با وجود آن که مسئولان کشور دائم مردم را به اقتصاد مقاومتی، صرفه جویی و کم مصرف کردن دعوت می کنند، خروجی صداوسیمای جمهوری اسلامی ، بیشتر به ترویج تجمل گرایی و لوکس گرایی اختصاص یافته است.
به گزارش
بولتن نیوز، امروز یک کارمند یا کارگر که ماهانه کمتر از یک میلیون تومان درآمد دارد و باید خرج همسر و یک یا دو فرزند خود را تامین کند، حتی در صورتی که دارای اتومبیل و منزل مسکونی نیز باشد، دچار مشکلات زیادی برای به آخر رساندن ماه است.
هزینه کمرشکن مواد خوراکی، قبض های مختلف و هزینه های ضروری درمانی، بهداشتی و آموزشی، باعث می شود اکثر خانوارهای ایرانی با کسری بودجه مواجه شوند؛ چه رسد به آن که بودجه مازادی برای تهیه لباس عید، رفتن به رستوران ها و نو کردن لوازم خانه از قبیل تلویزیون، مبلمان و یا دیگر لوازم خانگی باقی بماند و تغییر اتومبیل نیز از آرزوهای دست نیافتنی اکثریت خانواده های ایرانی شده است.
در این شرایط، برنامه سازان صداوسیما که آنها نیز به گفته ضرغامی با بحران مالی مواجهند و حتی توان پرداخت حقوق را ندارند، در حال تولید برنامه با انواع و اقسام دکورهای تجملاتی، ماشینهای لوکس و لوکیشنهای گران قیمت نظیر رستوران ها، اماکن تفریحی و مراکزی هستند که همه و همه فقط به برانگیختن حسرت 90 درصد از مخاطبان رسانه ملی که توانایی استفاده از چنین امکاناتی را ندارند، می انجامد.
اکنون پرسش اینجاست که آیا نشان دادن زندگی واقعی اکثریت قریب به اتفاق ایرانیان در رسانه ملی، تا این اندازه ناخوشایند است که فقط باید زندگی یک دهک و شاید کمتر از یک دهک ایرانیان به تصویر کشیده شود؟
اگر این طور نیست، پس در کدام یک از برنامه های صداوسیما، پدر خانواده شرمنده همسر و فرزندانش است، کدام سریال و مجموعه تلویزیونی مشکلات معیشتی مردم عادی را که نه معتادند و نه بیکار، بلکه تحصیل کرده و شاغلند را نشان می دهد؟
آیا برنامه سازان صداوسیما نمی دانند این گونه نشان دادن تجملات و لوکس گرایی چه تاثیراتی بر مطالبات فرزندان و مقایسه کردن زندگی خود با الگوهای تلویزیونی دارد؟
حتی اگر بپذیریم بخش آگهی های بازرگانی صداوسیما که به تبلیغ مستقیم کالاها و خدمات بازرگانی می پردازد، در اختیار برنامه سازان و مدیریت محتوایی صداوسیما نیست، نمی توان پذیرفت تبدیل بسیاری از برنامه های صداوسیما به تبلیغ غیرمستقیم کالاها، امری اجتناب ناپذیر است.
آیا می توان با گرفتن پول از دکترهای زیبایی، تولیدکنندگان مبلمان و لوازم لوکس و سایر فروشندگان کالا و خدمات، محتوای رسانه ملی را در اختیار آنها قرار داد و این موجب نمی شود منافع و مصالح عمومی جامعه قربانی منافع این افراد برای جذب درآمد بیشتر گردد؟
به نظر می رسد اگرمسئولان نظام در اراده خود مبنی بر ترویج اقتصاد مقاومتی و اصلاح الگوی مصرف جدی هستند، در درجه اول باید در وضعیت صداوسیما تجدید نظر کنند و اگربودجه کافی برای تولید برنامه های سالم وجود ندارد، با تعطیلی تعدادی از شبکه های صداوسیما، تعداد انگشت شماری شبکه، اما با کیفیت استاندارد و در شان جامعه ایرانی و منطبق با مصالح مخاطب نه جیب آقایان، راه اندازی گردد.
منبع: بازتاب
ولی آقای ضرغامی نشون داده که در مواقع بحران ، بسیار کار کشته است!!!!
ضمنا جناب سلام! شما كه حال خواندن دو خط را نداريد كسي التماستان نكرده است كه بخوانيد! رد شويد و برويد پيام بعدي. اگر كسي گفت چرا!
همچنين خدمت ناشناس هم بگويم اگر كوچكترين ايراني عزيز ميخواستند اندازهي قد و قوارهشان بنويسند، الان جنابعالي سكته كرده بوديد. شما فعلا همين مقدار را هضم بفرماييد تا بعد.
ضمنا برادر عزيزم، به عنوان برادري كوچكتر يك خواهشي هم ازتون بكنم؟ لطفا وقتي مطلبتان كمي طولاني ميشود، هرچند خط يكبار، يك خط فاصله بين خطوط بگذاريد تا از خستگي چشم جلوگيري نموده و خوانندگان مطالبتان براي خوانندگان غير حرفهاي آسانتر شود.
