با آغاز اكران «من مادر هستم» به رغم هشدار انصار براي لغو اكران اين فيلم بايد منتظر بود تا رويارويي انصار و ارشاد وارد فاز جديدي شود؛ دعوايي كه از ابتداي سال جاري شروع شده است، دعوايي كه بهانه اصلي آن گم شدن اخلاق در سينماي ايران است و دعوايي كه باعث شده تا همه شكستهاي سينما را از ابتداي سال تاكنون به گردن آن بيندازند.
اگر
در نوروز امسال معترضين به اكران فيلمهاي «گشت ارشاد» و «زندگي خصوصي»
تنها هدفشان جلوگيري از اكران آن دو فيلم بود، امروز ميتوان گفت كه عدم
اكران « من مادر هستم» تنها بخشي از خواستههاي معترضان است و آنها به
مسائلي فراتر از پايين كشيدن يك فيلم ناجور فكر ميكنند.
دعوايي كه در
ابتداي سال و از جلوي وزارت ارشاد شروع شده بود، چند ماهي را از كف خيابان
به سايتها و روزنامهها رفته بود، اما هم اكنون در آستانه بازگشت به نقطه
صفر است؛ نقطهاي كه به ساختمان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در بهارستان
تهران باز ميگردد. گويا باز هم قرار است كه ارشاد تنها راه خاموش كردن
اعتراضها را در ناديده گرفتن آنها ببيند. در صورتي كه تجربه تلخ قبلي نشان
داده است كه معترضين به خوبي قاعده بازي را بلد هستند و ميدانند در كجا و
چگونه حرف خود را به كرسي بنشانند.
ريشه اختلافاتي كه امروزه باعث به
چالش كشيدهشدن عملكرد وزارت ارشاد شده است، به انتخاب تيم مديريتي باز
ميگردد كه در سازمان سينمايي جا خوش كردهاند. از زماني كه رئيس فعلي
سازمان سينمايي مسئوليت معاونت سينمايي وزارت ارشاد را به عهده گرفت،
زمزمههايي از انتساب وي به جريان خاصي در دولت شنيده ميشد. هرچند جواد
شمقدري هميشه از كنار اين موضوع با لبخندي معنا دار عبور كرده و در مقام
پاسخگويي بر نيامده است. شمقدري از همان روزهاي ابتداي كارش نگاههاي
سنگيني را تحمل ميكرد و هرچه زمان گذشت ديدگاههاي مخالف شمقدري دلايل
محكمتري براي ابراز مخالفت با وي پيدا كردند.
گشت ارشاد و زندگي خصوصي
تنها بهانههايي براي نشان دادن نارضايتي از بودن شمقدري در سمت رئيس
سازمان سينمايي بود. پرداختن بيش از حد به موضوعاتي چون خيانت، منكرات،
اضمحلال خانواده، بيبندوباري در جامعه و امثالهم نشان دهنده چيزي فراتر
از يك انديشه دلسوزانه است. اگر اين واقعيت را قبول داشته باشيم كه در پس
هر دلسوزي بايد راهكاري براي خارج شدن از بحران وجود داشته باشد و
فيلمهايي كه در اين مدت ساخته شدهاند تنها به نشاندادن دردها بسنده
كرده و حتي آنها را عادي جلوه دادهاند پس در دلسوز بودنشان جاي شك و شبهه
است. موج خيانت پروري در سينماي ايران كه در دوره مديريت فعلي به اوج رسيده
بسيار بالاتر از ظرفيت سينما و پذيرش اجتماع است، آنقدر بالاتر كه بعضي از
فيلمها كه از اين قاعده مستثني بودهاند با افتخار در تبليغات خود به اين
نكته اشاره ميكردند كه اين فيلم را ميتوان با خانواده ديد.
اعتراض
خياباني شايد در نگاه اول كار معمول و پسنديدهاي به نظر نرسد اما تا وقتي
كه ارشاد صداهاي مخالف را نشنيده فرض ميكند، بايد شاهد تداوم اين حركتها
باشيم؛ تداومي كه به نفع هيچ كدام از طرفين اين غائله نيست.