بالاخره مجموعه زمانه تمام شد و اگرچه از همان قسمت های نخست قصد نوشتن نقدی بر آن داشتم، ولی مرتباً این کار را به تعویق می انداختم تا متهم به قضاوت عجولانه نشوم.
سریال زمانه را از دو وجه مختلف می توان بررسی کرد: فنی و محتوایی.
نقد وجه فنی زمانه، کار کارشناسان و فیلمسازان است و بنده در این عرصه ورود پیدا نمی کنم. هر چند که اگر بخواهم به عنوان یک مخاطب عام در این باره نظر بدهم واقعا آنرا تحسین میکنم. فیلمنامه قوی و پر کشش، به همراه انتخاب خوب بازیگران و...
اما ای کاش این فیلم "خوش ساخت"، به همین اندازه "خوش محتوا" هم می بود. متاسفانه این فیلم دارای نکات منفی بسیاری بود که فهرست وار به بعضی از آنها اشاره میکنم:
1. تبلیغ اشرافی گری و سبک زندگی غربی:
نمایش دائم و تبلیغ گونه ی خانه های مجلل و کاخ مانند، ماشین های مدل
بالا، رستوران های شیک و گرانقیمت، ورزش های لوکس (مثل اسب سواری ، گلف و
بیلیارد )، و خلاصه ترسیم با آب و تاب زندگی مرفه شمال تهرانی، جز تحریک حس
افزون خواهی جامعه چه کارکرد دیگری دارد؟
2. ترویج روابط عشقی و مثلثی:
حدود نود درصد محتوای فیلم را موضوع عشق بین طرف های مختلف تشکیل می دهد.
روابط عاشقانه (آنهم به سبک غربی و غیر اسلامی) بن مایه و شالوده ی تمام فیلم است. نمایش "روابط مثلثی" تقلید تمام و کمالی از فیلم های هالیوودی و بالیوودیست که در این فیلم تا حد مربع شدن پیشرفت می کند!: ارغوان مدام در حال صید دلهاست! اول فیلم، عاشق یکی ست و وسط فیلم مال دیگری و آخر فیلم، نصیب سومی.
اضلاع (بهزاد.ارغوان.داوودی و نیکخواه) و در نمایی دیگر (بهزاد.بهار و آقای دکتر خواستگار)، یک فیلم فارسی وانی وطنی را به خورد مخاطب ایرانی می دهد که با بودجه ی بیت المال و حمایت مدیران حزب اللهی صداوسیما ساخته شده است!
3. ترویج سکولاریسم:
بعضی ها سکولارسیم را "جدایی دین از سیاست" تعبیر می کنند، در حالی که معنی دقیق و کامل آن، تقلیل دین به امور شخصی و جدایی آن از روبط اجتماعی، اقتصادی و سیاسی افراد است.
زمانه یک سریال کاملا سکولار است. در گفتگوهای کلیدی و روابط بین افراد، هیچ نشانی از دین و دستورات آن نیست.
همانطور که در فیلم های غربی تنها چیزی که از دین و خدا می بینیم عبارت (اوه، مای گاد!) در هنگام تعجب یا وقوع یک حادثه است، در زمانه هم، دین چیزی نیست جز: استغاثه های زبانی (مثل یا فاطمه ی زهرا گفتن سرور هنگام افتادن حسام از پله ها)، پخش صدای قرآن هنگام مرگ و میر، نمایش چند ثانیه ای از زیارت و نماز به شکرانه شفا یافتن حسام، گفتن "مهمون حبیب خداست" توسط عمه و چند مورد پرت اینچنینی.
در این فیلم، به وضوح "راهکارهای روانشناسانه" جایگزین "دستورات دینی" برای حل مسائل و مشکلات زندگی شده اند. عمه و دکتر داوودی دو کاراکتر مثبتی هستند که نویسنده با لسان آنها توصیه هایش را به مخاطب می کند. حرف های به ظاهر قشنگی که نه تنها از روح تعالیم دینی خالی اند بلکه گاه در تعارضند:
مثلا وقتی بهزاد در جواب اصرارهای عمه، می گوید که میل و رغبتی نسبت به بهار ندارد، عمه راهکار میدهد که بعله! شما ایشون رو به پارک و رستوران و سینما ببر تا این حس کم کم بوجود بیاد. (یعنی تبلیغ و تجویز دوستی های پیش از ازدواج توسط نقش مثبت فیلم)
یا مثلا دکتر داوودی به عنوان مردی متعهد و متشخص، از دعوت وکیل جوان به خانه ی خلوتش برای صرف غذا هیچ ابایی ندارد! (تعارض با توصیه های اکید دینی که میگوید هر وقت زن و مرد نامحرمی در یک مکان خلوت نشستند سومی شان قطعا شیطان است)
یا آنجایی که خانواده های بهار و دکتر خواستگار، توصیه می کنند که این دو، یک ماهی با یکدیگر رابطه داشته باشند تا همدیگر را خوب بشسناسند!
سکولاریسم یعنی وقتی که بهزاد به همکاران شرکت سابقش می گوید شما به چه اصولی پایبندید؟ جواب می شنود که "به اصول اخلاق حرفه ای"! (یعنی همان اخلاق حداقلی که در مبانی اومانیستی غرب تعریف می شود و فاصله اش با " مکارم اخلاق دینی" از زمین است تا آسمان)
4. ترویج و تبلیغ موسیقی:
تا بحال هیچ سریالی در تلویزیون نداشته ایم که به اندازه زمانه،
موسیقیایی باشد! از نوازنده بودن سینا و دوستان خواننده اش بگیرید تا دکتر
داوودی عاشق موسیقی با مجموعه عظیم سی دی ها و پیانوش، تا پخش مداوم ترانه
های عشقی وسط فیلم به سبک فیلم های عاشقانه هندی! . و به همه ی اینها اضافه
کنید سکانس هایی را که حسام یا بهار برای آرامش پیدا کردن بجای "الا بذکر
الله" متوسل به موسیقی می شدند. یا سکانسی که سینا و هما یاد مادرشان می
افتند و سینا می گوید: الان یه قطعه ی خوشگل به یادش می زنم تا روحش شاد
بشه ! (بجای قرائت فاتحه و یا دادن صدقه )
خلاصه اینکه، سریال زمانه می گوید "زمانه، عوض شده"، دین قدیمی شده و باید جهت سبک زندگی را تغییر داد. به همین سادگی، به همین خوشمزگی!
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com