به گزارش فارس؛ دکتر قوجهزاده از شاگردان مرحوم دکتر بهروز ثروتیان است. او خاطرات بسیار شیرینی از استادش برایمان گفته است که شنیدن شان خالی از لطف نیست. گفت و گوی ما را با او بخوانید.
جناب قوجه زاده! ابتدا خودتان را معرفی کنید.
علیرضا قوجه زاده عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ورامین-پیشوا هستم و حدود ۱۹ سال است که در رشته زبان و ادبیات فارسی تدریس میکنم ، فعلا هم دانشجوی دکتری هستم.
فارس: شما در چه سالی و در کجا متولد شدید؟
در شانزدهم مهر ۱۳۴۳ در شهر «اهر» که اخیرا متاسفانه دچار زلزله شد متولد شدم.
آشنایی شما با مرحوم «بهروز ثروتیان» از کجا شروع شد؟
در سالهایی که من کلاس دوم و سوم راهنمایی بودم، مرحوم پدرم دانشجوی دانشگاه تبریز بود چون که ما در شهرستان «اهر» ساکن بودیم و دانشگاه ایشان تبریز بود، پدرم دائم در رفت و آمد به تبریز و اهر بود.
فکر میکنم این زمانی است که «منوچهر مرتضوی» رئیس دانشگاه تبریز بودند؟
بله و استادان پدرم علاوه بر مرحوم «منوچهر مرتضوی» مرحوم «بهروز ثروتیان»، «استاد حسن قاضی طباطبایی» و «انزابینژاد» بزرگواران دیگری بودند و هر هفته که ایشان به دانشگاه میرفتند و برمیگشتند از دانشگاه خودشان، از کلاسها، درسها و جزوهها یک تعریفات و توصیفاتی میکردند و از استادانشان علیالخصوص «بهروز ثروتیان» نام میبردند و از صمیمیت، صداقت، انسانیت ایشان یاد میکردند و من هم به نوبه خودم با توجه به سن و سالم هم شیفته صحبتهای پدرم میشدم و هم دلباخته منش و رفتارهای استادان ایشان میشدم و آرزو میکردم که من هم یک روزی شاگرد چنین استادانی شوم و در پایان ترم به نوعی جزوههای استادان پدرم را برای خودم یادداشتبرداری میکردم.
* من و پسر بهروز ثروتیان همرزم بودیم
در همان دوره راهنمایی؟
بله، دوره راهنمایی بودم ولی به کتاب و نوشتن و مطالعه خیلی علاقه داشتم و جزوههای استادان پدرم به خصوص جزوههای «آقای ثروتیان» را جمع میکردم. آن جزوهها را که برای اوایل انقلاب است را هنوز دارم، تا اینکه به مروز زمان جنگ تحمیلی حادث شد و من وظیفه خودم دانستم که به جبهه بروم، در جبهه از حسن تصادف من با آرش پسر ایشان همرزم شدم. ایشان هماکنون مهندس و در یک شرکت بزرگ مشغول به کار هستند که خدا حفظشان کند. به هر حال من با ایشان همرزم شدم، بعد از جبهه در کنکور سال ۱۳۶۴ شرکت کردم که در دانشگاه تبریز پذیرفته شدم و چهار سال در آن دانشگاه تحصیل کردم.
