** «ارنست همینگوی» و «مارتا گلهورن»: عشق، جنگ، جدایی
این دو نویسنده از بحث برانگیزترین و مشهورترین زوجهای ادبی سرشناس هستند. «گلهورن» جوان که روزنامهنگار و نویسندهای خوشچهره بود، برای تعطیلات کریسمس سال 1936 همراه با خانوادهاش به فلوریدا سفر کرد . وی در آنجا با همینگوی متاهل آشنا شد. این دو شش ماه بعد در اسپانیا دیداری داشتند و سرانجام خالق «پیرمرد و دریا» در نوامبر سال 1940 از همسرش «پائولین» جدا شد و با مارتا ازدواج کرد. گلهورن که پیش از این خبرنگار فعالی بود، مشاهدات خود از جنگ سرد را در آثار پرشورش به چاپ میرساند. «دردسرهایی که کشیدم» از جمله کتابهای گلهورن است که دربردارندهی خاطرات وی از دوران رکود اقتصادی آمریکا است.
پس از ازدواج و در زمان جنگ جهانی دوم، گلهورن برای گزارشگری دائم به کشورهای مختلف اروپا و آسیا سفر میکرد؛ مشغله کاری و مسافرت زیاد موجبات عصبانیت و رنجیدگی نویسندهی «وداع با اسلحه» را فراهم آورد. همینگوی و گلهورن در سال 1945 از هم جدا شدند، اما گلهورن هیچگاه در محافل عمومی درباره همینگوی سخنی به میان نیاورد. او تنها یکبار گفت که برای تبدیل به پانوشت زندگی فرد دیگر، ساخته نشده است.
** «مری شلی» و «پرسی شلی»: مرد شاعر و نویسندهی ماندگارترین رمان ژانر وحشت
اگر بخواهیم به زوجهای قدیمیتر دنیای قلم بدستان بپردازیم، روایت داستان ازدواج «پرسی شلی» با خالق رمان «فرانکشتاین» خالی از لطف نیست. «مری گودوین» که دنیا او را با نام «مری شلی» میشناسد، متولد 30 اوت 1797 در لندن در خانوادهی با قدمت ادبی فراوان بود. پدرش «ویلیام گودوین» نظریهپرداز و رماننویس معروفی بود که وی را با جمع روشنفکران آشنا کرد و او را برای دنبال کردن حرفهی نویسندگی تشویق کرد. مادرش «مری وولستون کرفت» هم از نویسندگان متبحر و نخستین متفکران فمینیست بود که 10 روز پس از به دنیا آمدن مری درگذشت.
نویسندهی «فرانکشتاین» از طریق پدرش با نویسندگان و منتقدان نامآشنایی چون «ساموئل تیلور کالریج»، «ویلیام هزلیت» و «چارلز لمب» آشنا شد. در حلقهی دوستان روشنفکر پدر، شاعری به نام «پرسی شلی» بود که در سال 1812 با مری شلی 15 ساله آشنا شد. «لرد بایرون» دیگر چهرهی ادبی آن زمان، از دوستان مشترک این زوج بود. آن دو در سال 1816 پس از خودکشی همسر اول شلی که «هریت» نام داشت، با هم ازدواج کردند.
مری شلی شاهکار ماندگارش را در سال 1818 و در حالیکه تنها 21 سال سن داشت به چاپ رساند. اما زندگی این دو نویسنده چندان با اتفاقات خوش گره نخورده بود، چرا که از سه فرزند مشترکشان، تنها یکی موفق به گذران دوران کودکی شد. مرگ فرزندان نوزاد فشار بزرگی از لحاظ عصبی بر مری شلی وارد کرد. ضربهی آخر، یعنی مرگ «پرسی شلی» طی یک حادثهی قایقرانی در سال 1822 اتفاق افتاد.
این زن نویسنده به انگلیس بازگشت و تصمیم گرفت هیچگاه ازدواج نکند. مری شلی باقی عمرش را در تلاش برای رفاه پسرش صرف کرد و با جدی دنبال کردن نویسندگی و خلق داستانهای کوتاه و رمانهای بسیار به شهرت فراوانی رسید.
** «سیلویا پلات» و «تد هیوز»: عشق در یک نگاه
«سیلویا پلات»، شاعر جوان و ماجراجوی آمریکایی به محض ورود به جمع شخصیتهای ادبی در یک میهمانی، جذب پسری "سبزه و قویهیکل" شد که پس از تجربهی عشقی عمیق با وی ازدواج کرد.
