تحليف اوباما در 20 ژانويه و آغاز رسمي دومين دوره رياست جمهوري او با شرايط وخامت باري براي آمريكا قرين شده است. شرايطي كه كارشناسان و ناظران از آن به عنوان چالش هاي استراتژيك براي دولت اوباما نام مي برند. هرچند اوباما چه در مراسم تحليف در كاخ سفيد- 20 ژانويه- و چه در مراسم تكرار تحليف در روز بعد از آن و در آييني عمومي تلاش كرد تا شرايط را عادي جلوه دهد اما محافل و مراكز رسانه اي آمريكا اين واقعيت را به بيرون درز دادند كه چالش هاي زيادي طي چهار سال آينده در انتظار اوباما است. در همين باره، گزارش شبكه تلويزيوني يورونيوز قابل اعتناست كه چالش هاي پيش روي اوباما را فهرست كرده و از جمله به مواردي چون؛ كسري بودجه، قوانين مالياتي، سيستم مهاجرت، وابستگي به نفت خارج و... اشاره مي كند. البته «قانون حمل سلاح» و تبعات آن كه يك تروريزم اجتماعي را در جامعه آمريكا رقم زده از ديگر چالش هاي راهبردي است كه اوباما بايد با آن دست و پنجه نرم كند. طرفه آنكه 20 ژانويه اوباما در شرايطي مراسم تحليف خود را براي دور دوم رياست جمهوري انجام داد كه طبق گزارش هاي منتشره در بازه زماني 35 روز تا 20 ژانويه بيش از هزار نفر در آمريكا در اثر شليك گلوله كشته شده اند. موضوع اين يادداشت، واكاوي چالش هاي آمريكا و دولت اوباما نيست چرا كه اين موضوع به پرداخت جداگانه اي نياز دارد. در اين يادداشت به موقعيت بغرنج و بحراني آمريكا كه به قول رسانه هاي آمريكايي اين ابرقدرت را به «ببر كاغذي» تبديل كرده اشاره اي گذرا داريم. نكته اي كه اين نوشته تلاش مي كند پيرامون آن تحليلي را عرضه كند اين است كه آمريكا در عرصه سياسي چالشي به نام جمهوري اسلامي دارد و اين چالش در دوره اوباما به يك چالش استراتژيك تبديل شده كه در بستر تحولات منطقه خاورميانه و بروز و ظهور «بيداري اسلامي» نمودي ويژه يافته است. عقبه اين چالش آن است كه پروژه ها و طرح هاي آمريكايي در منطقه با مانعي به نام جمهوري اسلامي مواجه شده و يكي پس از ديگري ناكام مانده است. گفتني است؛ پروژه «ايران هراسي»، «طرح خاورميانه بزرگ»، «طرح خاورميانه جديد» و... از جمله مهمترين اين پروژه ها و طرح هاي آمريكايي است. اين نكته هنگامي بهتر روشن مي شود كه تحليلگران برجسته آمريكايي نسبت به شكست هاي پي درپي آمريكا در منطقه هشدار مي دهند و از جمله اظهارات چندي پيش برژينسكي- مشاور سابق امنيت ملي آمريكا- در مصاحبه با بلومبرگ خواندني است كه صراحتا تاكيد مي كند؛ «خاورميانه كاملا ضد آمريكايي شده است». براي همين است كه اخيرا روزنامه فايننشال تايمز در گزارشي چالش اوباما در دور دوم رياست جمهوري را «ايران» ذكر مي كند و رئيس جمهور آمريكا را در مواجهه با ايران اسلامي به تدوين چشم اندازي براي رويكرد ديپلماتيك دعوت مي نمايد. البته هر چه دامنه واكاوي رسانه هاي آمريكايي و نقطه نظرات كارشناسان و تحليلگران درباره نوع مواجهه آمريكا با جمهوري اسلامي رصد مي شود، دغدغه و نگراني آنها بيشتر به چشم مي آيد و نمونه ها در اين باره پرشمار است و از جمله مي توان به تحليل دو روز پيش شبكه سي ان ان اشاره كرد كه به اوباما توصيه هشدارآميزي مي دهد؛ «مراقب باش گرفتار ايران نشوي». اكنون به سؤال كليدي و محور اصلي اين يادداشت مي رسيم و آن اينكه چرا رسانه ها و تحليلگران و استراتژيست هاي آمريكايي، ايران را از بزرگترين چالش هاي پيش روي دولت اوباما طي 4 سال آينده مي دانند؟ علت اين نگراني و هراس چيست؟ در اين باره گفتني هايي هست كه به روشن شدن پاسخ كمك مي كند؛ 1- در كوتاه ترين و صريح ترين عبارت بايد گفت؛ ايران الگويي بوده است كه مواضع ضد آمريكايي را افزايش داده. اين عبارت امروز با بروز و ظهور تحولات منطقه در بستر بيداري اسلامي يك «ادعا» نيست، گواه و شاهدي است كه قابل انكار نمي باشد. نه تنها به اذعان بسياري از مراكز مطالعاتي و رسانه اي غربي و صهيونيستي سرمنشأ تحولات منطقه ناشي از الهام گيري از جمهوري اسلامي بوده است بلكه كماكان اتفاقات و جزئيات بيداري اسلامي طي دو سال گذشته حاكي از آن است كه اين الگوگيري به لايه هاي ديگري سرايت كرده است. در آغاز پيدايش تحولات منطقه در بستر بيداري اسلامي از نشريه تايم تا جروزالم پست و هاآرتص و... اذعان كردند كه صداي انقلاب اسلامي ديگري به گوش مي رسد و اكنون پيامدهاي اين اتفاق بزرگ در حال نمايان و عيان شدن است. به عنوان نمونه اوباما حدود 500 روز پيش