جناب قوجهزاده در سالهای تحصیل تان آقای ثروتیان و افرادی که نام بردید هم در آنجا بودند؟
نه، ایشان را آن موقعها ندیدم، من یک ترم با مرحوم «قاضی طباطبایی» درس عربی را گذراندم، با «انزابینژاد»، با «سرکار آتی»، با «خانم معدنکن» و بزرگواران دیگری درس داشتم ولی آن زمان آقای ثروتیان نبودند و آن طور که من از پسرشان شنیده بودم در آن سالها -یعنی سال ۱۳۶۵- ایشان ساکن «گوهردشت» کرج شده بودند، به هر حال من به واسطه همرزم بودن با پسر ایشان یک مکاتباتی را با ایشان داشتم و یکی از افتخاراتم هم این بود که با پسر استاد ثروتیان دوست هستم، در سال ۱۳۷۴ در کنکور کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج پذیرفته شدم که این همان دانشگاهی بود که وی در آن تدریس میکرد و در این دوره بنده درس «نظامی» و «معانی و بیان» را با ایشان گذراندم و در محضر ایشان تلمذ میکردم. زمانی که شاگرد ایشان بودم خودم را معرفی نمیکردم و نمیگفتم که من با پسر شما همسنگر بودم تا اینکه در یکی از روزها کنفرانسی در رابطه با توضیح «اصلاح استعاره» دادم و در پایان گفتم من افتخار میکنم که بهروز ثروتیان استاد من هستند، نه تنها استاد من بلکه استاد خانواده من هستند. چرا که ایشان استاد پدر من نیز بودهاند و در همانجا گفتم که من این افتخار را هم دارم که با پسر ایشان هم رزم بودهام. ایشان یکه خوردند و مرا نگاه کردند، به هر حال این داستان موجب آشنایی من با ایشان شد تا اینکه من پایاننامه دوره کارشناسی ارشدم را با وی برداشتم.
* در منزل ثروتیان «رمز و طنز در الهینامه عطار» را ویرایش کردم
موضوع «پایاننامه» شما چه بود؟
با عنوان «عشق در آثار نظامی گنجهای» که استاد راهنمای من «بهروز ثروتیان» و مشاور من مرحوم «آقای آبادی» بودند که خدا رحمتشان کند، من آن پایاننامه را با نمره عالی گذراندم و این موضوع عاملی شد که از سال ۱۳۷۴ دوستی و رفاقت و رفتوآمد خانوادگی من با مرحوم «بهروز ثروتیان» شروع شد. خاطرم هست یک شب از «اهر» راه افتاده بودم و ساعت ۹-۸ به کرج رسیده بودم و کارهای دانشگاهی را انجام دادم و بعد از ظهر برای نشان دادن صفحاتی از پایاننامه به منزل ایشان رفتم. ایشان هم با کمال دقت آن را خواندند و غلطهای من را اصلاح و راهنمایی کردند. بعد من اجازه خواستم بروم، که ایشان گفتند من اصلا اجازه نمیدهم این موقع شب راهی آذربایجان شوید. شب همین جا میخوابید. بالاخره ایشان استاد بودند و من باید اطاعت میکردم. آن شب را در منزل استاد ماندم. برای اینکه در منزلشان حوصلهام سر نرود کتاب تایپ شده «رمز و طنز در الهینامه عطار» را به من دادند و گفتند اگر حوصلهات سر رفت این را مطالعه کن و اگر احیانا غلطی دارد یا نقطهنظری داری آنها را به من بگو. من شروع کردم به اصلاح آن و در واقع همان اصلاح کردن و نمونه خوانی سبب شد که من وارد ویراستاری کتاب شوم.
چندی بعد که دوره فوق لیسانس را به اتمام رساندم،ایشان مریض احوال بودند و قلبشان را عمل کرده بودند و علاوه بر آن سه، چهار عمل جراحی دیگر هم داشتند. به هر حال این قضیه هم موجب شد تا من با ایشان بیشتر صمیمی شوم و بیشتر وارد زندگیاشان شوم و این را هم عرض کنم که ایشان خیلی از صحبتها و درددلهایشان را برای من میگفتند. خدا رحمتشان کند، به دلیل مریض احوالی نمیتوانستند به تهران بیایند و چون برای نشر کتابهایشان با «انتشارات طوس و امیرکبیر» و ... سروکار داشتند من پیگیر کارهایشان میشدم.
من بعد از فراغت تحصیل در دوره کارشناسی ارشد عضو هیات علمی دانشگاه تبریز شدم در سال ۱۳۷۶. بعد به خاطر همکاری با حوزه هنری در بخش ادبیات در تهران و کتابخانه مجلس شورای اسلامی از «تبریز» به «ورامین» انتقالی گرفتم، زیرا «ورامین» از شهرهای نزدیک به تهران بود و از اواخر سال ۱۳۷۶ مشغول تدریس در دانشگاه آزاد اسلامی واحد ورامین -پیشوا شدم، اما محل سکونتم تهران بود و این عامل باعث شد که کارهای مربوط به چاپ و نشر کتابهای «آقای ثروتیان» را در تهران پیگیری کنم.
