به گزارش گروه خاکریز سایبری بولتن نیوز؛ نویسنده وبلاگ «برای یادت، نماز...» در یکی از مطالب وبلاگ خود نوشته است:
شاید برایتان جالب باشد که بدانید من با این که از 9 سالگی چادر سر کرده ام تا پانزده سالگی نمازخوان نبوده ام. تا به حال فکر نکرده ام چرا؟ شاید بشود گفت تا آن موقع چادر سرکردن ما هم خیلی از روی اعتقاد و ... نبود بیشتر دفاع از رسوم خانوادگی بود. پدرم بعضی وقت ها کنترل می کرد ما نمازمان را خوانده باشیم، ولی ما انقدر تنبل تشریف داشتیم که حاضر بودیم جلوی او نقش بازی کنیم ولی واقعا نخوانیم! با این حال می دانستیم که خدا حق است و نماز حق است و عذاب وجدان هم داشتیم. البته بعد از مدتی هم دلمان می خواست که منظم نماز بخوانیم، و به طرق مختلف شروع هم می کردیم، ولی چند روز بیشتر دوام نمی آورد و به تنبلی سابق بر می گشتیم.
این که هی می گویم ما، به خاطر این است که اوضاع خواهرم هم مشابه من بود. یکی از مهمترین دلایل عدم آغاز به نماز خوانی فکر کردن به این بود که اگر بخواهم شروع کنم مجبورم آن سال های نماز نخوانده را هم قضا کنم، و از فکرش هم انقدر تنم خسته می شد که ترجیح می دادم خودم را در غفلت بگذارم و اصلا شروع نکنم.
خلاصه بالاخره نماز خواندنم از کی شروع شد؟ سوم راهنمایی و اول دبیرستان یک دوستی داشتم که حجابش به خوبی مال من نبود اصلا! یعنی مانتو و مقنعه ای که موهایش هم بیرون بود! یک روز به نیت اینکه تاییدی برای نماز نخواندن خودم از او بگیرم پرسیدم تو نماز می خوانی؟ او با لحنی که انگار چیزی بسیار بدیهی را می گوید گفت: آره معلومه!!!
الان برایم مهم نیست که او راست می گفت یا دروغ، حتی شاید از چادر من ترسیده بود. مهم این است که این جواب او، حتی در صورت دروغ گفتنش، همین که گناه را برملا نکرد و در چشم من عادی جلوه نداد باعث شد که من از خودم خجالت بکشم و نماز خوان شوم. خداوند هر جا که هست حافظ و یار و یاورش باشد.
خاطره ی نماز اول وقت خوان شدنم:
اوایل که نمازخوان شدم تصمیم داشتم بر خودم سخت نگیرم که راه بیافتم. نمازهایم را رفع تکلیفی و آخر وقت و... می خواندم.
تا مدت ها احادیث و روایات مختلفی درباره ی فضیلت نماز اول وقت می خواندم که کم کم بر من تاثیر می گذاشتند. ولی ضربه ی آخر را حدیثی زد که بر روی دیوار مدرسه ای که به عنوان مهمان رفته بودم نوشته بود:
پیامبر اکرم(ص) فرموده اند:
برتری نماز اول وقت به آخر وقت مثل برتری آخرت است به دنیا.
از روز مشاهده ی این حدیث به بعد نمازهایم را اول وقت خواندم.
چگونه خانواده ام نماز اول وقت خوان شدند:
توی خانواده مان اولین کسی که نماز اول وقت خوان شد من بودم، که شرح چگونگیش گذشت. دوره ی دبیرستان بودم و در درس دین و زندگی مان مبحثی داشتیم به نام تبلیغ عملی دین. تصمیم گرفتم این را آزمایش کنم، بنابراین در خانه هر وقت اذان می شد جلوی چشم دیگران نمازم را اول وقت می خواندم و حتی گاهی که توی اتاقم می خواندم مثلا توی آشپزخانه اعلام می کردم که دارم می روم نماز اول وقت بخوانم!
حتی برادرهایم این اعلام کردن ها و این در جمع نماز خواندن های مرا تعمیم به ریاکاری می کردند، ولی خودم خوب می دانستم که هدفم ریا نیست.
راستش نفهمیدم چه شد، تا آن موقع که نگاه می کردم نتیجه اش را ببینم هیچ نتیجه ای به چشمم نیامد.
ولی الان حدود شش سال از آن دوره می گذرد و چند سالی هم هست که نه تنها در خانواده ی خودمان، بلکه در خانواده ی گسترده مان (یعنی خاله ها و دایی ها و...) نیز نماز اول وقت خواندن به عُرف تبدیل شده است. حتی در ماه رمضان نیز به جز تک و توک افراد، همه نماز مغرب و عشایشان را قبل از افطار می خوانند، در حالیکه خوب یادم هست که قبلا چنین نبود.
نمی دانم چه بگویم. فقط می توانم بگویم که تبلیغ عملی جواب داد.
محادث ارسال از طریق کامنت
..................................
لینکهای مرتبط:
شما هم دعوتید: دعوت نامه ی اولین فراخوان وبلاگی برای یادت با موضوع نماز اول وقت و مسجد
خاطره های شرکت یافته در این فراخوان تا این لحظه:
چی شد مقید به نماز اول وقت شدم؟
خادم المهدی های این طرح : لیست خادمان افتخاری اولین فراخوان وبلاگی "برای یادت" تا این لحظه
اگه شما هم از افرادی هست که سعی می کنند نمازشان را اول وقت بخوانند یا حداقل یکی از نمازهایشان را در مسجد به جای آورند، لطفا همین الان خاطره تونو بفرستید و به همراهان این فراخوان وبلاگی بپیوندید
ان شاء الله جزء بهترین یاوران امام زمان عج قرار بگیرید در زمان غیبت و ظهورشان
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com
چگونه دیگران را با رغبت به نماز اول وقت دعوت کنم؟