اکنون با توجه به اظهارات غلامعلی رضوانی چند سوال در اذهان عمومی ایجاد می شود:
۱ – جناب آقای رضوانی زوایه داشتن با ولایت را چگونه معنا می کنید؟ آیا
تاکید بر ملی گرایی خلاف نظر رهبر مبنی بر تاکید بر اسلام گرایی نیست؟
۲- آقای معاون سیاسی استاندار، از کجا مطمئن هستید جریان انحرافی با "آن ورآب” ارتباط ندارد؟
۳ - آقای رضوانی با توجه به سمتتان چقدر از اوضاع و احوال سیاسی کشور و موضع گیری مراجع، علما و سیاسیون نسبت به جریان انحرافی خبر دارید؟
۴- آیا اصلا به وجود جریان انحرافی اعتقاد دارید؟ اگر بلی، اصولا جریان انحرافی به چه کسانی گفته می شود؟
۵- جناب آقای غلامعلی رضوانی از کجا معلوم است که رهبر فرزانه انقلاب برای حفظ مصالح نظام و جلوگیری از تنش درمورد جریان انحرافی سکوت نکرده باشند که صریحا می گوید ” در آن سال رهبر عزیزمان مصلحت دیدند که ایشان به عنوان معاون رئیس جمهور نباشد”
۶- شما در جایگاه رئیس ستاد انتخابات کهگیلویه و بویراحمد چطور به خود اجازه می دهید در مورد افرادی که صلاحیت آنها مورد بحث است و شاید هم از نامزدهای انتخابات
ریاست جمهوری یازدهم باشند اینگونه صریح و شفاف موضع گیری کنید؟ آیا
اینگونه سخنان جانبدارانه سلامت انتخابات را از ناحیه شما تضمین می نماید؟
۷ – آقای رضوانی شما کدام رسانه ها را مطالعه می فرمایید که در آن آقای مشایی گفته باشد ” من سرباز ولایت هستم ” ؟
۸- در آخر از مکتب ملی گرایی و تفکرات لیبرالی ساخته ذهن جریان انحرافی چه مقدار آگاهی دارید؟
قبل از روشن شدن پاسخ این سوالات از سوی رضوانی ارائه توضیحاتی پیرامون جریان انحرافی لازم بنظر می رسد.
جریان انحرافی یا
جریان خاص اصطلاحیست که برای توصیف حلقهای از نزدیکان و جریانی در دولت
که مباحث فکری انحرافات عقیدتی و فساد های مالی دارند، بکار می برند.
این جنبش فکری تمایلات لیبرالی و ملیگرایانه زیادی دارد و به آن اندازه
مذهبگرا نیست که بتواند در درون گروه حاکم محافظهکار ایران طبقهبندی
شود.
اسفندیار رحیم مشایی از یاران نزدیک، خویشاوند و رئیسدفتر رئیس جمهور، رهبری این جریان را بر عهده دارد.
اولین بار اصطلاح جریان انحرافی
بر سر مسئله «مستند ظهور بسیار نزدیک است» بر سر زبان ها افتاد که این
مستند با واکنش و انتقادات فراوانی از سوی سیاستمداران و روحانیون مواجه
شد.
از دیگر انحرافات این جریان می توان به خبرسازترین مطلب منتشر شده در ویژه
نامه روزنامه ایران اشاره داشت ، که مصاحبه مهدی کلهر بود و رنگ سیاه چادر
را تقلیدی از لباس مشکی مردان و زنان غربی در «مجلسهای شبانه عیاشی اروپا»
در زمان ناصرالدین شاه دانسته و گفت: «از لحاظ فلسفه حجاب که در قرآن آمده
که زن خودش را در مقابل تیر نگاه هیز مردان قرار ندهد، قطعا چادر بدترین
پوشش است چون چهره زن را قاب میکند.
اما جنجال های جریان انحرافی
و خبرسازی ها این طیف اینجا خاتمه نیافت و ماجرای استعفا و ابقای حیدر
مصلحی از دیگر برنامه های این طیف بود که با واکنش مستقیم مقام معظم رهبری
روبرو شد.
هم اکنون هم این جریان در کشور هر روز برنامه ای جدید به راه می اندازد که
آخرین آن همایش یکصد هزار نفری در استادیوم آزادی است در حالیکه وضع
اقتصادی مردم در بدترین شرایط چندین سال گذشته است.
