گفتم: این ماده مخدر کوفتی دیگر چه میگوید این وسط؟ اینجا نوشته اینهایی که معتاد به این مخدر میشوند، به شکلی وحشیانه، رو به آدمخواری میآورند! شوخی است یا واقعا به این مرحله هم رسیدهایم؟ اینها را داشتم به مهربان همسر میگفتم! آقا! نشنید این را؟! رسما به غلط کردن افتادم! حالش دگرگون شد. راه میرفت و با خودش حرف میزد. نشسته بود، یکهو میدیدی باز دارد با خودش حرف میزند.
موسی راوندی: لحظاتی بعد، ناگهان شگفتزده، سوالهایی میکرد و بدون اینکه منتظر پاسخی از من باشد، برمیگشت و سعی میکرد خودش را به کاری که مشغول انجامش بود، سرگرم کند. به دقیقه نکشیده، دوباره سوالهای دیگری از راه میرسید! که مثلا «مگر میشود همچین چیزی؟ وای خدا! فکر کن! یعنی از فردا داریم راه میرویم، یکهو یکی میآید خفتمان را میگیرد و به جای اینکه جلوی جماعتِ بیخیال، با زور و تهدید، جیبمان را خالی کند، خرخرهمان را میجود؟» بعد هم از تصور چنین صحنه وحشتناکی، ناراحتیاش مضاعف میشد و بلافاصله، احتمالات دهشتناک دیگری را هم ردیف میکرد!
گذشت! تا چند روز بعد که داشتیم دوباره با هم حرف میزدیم. او از این میگفت که دیگر زمانی که مردم برای خانمها و افراد مسن، احترام و حق تقدم قائل میشدند گذشت و الآن «همچین هُل میدهند که پخش زمین میشوی و بدون اینکه به روی مبارک بیاورند، میدوند که زودتر صندلیهای خالی مترو را به چنگ بیاورند!» من هم از اینکه هر روز باید با یکی از عزیزان شاغل در اصناف مختلف بحث کنم که «قربان! اینکه همه چیز گران شده، درست، ولی خیلی ببخشید! حضرتعالی شاخی، چیزی روی سر بنده مشاهده میکنی؟ چیز خاصی فرض میکنی ما را؟ مرد حسابی، با دلار 6 هزار تومانی هم حساب میکردی، اینجوری نمیشد!»
بعد او از ابتکار صاحبخانه یکی از دوستانش میگفت که در تاکتیکی کاملا غافلگیر کننده، هر شش ماه یکبار با مستاجرش تمدید قرارداد میکند و هر دفعه هم کرایه را بالا میکشد! گاهشماری جدید و منحصر به فرد برای شروع و پایان دوره اجاره، که از گاهشمار معروف «مایاها» که منشاء شایعات پایان دنیاست، برای مستاجر ناچار، هولناکتر است.
دوباره من یک چیزی میگفتم و باز او نمونهای دیگر از آخرین دستاوردهای ملت را رو میکرد! دست آخر برگشت گفت: ما اصلا به مخدری که آدمها را آدمخوار میکند، چه نیازی داریم؟ [برخی] مردم که رسما دارند می خورند همدیگر را!!