آیا شما کتاب یا مطلبی در رابطه با بهروز ثروتیان نوشتهاید؟
من در سال ۱۳۹۰ به آقای ثروتیان پیشنهاد دادم که مقالات و مطالبی که از ایشان در مجلات و نشریهها به صورت پراکنده چاپ شدهاند را جمعآوری و با کمک یک ناشر اهل ادب در شهر خودمان «تبریز» چاپ کنیم، ایشان هم پذیرفتند و من هم مقالات ایشان در روزنامه و نشریات -از اولین مقاله ایشان در سال ۱۳۵۱ که در مورد «نظامی»بود تا اواخر عمرشان یعنی سال ۱۳۹۰- را جمع آوری کردم و انتشارات «آیدین» تبریز آن را تحت عنوان «شهروند گنجه» چاپ کرد.
بیشتر مباحثی که در این کتاب هست در رابطه با «نظامی» هست یا نه؟
«آقای ثروتیان» در بیشتر کنفرانسهای داخلی و خارجی و بینالمللی شرکت داشتند و ایشان را تحت عنوان یک «نظامی»شناس بیشتر میشناسند تا حوزههای دیگر. البته قدر مسلم در مورد ایشان که ایشان نه تنها در حوزه «نظامی»شناسی بلکه در مورد «حافظ»، «عطار نیشابوری» و ... هم کار کردند و آثار زیادی دارند اما این مقالاتی که من جمع کردم و تحت عنوان «شهروند گنجه» است، صرفا مقالههایی در حوزه «نظامی» شناسی است. یعنی ایشان از سال ۱۳۵۱ که بنیانگذار «نظامی» شناسی با نوشتن مقالهای در نشریه ادبیات آن زمان دانشگاه تبریز بودند.
«عضد» شاعر گمنامی بود که تحت تاثیر شعر «حافظ» بوده است
موضوع پایاننامه شما در دوره دکترا چه هست؟
«دیوان جلال عضد» هست که هم دوره با «حافظ» و شیعه است، من سه سال پیش میخواستم «جلال عضد» را کار کنم، نسخههای آن را هم جمع کرده بودم و اطلاع پیدا کردم یک نسخه دیگری از «جلال پسر عضد» در مدینه هست. به هر حال این نسخه را من از مدینه تهیه کردم و به ایران آوردم، دیدم که این «عضد» غیر از آن «عضدی» هست که پدر «جلال» بود. در واقع او شاعر گمنامی بود که این را مرکز پژوهش و استاد کتابخانه مجلس شورای اسلامی چاپ کرده است، یعنی یک شاعر گمنامی در دوره حافظ بوده است و به قول مرحوم ثروتیان اگر تخلص شعری «عضد»را حذف کنیم غزلهای او با غزلهای حافظ مو نمیزند. زیرا با «حافظ» همدوره است و چندین شعر دارد که حالا یا متاثر از «حافظ» است یا «حافظ» از او تاثیر پذیرفته است. البته چون «حافظ» گل سرسبد شاعران قرن هشتم است باید بگوییم که «عضد» تحت تاثیر شعر «حافظ» بوده است.
