نیوشا ضیغمی، بازیگر سینما که این روزها بازی در سریال «راستش را بگو» را روی آنتن شبکه یک دارد، بتازگی در گفتوگویی عنوان کرد: من هشت سال پیش کارم را با تلویزیون و مجموعه «در چشم باد» شروع کردم. بعد از آن، متنهای مختلفی خواندم، اما هیچ متنی نبود که مرا ترغیب کند سینما را رها کنم و به تلویزیون بیایم. در چند ماهی که درگیر این کار بودم، چند پروژه سینمایی را رد کردم، چون اساسا کسی نیستم که بتوانم دو پروژه را همزمان کار کنم.
وی ادامه داد: در این مدت هم پروژهای نبود که من را جذب کند تا به تلویزیون بیایم، اما در سریال راستش را بگو با متنی روبهرو شدم که خوب بود و گروه خوبی کار میکردند. من هم با خواندن این متن، حس خوبی داشتم و ترغیب شدم دوباره به تلویزیون برگردم چون اساسا به مدیوم تلویزیون اعتقاد دارم، اما در یک فضای خوب که حرفی برای گفتن داشته باشد. این بازیگر تاکید کرد: به دلیل مشغلهای که دارم، خیلی مخاطب جدی تلویزیون نیستم، اما هیچ متن یا سریالی نبود که مرا به عنوان مخاطب به خود جذب کند. اما وقتی متن را خواندم، به قدری فضای فیلمنامه را دوست داشتم که ترجیح دادم دوباره برگردم و با تلویزیون کار کنم. احساس میکنم مدیریت شبکه یک، خیلی هوشمندانه کارها را انتخاب میکند و متونی را گزینش میکند که بازیگران سینما را تشویق میکند در تلویزیون کار کنند.
فهیمه راستکار صداپیشه قدیمی در ایستگاه آخر
فهمیه راستکار، دوم آذر از دنیا رفت تا یکی از صداهای ماندگار فیلمها و سریالهای بهیادماندنی خاموش شود؛ صدایی بیجایگزین در ۳۰، ۴۰ سال اخیر و از جمله صداهایی که قدرت و قوتی مضاعف بر نقش بازیگرش میبخشید. خواه این بازیگر ایرانی باشد یا خارجی. یکی از نمونههای شاخص این قدرت بازآفرینی را میتوان در صدای زندهیاد راستکار بر جوان هیکسون (خانم مارپل) سراغ گرفت و البته مثالهای ریز و درشت فراوانی را ردیف کرد که همه نشان از نبوغ و تسلط این گوینده ـ بازیگر داشتند، بعلاوه نقشآفرینیهای او در فیلمهای سینمایی و سریالها.
استکار، متولد ۱۳۱۲ در تهران بود که سال ۱۳۴۶ در رشته زبان فرانسه از دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد. وی از سال ۱۳۳۰ فعالیت هنریاش را با تئاتر آغاز کرد و از سال ۱۳۳۵ با همکاری با گروه دوبله آلکس آقابابائیان در ایتالیا به این حرفه پرداخت و سال ۴۳ نیز وارد رادیو شد. راستکار فعالیت بازیگریاش را از سال ۵۲ آغاز کرد. راستکار از چندی پیش به بیماری آلزایمر مبتلا بود. گرچه نوع برخورد همه ما و همکاران رسانهایمان با راستکار و راستکارها نشان میدهد گاه فراموشی ما پیشرفتهتر از آلزایمر آنهاست. یادش گرامی باد!
شبکه یک افتتاح کتابخانه در تنب بزرگ
اگر فکر میکنید معجزه کتاب در جامعه بیحوصله و پرشتاب ما به یک شوخی تبدیل شده است و اگر به خیلی چیزهای دیگر درباره مقوله کتاب فکر میکنید، باید گفت بهتر است کمی تجدید نظر کنید.