جوانی که به تازگی از دانشگاه کمبریج فارغالتحصیل شده بود و شغلی در لندن برای خود دست و پا کرده بود، «تد هیوز» نام داشت که پس از گذشت چهار ماه از آشنایی در آن میهمانی، همسر پلات 25 ساله شد. پلات با قریحهی ادبی فوقالعادهاش داستانهای کوتاه و اشعار قابل توجهی را در نشریات به چاپ رساند و خیلی زود به شهرت رسید.
استعداد فراوانش وی را به سمت مدیریت ویراستاری در یک مجله رساند، اما پس از اتمام این دوره، افسردگی به او روی آورد. پلات پس از خودکشی ناموفق در بیمارستان بستری شد. او برای تحصیل در کمبریج فرصتی طلایی به دست آورد و طی روزهایی که در انگلیس میگذراند، با هیوز آشنا شد. این زوج زندگی مشترکشان را در بوستون آغاز کردند و پلات باوجود مادر دو فرزند بودن، از فعالیتهای ادبی و فرهنگی خود دست نکشید.
درست چند ماه پس از به دنیا آمدن دومین فرزند، پلات از خیانت هیوز خبردار شد و افسردگی بار دیگر روان وی را پریشان کرد. او به لندن نقل مکان کرد و بهترین اشعار خود را سرود. پلات تنها رمان خود «حباب شیشهای»، که اثر شبه زندگی نامهای است را آوریل سال 1963 به چاپ رساند. اما کتابش با اقبال منتقدان روبرو نشد.
بیمار شدن فرزندان، وضعیت بد آبوهوایی که منجر به یخ زدن لولهها شده بود و افسردگی شدید، همه دست به دست هم دادند تا پلات بار دیگر دست به خودکشی بزند، اما اینبار اقدام دهشتناک وی موفقیتآمیز بود و مرگ وی در فوریه 1963 رقم خورد. پس از مرگ پلات، تد هیوز چندین مجموعه شعر از وی را ویراستاری و منتشر کرد. هیوز تا سالها پس از مرگ پلات از طریق نامههایی که به پسرشان مینوشت، سعی میکرد درس زندگی را به وی بیاموزد.
این نویسندهی ادبیات کودک انگلیس که جزو بهترین شاعران نسل خود محسوب میشد، از سال 1984 تا زمان مرگ در اکتبر 1998 لقب "ملکالشعرایی" را یدک میکشید.
** «زادی اسمیت» و «نیک لرد» : ازدواج طلایی
اسمیت و لرد تنها زوج نویسندهی در قید حیات این فهرست هستند و همچنان در هوای خوشبختی نفس میکشند. هر دوی این نویسندگان نخستین افراد خانوادههای خود بودند که به دانشگاه راه یافتند. اسمیت انگلیسی و لرد ایرلندی برای اولینبار در دانشگاه کمبریج با هم ملاقات کردند. دخترک دانشجو داستان کوتاهی را برای چاپ به نشریهی دانشگاه ارائه کرد و در آنجا با ویراستار لرد آشنا شد.
هردوی این نویسندگان در کار خود چهرههای درخشانی بودند؛ اسمیت و لرد برای کسب جایزهی ادبی با هم به رقابت پرداختند و نتیجه این شد که جایزه را به لرد اعطا کردند و اسمیت قرارداد چاپ اولین رمانش را امضا کرد. «سفید دندان» بعدها تبدیل معروفترین کتاب زادی اسمیت شد.
آنها سال 2004 در عبادتخانهی دانشگاه کمبریج به عقد هم درآمدند. این زوج خوشبخت اکنون به نوشتن رمان و سرودن شعر میپردازند.
زادی اسمیت و نیک لرد صاحب دو فرزند هستند و در نیویورک و لندن سکونت دارند. اسمیت که کسب جایزهی معتبر «اورنج» را در کارنامهی حرفهای خود دارد، از سوی نشریه «تایم» یکی از 100 چهرهی تاثیرگذار بین سالهای 1935 تا 2005 لقب گرفت.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
در مورد دکتر شریعتی و پروان شریعت رضوی هم میگفتین
کاش خودمون رو هم ببینیم!
کاش