رجز خواند كه بشار اسد بايد از قدرت برود و سقوط دولت سوريه را نتيجه گرفت اما امروز آنچه كه به وضوح قابل مشاهده است ايستادگي سوريه و شكست پروژه اي است كه نقشه كشيده بود دمشق را از محور مقاومت جدا كند. در همين باره گزارش الشرق الاوسط قابل تأمل است كه علت اين ايستادگي را تشكيل ارتش دفاع ملي در سوريه ارزيابي مي كند و بلافاصله نويسنده الشرق الاوسط مي نويسد؛ «تشكيل ارتش دفاع ملي در سوريه الگوبرداري از نيروي مقاومت بسيج در ايران است». اين گزارش اذعان مي كند كه ارتش دفاع ملي- بسيجي هاي سوريه- نقش مهم و تأثيرگذاري در دفع و مبارزه با حملات تروريستي داشته است. الشرق الاوسط كه همواره مواضعي ضد ايراني و ضد شيعي دارد نمي تواند اين واقعيت را انكار كند كه نيروي بسيج ابتكار جمهوري اسلامي بوده و تصريح مي كند نيروي بسيج را براي اولين بار امام خميني(ره) در نوامبر 1979 پايه ريزي كرده است. خب، مسئله پيچيده نيست؛ در معادله اي به نام سوريه، آمريكا هر چه مي كند به ثمر نمي نشيند و يكي از علت هاي اصلي، الگوبرداري از ايستادگي و مقاومت ايران است. 2- الگوبرداري از ايران يك معناي روشن دارد و تصويري بدون پارازيت است براي اراده هايي كه شعارشان و تابلويشان «لاشرقيه، لاغربيه؛ اسلاميه اسلاميه» است كه بارها و به كرات در دو سال گذشته، انقلابيون بر آن پافشاري كردند. اين الگوبرداري يك چالش استراتژيك براي آمريكا است زيرا توطئه ها، ترفندها و پروژه هاي فريبكارانه كاخ سفيد با اين شرايط به فرجام نمي رسد. ترجمان اين واقعيت را مي توان در تحليل و گزارش انديشكده صهيونيستي «اورشليم براي امور عمومي» ديد كه به صراحت چند روز پيش مي نويسد؛ «خاورميانه در حال الگوبرداري از مدل انقلاب اسلامي ايران است.» بنابراين چالشي كه رسانه ها و تحليلگران غربي از آن با عنوان اصلي ترين چالش آمريكا نام مي برند، حضور موثر الگوي انقلاب اسلامي در عرصه تحولات منطقه و جهان است كه قابليت الگو بودن خود را هر روز و در بزنگاه هاي حساس و خطير بيشتر ثابت مي كند. اين چالش به قدري براي آمريكايي ها ناگوار است كه انديشكده آمريكايي بروكينگز اخيرا به اين موضوع اعتراف مي كند كه؛ «آمريكا ديگر نمي تواند شگفتي ديگري مانند انقلاب اسلامي ايران را تحمل كند.» 3- و بالاخره بايد گفت در حالي جمهوري اسلامي به چالش اصلي سياست خارجي آمريكا تبديل شده و پروژه هاي آمريكايي در منطقه را به واژگوني كشانده است كه واشنگتن نتوانسته در مواجهه با ايران، گزينه مناسبي را اختيار كند و به تعبير فارين پاليسي «ما نمي توانيم ايران را تحليل كنيم» و اين سردرگمي و استيصال باعث شده تا مراكز مطالعاتي و رسانه اي آمريكا به اوباما پيشنهاد دهند كه در رويكردهايش نسبت به ايران تجديدنظر كند. كافي است نقطه نظرات و اظهارات و تحليل هاي چهره هاي برجسته و رسانه هاي مشهور آمريكايي طي ماه هاي اخير مورد دقت و توجه قرار بگيرد تا به وضوح معلوم شود چالشي به نام ايران چه بر سر دولتمردان آمريكايي آورده است. از قضا اين روزها خود آمريكايي ها به اوباما كه در دولت اول خود چند باري تكرار كرد؛ «همه گزينه ها روي ميز است»! پاسخ كوبنده اي دادند، چامسكي و برژينسكي دو استراتژيست برجسته آمريكايي خط بطلاني بر ادعاي اوباما كشيدند. چامسكي چند روز پيش در ارزيابي گزينه احتمالي نظامي عليه ايران مي گويد؛ «گزينه نظامي عليه ايران امكان پذير نيست» و اين در حالي است كه چندي پيش، برژينسكي تندتر و بي محاباتر گفته بود؛ «آمريكا خر احمقي است اگر در موضوع حمله به ايران بخواهد اسرائيل را همراهي كند.» گزينه «تحريم ها» هم كه اوباما در دولت خود خيلي روي آن مانور داد و انواع و اقسام تحريم هاي ضد ايراني را در قالب تحريم هاي هوشمند، فراگير، فلج كننده و... وارد صحنه كرد به نتيجه مطلوب نرسيد و آخر داستان را واشنگتن پست چند روز پيش حكايت كرد كه دود اين تحريم هاي ضدايراني به چشم تحريم كنندگان رفته است و «نشنال اينترست» به اوباما توصيه مي كند كه تحريم ها عليه ايران را لغو كند و... خب، با اين وضعيت كه توطئه ها و پروژه هاي آمريكايي در منطقه بر اثر مدل و الگوي انقلاب اسلامي به نتيجه نمي رسد، تهديد و تحريم و فشارها هم عليه ايران كارگر نمي افتد آيا اوباما مي تواند اين چالش را در دولت دوم خود رفع و رجوع كند؟ پاسخ منفي است چون پيامدهاي مدلي به نام انقلاب اسلامي در مخيله كابوها نمي گنجد. حسام الدين برومند