شاید کسی ابتدا تصور نمیکرد یک برنامه صبحگاهی بتواند آنقدر روی مردم تاثیر بگذارد تا به مقوله کتاب و ترویج فرهنگ کتابخوانی نفس تازهای بدمد، اما این اتفاق افتاد تا خط بطلان بر تصور کسانی بکشد که همیشه و همه جا مطلق فکر میکنند. البته چند سال قبل هم مرضیه برومند تلاش کرد با ساخت سریال تلویزیونی «کتابفروشی هدهد» مردم را با مقوله کتاب آشتی دهد. او در این مجموعه حرفهای تازه و متفاوتی درباره کتاب و کتابخوانی با مردم در میان گذاشت.
بتازگی با ابتکار برنامه «صبح بخیر ایران» شبکه یک اولین کتابخانه صبا در جزیره تنب بزرگ افتتاح شد. این برنامه تلاش کرد با راهاندازی ایدهای به نام کتابخانه صبا همه مردم را در انجام یک کار مشارکتی بزرگ در زمینه کتاب مشارکت دهد. در واقع این برنامه برای بار دیگر قدرت جادویی تلویزیون را به رخ مردم کشید که این رسانه تا چه میزان میتواند توانمند باشد و تاثیر زیادی بر مخاطبان بگذارد.
جعفر دهقان ماجرای دل نازک بودن
همه مردم تصور متفاوتی از زندگی شخصی بازیگران دارند. برخی فکر میکنند آنها مشکلات و دغدغهای ندارند و در کمال آرامش زندگی میکنند؛ اما اینطور نیست و آنها احساسات شخصی خودشان را دارند.
جعفر دهقان که در آثار مختلف بازی کرده، بتازگی در یکی از برنامههای تلویزیونی با نام «حس مشترک» درباره احساسات شخصی و این که آیا پیش میآید گریه کند، توضیح داد: به من نمیخورد گریه کنم!؟ اتفاقا دل من خیلی نازک است و زود اشکم درمیآید. ادا هم درنمیآورم، دست خودم نیست. یادم میآید پسرم چهار سالش بود و سر موضوعی دعوایش کردم. او گریه کرد و رفت خوابید. من تا صبح بیدار بودم و مدام بچهام را در خواب میبوسیدم. حتی چند بار بیدارش کردم و پرسیدم: بابا جون منو بخشیدی؟!
این بازیگر که بیشتر در نقشهای منفی ظاهر میشود، یادآور شد: شاید این که برخی فکر کنند من گریه نمیکنم، به خاطر باورپذیر بودن نقشهایی است که بازی کردهام. اما کسانی که با من زندگی کردهاند مرا میشناسند. آنها میدانند بازی کردن نقشهایی که شبیه خودم نیست، چقدر دشوار است.
محمدعلی کشاورز دست به عصا شدن بازیگر
محمدعلی کشاورز که این روزها با عصا در خانهاش حرکت میکند، همچنان تفریحش کتاب خواندن است.
این بازیگر پیشکسوت عرصه بازیگری تئاتر، سینما و تلویزیون کشورمان درباره آخرین وضعیت خود اظهار کرد: کماکان در منزل هستم. نمیتوانم حرکت کنم اما چند روز پیش دکتر مرا ویزیت کرد و حالا با عصا در خانهمان حرکت میکنم.
بازیگر نقش شعبان در سریال «هزار دستان» که اخیرا موفق به دریافت نشان درجه یک هنری از سوی رئیسجمهور شد در ادامه افزود: این روزها تا دلتان بخواهد در منزل کتاب میخوانم. این روزها با کتاب زندگی میکنم.
وی در مورد پیشنهادهایش برای بازی گفت: پیشنهادهای زیادی به من شده است، اما چون من یک مقدار ریزبین هستم و به جزئیات دقت زیادی دارم، خیلی از فیلمنامهها را به دلیل ضعیف بودن رد و به جوانها واگذار کردهام. ضعف فیلمنامهها باعث شده است مردم با سینما قهر کنند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com