لازم است هر چه سریعتر آقای رضوانی موضع خود را نسبت به جریان انحرافی مشخص نماید و استاندار کهگیلویه و بویراحمد صلاحیت ایشان در جایگاه ” رئیس ستاد انتخابات کهگیلویه و بویراحمد " را مورد بازبینی قرار گیرد.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
در مورد انحراف و دیگر مسایل هم سکوت نفرموده اند بلکه می فرمایند:
"اگر به نام عدالتخواهى و به نام انقلابيگرى، اخلاق را زير پا بگذاريم، ضرر كردهايم؛ از خط امام منحرف شدهايم. اگر به نام انقلابيگرى، به نام عدالتخواهى، به برادران خودمان، به مردم مؤمن، به كسانى كه از لحاظ فكرى با ما مخالفند، اما ميدانيم كه به اصل نظام اعتقاد دارند، به اسلام اعتقاد دارند، اهانت كرديم، آنها را مورد ايذاء و آزار قرار داديم، از خط امام منحرف شدهايم. اگر بخواهيم به نام انقلابيگرى و رفتار انقلابى، امنيت را از بخشى از مردم جامعه و كشورمان سلب كنيم، از خط امام منحرف شدهايم. در كشور آراء و عقايد مختلفى وجود دارد. اگر چنانچه يك عنوان مجرمانهاى بر يك حركتى، بر يك حرفى منطبق شود، اين عنوان مجرمانه البته قابل تعقيب است؛ دستگاههاى موظف بايد تعقيب كنند و ميكنند؛ اما اگر عنوان مجرمانهاى نباشد، كسى است كه نميخواهد براندازى كند، نميخواهد خيانت كند، نميخواهد دستور دشمن را در كشور اجرا كند، اما با سليقهى سياسى ما، با مذاق سياسى ما مخالف است، ما نميتوانيم امنيت را از او دريغ بداريم، عدالت را دريغ بداريم؛ «و لايجرمنّكم شنئان قوم على الّا تعدلوا». قرآن به ما دستور ميدهد و ميگويد: مخالفت شما با يك قومى، موجب نشود كه عدالت را فرو بگذاريد و فراموش كنيد. «اعدلوا»؛ حتّى در مورد مخالف هم عدالت به خرج دهيد. «هو اقرب للتّقوى»؛(2) اين عدالت، نزديكتر به تقواست. مبادا خيال كنيد تقوا اين است كه انسان مخالف خودش را زير پا له كند؛ نه، عدالت ورزيدن با تقوا موافق است. همه هوشيار باشيم، همه بيدار باشيم. اين بُعد هم نبايد ابعاد ديگر را در سايه قرار بدهد."(90/3/14)
همچنین می فرمایند:
"من مىبينم تو همين قضاياى سه چهار روز اخير باز بعضىها هى ميخواهند اختلافها و شكافها را بيشتر كنند؛ نه، نبايد اختلاف به وجود بيايد؛ همه با هم برادرند، همه با هم همكارى بايد بكنند؛ همه بايد براى ساختن كشور به يكديگر كمك بكنند. به كسى نبايد بيهوده تهمت زد؛ كسى را نبايد به خاطر يك امر، از همهى آن چيزهائى كه صلاحيت محسوب ميشود، انسان او را نفى بكند. با انصاف بايد بود؛ با انصاف بايد عمل كرد؛ با انصاف بايد حرف زد. خداى متعال در مورد دشمنان ميگويد: «و لا يجرمنّكم شنآن قوم على الّا تعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوى»؛(7) اگر با كسى دشمنيد، اين دشمنى موجب نشود كه نسبت به او بىانصافى كنيد، بىعدالتى كنيد؛ حتّى نسبت به دشمن؛ حالا آن كه دشمن هم نيست. بىعدالتىها را همه كنار بگذارند؛ بىانصافىها را همه كنار بگذارند؛ همه در زير پرچم نظام اسلامى و جمهورى اسلامى جمع بشوند؛ اصولى وجود دارد، به آن اصول همه پابندى خودشان را اعلام بكنند. در كنار هم باشند، اختلاف سليقه هم باشد. چه اشكال دارد؟ هميشه اختلاف سليقه بوده. در دورانهاى مختلف هر جائى كه اين اختلاف سليقهها و اختلاف برداشتها با هواى نفس انسان مخلوط شد، كار خراب ميشود. هواى نفس را بايد خيلى ملاحظه كرد. به خودمان در فريب خوردن از هواى نفس سوءظن داشته باشيم. نگاه كنيم ببينيم كجا نفس است و هوىهاى نفسانى ماست؛ كجا نه، واقعاً احساس تكليف است؛ و در احساس تكليف هم دقت بكنيم كه قدم از دايرهى تكليف آنطرفتر نبايد گذاشت؛ زيادهروى نبايد كرد. آن وقت لطف خدا با ماست. همچنانى كه تا امروز به فضل الهى، به حول و قوهى الهى، لطف الهى با ملت ايران بوده است؛ بعد از اين هم انشاءاللَّه خواهد بود. "(88/5/3)