نظر شما در رابطه با شرح چهارجلدی «غزلیات حافظ» توسط «بهروز ثروتیان» چیست و این کار را چگونه ارزیابی میکنید؟
ایشان علاوه بر «نظامیشناسی» در حوزه «حافظ شناسی» هم دستی داشتند و زحمت میکشیدند و وقت زیادی گذاشتند و دیوان «حافظ» را در انتشارات نگاه اگر اشتباه نکنم، سال ۱۳۷۹ تصحیح کردند تحت عنوان «تصحیح استدلالی غزلیات حافظ» که «آقای ثروتیان» برای آن مقدمه و تعلیمات نوشتند، بعد برای همان آمدند شرح کردند، یعنی شرح چهار جلدی در حدود ۵۰۰۰ صفحه، «حافظ» مانند نظامی که «حافظ» هم به نوعی رهرو «نظامی» هست، شعرهایش با کنایه و رمز و اشاره هست و درک و فهم اشعار «حافظ» در واقع اندیشه و استعداد خاصی را میطلبد. به خاطر همین ایشان در «شرح حافظ» نه تنها معنی حقیقی و واقعی شعرها را آوردند، بلکه معنی کنایهای و ایهامی و غیرواقعی شعرها را هم توضیح دادند، به نظر من «دکتر ثروتیان» مثل آثاری که در مورد «نظامی» داشتند مشکلات «دیوان حافظ» را هم در شرح خودشان حل کردند.
* ثروتیان غزل «ای پادشه خوبان، داد از غم تنهایی» را شاه غزل میدانستند
یکی «شرح کل ابیات» را دارد -یعنی ترجمه ساده است- و بعد هم « شرح بیت، بیت» است؟
بله، یعنی «آقای ثروتیان»غزلهای «حافظ» را آوردند. مثلا غزل «ای پادشه خوبان» را آوردند، حالا که این غزل به ذهنم آمد این نکته را هم بگویم که ایشان همه غزلهای «حافظ» را شاه غزل میدانستند خصوصا:
ای پادشه خوبان، داد از غم تنهایی/ دل بی تو به جان آمد، وقت است که بازآیی
در واقع این را شاه غزل، «حافظ» میدانستند چون که به نظر وی این بیت شیعه بودن «حافظ» را نشان میدهد خصوصا وقتی که «حافظ» میگوید:
یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم/ رخساره به کس ننمود آن شاهد هر جایی
«آن شاهد هر جایی» در همه جا هست اما از نظرها غایب هست و آن «امام زمان (عج)» است و این نظر ایشان بود. در واقع به نظر من خیلی از مشکلات «حافظ» را «آقای ثروتیان» با این شرحشان حل کردند و این «شرح غزلیات حافظ» را در سال ۱۳۸۰ یعنی یک سال بعد از اینکه ایشان «تصحیح استدلالی غزلیات حافظ» را انجام دادند در نشر «پویندگان دانشگاه» چاپ کردند که در همان سال نایاب شد و متاسفانه به دلیل مشکلات مالی این ناشر، این کتاب را آقای ثروتیان به «انتشارات نگاه» پیشنهاد دادند که «انتشارات نگاه» هم گفت اعلام کرد به دلیل حجم زیاد کتاب نمیتواند همه آن را چاپ کند ایشان هم مجبور شد بعضی از موارد را علیرغم میل باطنی خودشان حذف کنند و این کتاب را انتشارات نگاه منتشر کرد. در سال ۱۳۸۷ یعنی هفت سال بعد تحت عنوان «شرح غزلیات حافظ» با تجدید نظر مجدد چاپ شد و آن کتاب هم نایاب شد. امسال که «انتشارات نگاه» بودم گفتند که این کتاب اصلا نیست و تمام شده است. بعد همین امسال آقای میرکریمی که مدیر چاپ و نشر «بینالملل» راغب شدند که شرح چهار جلدی را که «انتشارات پویندگان دانشگاه» چاپ کرده بود را بدون حذف چاپ کند. یک هفته قبل از فوت ایشان من کتابی را که به «نشر بینالملل» امانت داده بودند را گرفتم تا خودشان به آن موارد و مطالبی را اضافه کنند. یعنی مواردی که انتشارات نگاه حذف کرده بودند را اضافه کنند و علاوه بر آن مواردی که به ذهنشان رسیده بود نیز به کتاب بیفزایند، این هم ناگفته نماند که «آقای ثروتیان» «دیوان حافظ» را بعد از «تصحیح استدلالی غزلیات حافظ» دوباره از روی ۱۵ نسخه خطی و چاپی در «چاپ و نشر بینالملل» چاپ کردند که الان به نظرم به چاپ سوم رسیده است.
