای نمایش فیلمهای برتر تاریخ سینمای جهان افتاد و چون هنوز هیچ آرشیو دولتی در ایران وجود نداشت، یکتنه شال و کلاه کرد تا آرشیوی خصوصی برای فیلم و عکس و پوستر ایجاد کند.
در بهمن 1348 با کمک چند نفر از دوستانش «کارتوشفیلم» را در سینما بلوار راهاندازی کرد و در مهرماه سال بعد، فعالیتش را گسترش داد و با تاسیس «تلاشفیلم» کلیه انجمنهای فیلم دانشجویی را تحت پوشش قرار داد. در سال 1349 انجمن فیلم کوی دانشگاه را در سالن ورزش خوابگاه دانشگاه تهران بهراه انداخت و در سال 1350 انجمن فیلم دانشکده فنی را با مرور بر فیلمهای ایزنشتین بنیان نهاد. از سال 1351 با تاسیس «مرکز فیلم» نخستین گام را برای ایجاد یک آرشیو خصوصی فیلم در ایران برداشت.
از همان سالها برای جمعآوری فیلمهای مهم تاریخ سینما گوش به زنگ بود تا با انقضای اعتبار مجوز زمانی که کمپانی سازنده فیلم (مثل پارامونت، یونایتد آرتیستز، کلمبیا، وارنر، فوکس قرن بیستم و متروگلدوین مهیر) به پخشکنندهها میدادند فیلمهای «تبری» را از پخشکنندهها بگیرد و پس از تعمیر و مرمت چهار، پنج کپی، یک نسخه کامل از آن مهیا کند؛ کاری شاق و طاقتسوز. بهاعتبار همین فیلمها، در فاصله سالهای 1348 تا 1355، صبحهای جمعه، روزهای تعطیل و گاهی هم پنجشنبهها در سینماهای پلازا، بلوار و تختجمشید جلسههای نمایش فیلم برگزار میکرد.
بهتدریج با اوجگیری فعالیتهای دانشجویی، به این جلسهها، که محل تجمع دانشجویان و افراد تحصیلکرده بود، ایراد گرفتند و تعطیلش کردند. نام جورقانیان در دهه 1350 آنچنان بر سر زبانها افتاده بود که نه فقط مسوولان کانونهای فیلم دانشجویی، بلکه گاهی برگزارکنندگان جشنواره بینالمللی فیلم تهران و ... نیز پارهای از فیلمهاشان را از آرشیو او تامین میکردند؛ و البته به تأسی از آنها، برگزارکنندگان جشنواره فیلم فجر، تا همین شش، هفت سال پیش.سه) اسم احمد جورقانیان را از اوایل دهه 1350 شنیدم، بهواسطه فیلمهایی که برای کانون فیلم دانشکده نفت آبادان میفرستاد و یکی از نخستین فیلمهایش «مرد آرام» (جان فورد) بود.
بعدها، در اواخر دهه 1360، دوستیمان تنگاتنگ شد. عکسهای «سوزننخورده»، پوسترهای «تانشده» و کمی بعدتر فیلمهای کمتر دیدهشدهاش را، که بهتعبیر خودش «لای زرورق» بود، برای نمایش در «کانون فیلم» (فیلمخانه ملی ایران) در اختیارمان میگذاشت. دوستیمان، البته، سخت رقابتآمیز هم بود. مدت بیستواندی سال هر دومان تلاش میکردیم، قبل از دیگری، به آرشیوهای فیلم خصوصی و دولتی دست یابیم. احمد برای پربارترکردن آرشیو خصوصیاش و ما برای تنها آرشیو ملی فیلم در ایران.
گاهی نشانی یک آرشیو خصوصی را در فلان شهرستان در اختیارش میگذاشتم تا فیلمها را بخرد و بعدتر شاید با قیمت گرانتر به ما بفروشد! و گاهی هم به او فرصت نمیدادیم که حتی یک قدم از ما جلوتر بیفتد برای خریداری یک آرشیو بزرگ فیلم از یک نهاد دولتی. بهرغم این رقابت، هیچگاه دوستیمان شکراب نشد و خرسند بودیم که فیلمهای پراکنده، جایی متمرکز و نگهداری میشود و من از دیشب، که خبر فوتش را شنیدم، تا این لحظه خواب به چشمانم نیامده که تکلیف فیلمهای احمد چه میشود.چهار) در دو دهه گذشته تعدادی از فیلمهای جورقانیان را از او خریداری کردیم؛ اما بسیاری از فیلمها به جانش بسته بود.
حاضر نبود به هیچ قیمتی بفروشد و گاهی هم، بدون آنکه قصد شوخی داشته باشد، چه حرفهای بامزهای میزد؛ بهعنوان مثال، یک نمونهاش: از 12 پرده فیلم «جاده تنباکو»ی فورد، 11 پردهاش دست ما (یعنی آن نهاد ملی) بود و یک پردهاش دست احمد. میگفت: شما 11 پردهتان را بهمن دهید تا دستکم فیلم من کامل شود!
جورقانیان از محدودیت واقعیت، گریزان بود. حقیقت در ذهن و رویاهای سینمایی او بود. او با رویاپردازی سینمایی خود، محدویتهای واقعیت جهان پیرامونش را درهم میشکست و با شکیبایی و استقامت و پیگیری لجوجانهاش در امر فراهمآوردن نسخههای قدیمی فیلمها همه را تحت تاثیر قرار میداد.