و همچنین:
"مراقب باشيم دستگاههاى انقلاب سرشان گرمِ كارهاى غيرمفيد و احياناً مضر در اين حركت پيشرونده نشود، كه يكى از اينها، همين مسئلهى اختلافات است، كه من اگر روى اينها تكيه ميكنم، به خاطر اين است. يك وقت هست كه يك جريانى در مقابل انقلاب مىآيد قد علم ميكند به قصد كوبيدن انقلاب، خب، وظيفهى هر كسى است كه دفاع كند. انقلاب از خودش دفاع ميكند، مثل هر موجود زندهى ديگرى. انقلابى كه نتواند در دوران فتنه، در دوران ايجاد كودتاهاى گوناگون ـ سياسى و نظامى و امثال اينها ـ از خودش دفاع كند، زنده نيست. اين انقلاب زنده است؛ لذا از خودش دفاع ميكند، غالب هم ميشود، پيروز هم ميشود، برو برگرد هم ندارد؛ كمااينكه در سال 88 ديديد اين كار اتفاق افتاد. يك وقت اين است قضيه، يك وقت نه، قضيه، قضيهى ايستادگى در مقابل يك حركت براندازانه و اينچنين نيست؛ اختلاف نظر، اختلاف سليقه، اختلاف عقيده احياناً است. اينها را بايستى هرچه ممكن است فرو كاست. اينجور چيزها را هرچه ممكن است بايد كم كرد. مشتعل كردن اين اختلاف نظرها مضر است.
يك مسئله اين است كه اگر يك كسى يك حرف غلطى زد، آيا كسى بايد به او جواب بدهد يا نه؟ خب، بله معلوم است. جواب دادن به حرف غلط، شيوهى خودش را دارد، راه خودش را دارد، كار خاص خودش است. يك وقت هست كه حالا كه كسى يك حرف غلطى زد، ما بيائيم مثلاً صدجا اين حرف غلط را تابلو كنيم، شعار كنيم كه آقا، فلانى اين حرف غلط را زد، تا همه بدانند. اين است كه اشتباه است، خطاست. من با حركت روشنگرانه از سوى هر كسى، از سوى هر نهادى، هيچ مخالفتى ندارم، بلكه علاقهمندم و معتقدم به مسئلهى تبيين. يعنى اصلاً جزو راهبردهاى اساسى كار ما از اول، مسئلهى تبيين بوده است. تبيين لازم است؛ اما اين معنايش اين نيست كه ما به اختلافات درونى، هى دامن بزنيم. مراقب باشيد. اين را همه بايد مراقب باشند؛ بخصوص سپاه. سپاه مراقب باشد. در جريانهاى سياسى، در جريانهاى گوناگون فكرى و سليقهاى مطلقاً مشتعل كردن فضا مناسب نيست. حالا شماها الحمدلله همهتان بصيريد، آگاهيد، لابد از جريانات خبر داريد و الان همين اوضاعى را كه توی كشور هست، مىبينيد كه متأسفانه اين عليه آن، آن عليه اين؛ و دستگاههاى خارجى چه خوشحالىاى ميكنند؛ تحليل ميگذارند رويش: بله، بينشان اختلاف افتاد، نابود شدند، از بين رفتند(!) آرزوهاى خودشان را هى مرتباً تكرار ميكنند. خب، پيداست كه اين مسئله نقطهى ضعف ماست. نبايد بگذاريم اين نقطه ضعف ادامه پيدا كند يا افزايش پيدا كند. اينها را بايد توجه داشت. حركت، حركت متين، مستدل و مستند باشد. اگر كسانى اختلافنظرهائى دارند، با استدلال بيان كنند. عرض كردم، من معتقد به تبيين هستم. در دوران مبارزات هم، اختلاف ما با چپیها و ماركسيستهائى كه آن وقت مبارزه ميكردند، سر همين بود كه ما ميگفتيم بايد تبيين كرد، آنها به تبيين اعتقاد نداشتند؛ يك چيز ديگرى ميگفتند، يك تفسير ديگرى داشتند. كار انقلاب از اساس با تبيين، روشنگرى، بيان منطقى، مستدل و دور از هو و جنجال بود. اگر هو و جنجال وارد شد، حرف منطقى را هم خراب خواهد كرد. ممكن است چهار نفر جذب شوند، اما چهار نفر آدم هوشمندتر دفع ميشوند. اين، حرف ماست؛ اين، عرض ماست."(90/4/13)