به گزارش بولتن نیوز به نقل از شفقنا، كلمه عفو بنابه گفته راغب به معناى قصد است البته اين معنا معناى جامعى است كه از موارد استعمال آن به دست مى آيد _ وقتى گفته مى شود: (عفاه ) و يا (اعتفاه )، يعنى قصد فلانى را كرد تا آنچه نزد او است بگيرد و وقتى گفته مى شود: (عفت الريح الدار) معنايش اين است كه نسيم قصد خانه كرد و آثارش را از بين برد.
گويا اينكه در مورد كهنه شدن خانه مى گويند: (عفت الدار) عنايتى لطيف در آن دارند و كانه مى خواهند بگويند خانه قصد آثار خودش كرد و زينت و زيبائى خودش را گرفت و از انظار ناظران پنهان ساخت و به اين عنايت است كه عفو را به خداى تعالى نسبت مى دهند كانه خداى تعالى قصد بنده اش مى كند و گناهانى كه در او سراغ دارد از او مى گيرد و او را بى گناه مى سازد.
از اينجا روشن مى شود كه مغفرت _ كه عبارت از پوشاندن است _ به حسب اعتبار متفرع و نتيجه عفو است چون، هر چيزى اول بايد گرفته شود بعد پنهان گردد خداى تعالى هم اول گناه بنده اش را مى گيرد و بعد مى پوشاند و گناه گناه كار را نه در نزد خودش و نه در نزد ديگران برملا نمى كند همچنانكه فرمود: (و اعف عنّا و اغفرلنا) و نيز فرمود: (و كان اللّه عفوا غفورا) كه اول عفو را ذكر مى كند بعد مغفرت را.
و از همين جا روشن گرديد كه عفو و مغفرت هر چند كه به حسب عنايت ذهنى دو چيز مختلفند و يكى متفرع بر ديگرى است و ليكن به حسب خارج و مصداق يك چيزند و معناى آندو اختصاصى نيست بلكه اطلاق آن دو بر غير خداى تعالى به همان معنا صحيح است، همچنانكه خداى تعالى عفو را در مورد انسانها استعمال نموده مى فرمايد: (الا ان يعفون او يعفو الذى بيده عقده النكاح ).
و همچنين كلمه مغفرت را استعمال نموده مى فرمايد: (قل للّذين آمنوا يغفروا للّذين لايرجون ايام اللّه ).
و نيز مى فرمايد: (فاعف عنهم و استغفر لهم و شاورهم فى الامر...) كه به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) دستور مى دهد از افرادى كه مورد نظرند عفو كند و بر نافرمانى آنان مؤ اخذه و عتاب و سرزنش و امثال آن نكند و اينكه بر ايشان در آثارى كه گناه آنان براى شخص آن جناب دارد از خدا طلب مغفرت كند، با اينكه آمرزش بالاخره كار خود خداى تعالى است.
و نيز اين معنا روشن شد كه معناى عفو و مغفرت منحصر در آثار تشريعى و اخروى نيست بلكه شامل آثار تكوينى و دنيائى نيز مى شود، به شهادت اينكه در قرآن كريم در همين موارد استعمال شده است، از آن جمله فرموده : (و ما اصابكم من مصيبه فبما كسبت ايديكم و يعفوا عن كثير) و اين آيه بطور قطع شامل آثار و عواقب سوء دنيائى گناهان نيز هست.
و معناى آيه زير نيز نظير آن است كه مى فرمايد: (و الملائكه يسبحون بحمد ربهم و يستغفرون لمن فى الارض ).
و همچنين كلام آدم و همسرش كه بنا به حكايت قرآن عرضه داشتند: (ربنا ظلمنا انفسنا و ان لم تغفرلنا و ترحمنا لنكونن من الخاسرين ) بنابر اينكه منظور از ظلم آدم و حوا نافرمانى از نهى ارشادى خدا باشد نه از نهى مولويش، (چون اگر منظور مخالفت از نهى مولوى باشد _ كه البته نيست _ آيه شريفه شاهد گفتار ما يعنى شمول دو كلمه (عفو) و (مغفرت ) نسبت به آثار تكوينى و غير شرعى نخواهد بود).
و آيات بسيارى از قرآن كريم دلالت دارد بر اينكه قرب و نزديكى به خداى تعالى و متنعم شدن به نعمت بهشت، موقوف بر اين است كه قبلا مغفرت الهيه شامل حال آدمى بشود و آلودگى شرك و گناهان به وسيله توبه و نظير آن پاك شده باشد، چرك و آلودگى اى كه آيه شريفه : (بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون ) و پاك شدنى كه آيه : (و من يؤ من باللّه يهد قلبه ) بدان اشاره دارند.
شرك مرگ، و معصيت ظلم است و مغفرت ازاله مرگ و ظلمت مى باشد
و كوتاه سخن اينكه عفو و مغفرت از قبيل بر طرف كردن مانع و ازاله منافيات است، چون خداى تعالى ايمان و خانه آخرت را حيات و آثار ايمان و افعال دارنده آن را و سيره اهل آخرت در زندگى دنيا را نور خوانده و فرموده است ؛ (او من كان ميتا فاحييناه و جعلنا له نورا يمشى به فى النّاس كمن مثله فى الظلمات ليس بخارج منها)؟ و اصلا زندگى واقعى را دار آخرت دانسته و فرموده :
(و ان الدار الاخرة لهى الحيوان ) پس شرك مرگ و معصيت ظلمت است همچنان كه باز در جاى ديگر فرموده : (او كظلمات فى بحر لجى يغشيه موج من فوقه موج من فوقه سحاب ظلمات بعضها فوق بعض اذا اخرج يده لم يكد يريها و من لم يجعل اللّه له نورا فما له من نور)، پس مغفرت در حقيقت از بين بردن مرگ و ظلمت است و معلوم است كه مرگ بوسيله جدا و متمايز گردد،
و حيات هم عبارت است از ايمان و نور عبارت است از رحمت الهيه.
پس كافر حيات و نور ندارد و مؤمن آمرزيده، هم حيات دارد و هم نور و مؤمنى كه هنوز گناهانى با خود دارد زنده است و ليكن نورش به حد كمال نرسيده، با آمرزش الهى است كه به آن حد مى رسد چون خداى تعالى فرموده : (نورهم يسعى بين ايديهم و بايمانهم يقولون ربنا اتمم لنا نورنا و اغفرلنا).
پس از همه مطالب گذشته اين معنا روشن شد كه مصداق عفو و مغفرت وقتى در امور تكوينى به خداى تعالى نسبت داده شود معنايش، برطرف كردن مانع به وسيله ايراد سبب است و در امور تشريعى به معناى ازاله سببى است كه نمى گذارد ارفاق و رحم مولا در مورد سعادت و شقاوت شامل حال بنده او شود، عفو و مغفرت آن مانع را برمى دارد و در نتيجه بنده داراى سعادت مى شود.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com