سیروس مقدم که چند سال است سریال ساز رسانه ضرغامی است در تمام سریال هایش نام ائمه اطهار اسباب خنده شده است،
در سریال طنر چاردیواری اسم تقی روی راننده تاکسی بی سواد بود و در سریال پایتخت اسم نقی روی شخصیت لوده اصلی،
صدا و سیما دچار یک انحصار بسیار بد شده است، انحصاری که هیچ کس توانایی شکستن ان را ندارد،
مدیران سازمان چنان عرصه را تنگ کردند که خبرها به بیرون درز نکند و هر دعوایی را درون سازمان با باج دهی حل و فصل میکنند تا کار به دیوان عدالت اداری نرسد و کسی با خبر نشود،
اندک رسانه های ارزشی هم نقد کننده اینها هستند یکیشان فیلتر شده است،
متاسفانه ضرغامی و یکی از مدیران استانی با ساخت سریال های بدون بیننده و افزایش شبکه های دیجیتال بی خاصیت فقط در پی پر کردن ویترین هستند تا چند صباح دیگری مدیر باشند،
در مورد همين اسامي كه فرموديد نيز بنده كاملا دقت كردهام كه اكنون بسيار بسيار به ندرت از اسامي مذهبي استفاده ميشود و همهي اسامي شدهاند اسامي مليگرايانهي غير اسلامي! و اين يعني انتخاب اسامي با بخشنامه صورت ميگيرد و نه به انتخاب خود كارگردانان.
ثانيا مديراني كه با اين همه بودجه و داشتن دانشكده اختصاصي، عرضهي پرورش چنين افرادي را در حوزهي مورد نياز خود ندارند، بهتر است بروند گل لگد كنند تا اين كه خود را متولي فرهنگ بدانند و هر روز بيش از ديروز پول بخواهند تا آن را دور بريزند.
چگونه است كه اين صدا و سيما بلد است از آن سر دنيا "ريچارد فراي" را بيابد و براي او ويژه برنامه تبليغي بسازد، ولي بلد نيست اين همه دانشمند خودمان را تبليغ نمايد؟
چگونه است به لطف حضرات ﴿بوق﴾ مسئول صدا و سيما، الان كودك ٧ ساله ما بايد مسي و آلومينيومي و گچي ﴿ميبخشيد، اسامي فوتباليستها را خوب نميدانم﴾ و انواع رقاصها و مطربها و هنرپيشههاي داخلي و خارجي را بشناسد، ولي آيت الله مجتبي تهراني و آيت الله خوشوقت و اين همه دانشمند گذشته و حال كشور كه فراوان اندر فراوان هستند را خير؟
خدا پدر و مادر و خود آقاي لاريجاني را بيامرزد كه براي اولين بار در صدا و سيما، شروع به ساخت انيميشنهاي ابراني از زندگي و داستان پيامبران و بزرگان كشور نمود. چرا اين روند پس از ايشان قطع شد و الان ديگر هيچ ساخته جديد و قابل عرضهاي در اين زمينه نداريم؟ آيا آقاي لاريجاني، سازنده كاربلد از مريخ آورد كه اين كارها را توليد نمايند؟ آيا تحول عظيمي كه آقاي لاريجاني در سيما به وجود آورد، به دست همين كارگردانها و فيلمسازهاي بيتعهد صورت نگرفت؟ چه شد كه تا ايشان رفتند همه چيز تغيير كرد و ساختهها روز به روز ضدفرهنگيتر شدند؟ اصلا الان جايگاه همين تعداد كاربلدهاي متعهدي كه داريم در كجاي صدا و سيما كجاست؟
همين كه هيچ كارگردان و هنرپيشهاي در صدا و سيما جرات نميكند كلامي به مديران صدا و سيما تندي و انتقاد كندخود مبيّن اين نكته است كه حضرات بخواهند، ميتوانند جلوي عواملشان را بگيرند، ولي نميخواهند.
وهويدا خواهدشد كما اينكه بسياري از نسوان بدحجاب آن يك ذره روسري راهم كنار گذاشته وبا كلاه پهلوي درجامعه حاضر مي شوند...بايد بخاطر اين تغيير مد به صدا وسيما احسنت ودستمريضاد گفت.!
چه برسه
حقوق اداره کاری که نیومده خرج شده ...
صدا وسیمایی که کارکنانش خواهر برادرند!!!! از شدت صمیمیت!!
خروجی اش چه می شود؟؟؟؟
شخصا دوست داشتم به خاطر سابقه کارهای فرهنگی وارد سازمان بشوم ، گفتند جوش برای شما خوب نیست.
حتی برادر یکی از دوستان که مدیر سیاسی یکی از شبکه هاست مخالف سرسخت حضور خواهر کارشناس ارشد و بیکارش در سازمان است و محیط کار بهانه می کند.