جناب قوجهزاده ترجمه فارسی «حیدربابا، سلام»، استاد شهریار که توسط آقای ثروتیان» با «نشر سروش» انجام شده است را چگونه ارزیابی میکنید؟
«آقای ثروتیان» بارها میگفتند «حیدر بابا، سلام» شهریار، را چون ما داریم به یک زبان دیگر ترجمه میکنیم آن طراوت و ظرافت اولیه خود را نخواهد داشت.
البته در مقدمه صفحه ۱۶-۱۵ این نکته را اشاره کردهاند.
بله، به این نکته اشاره کردند، ولی بهروز ثروتیان چون خودشان آذری زبان هستند با ظرافت خاصی این ترجمه را انجام دادند. چرا که احاطه کلی به زبان شعری «شهریار» خصوصا به مجموعه «سلام بر حیدر بابا» دارند.
ترجمه هم منظوم هست، وزن دارد، قافیه دارد.
این را در واقع ایشان به زبان فارسی ترجمه منظوم کردند و این کتاب همین امسال به چاپ چهارم و پنجم رسیده است. «آقای ثروتیان» علاوه بر ترجمه منظوم «سلام بر حیدر بابا»، استاد شهریار -اگر اشتباه نکنم- در مورد «شهریار» یک کتابی هم نوشتند تحت عنوان «شهریار، ملک سخن» در سال ۱۳۸۵ که آن را «انتشارات دبستان» چاپ کرده است. این را من به ایشان پیشنهاد دادم و گفتم اگر این موضوع را کار کنید خوب است و بعد وی با توجه به مستندات و دست نوشتههایی که از «مرحوم شهریار» داشتند به تحلیل و توصیف آثار شهریار خصوصا «سلام بر حیدر بابا» پرداختند.
آیا «جناب ثروتیان» در حوزه ادبیات معاصر و ادبیات انقلاب اسلامی کتابی دارند؟
قبل از اینکه به این سوال شما جواب دهم اجازه دهید این مورد را هم اضافه کنم که «آقای ثروتیان»در مورد «شهریار» یک کتاب دیگر دارند که آن هم در سال ۱۳۸۹ تحت عنوان «عشق پرشور شهریار و پری» در «انتشارات آیدین» تبریز چاپ شده است که مطالب این کتاب هم خیلی خواندنی است و بر مبنای دیوان شعری و آثار ترکی «شهریار»است و در مورد علاقه و عشقی است که «شهریار» به دختری به نام «پری ناز» داشته است. عرض کنم که در مورد ادبیات معاصر «ثروتیان» نه تنها در مورد ادبیات سنتی بلکه در رابطه با ادبیات معاصر هم دستی داشتند و ایشان «نقد و بررسی اشعار سهراب سپهری» را انجام دادند تحت عنوان «صدای پای آب» که انتشارات نگاه آن را اولین بار در سال ۱۳۸۴ چاپ کرد و الان هم به چاپ پنجم رسیده است. همین طور ایشان با توجه به معلومات و اندوختههای خودشان شعرهای «محمدعلی بهمنی» را بررسی و تحلیل کردند که تحت عنوان «بهتزدگی در شعر محمد علی بهمنی» در سال ۱۳۸۹ توسط «انتشارات مروارید» چاپ شد. همچنین کتابی تحت عنوان «سیمای حضرت علی (ع) در کشف الاسرار» جمع آوری کردند و با تحلیل و نظر خودشان این کتاب نشر یافته است.
* ثروتیان قزوه را تحسین و شعر ایشان را ستودند
آقای قوجه زاده! شما نظر ایشان را در رابطه با شعر انقلاب آیا تا به حال پرسیده بودید، افرادی مانند «سید حسن حسینی»، «سلمان هراتی»، «قیصر امینپور»، «علیرضا قزوه» و دیگران؟
من یادم هست که در یکی از شبهای ماه رمضان که من برای افطار مهمان ایشان بودم شاعران انقلاب در محضر مقام معظم رهبری بودند. بعد از افطار تلویزیون نگاه میکردیم و وقتی آقای قزوه شعرشان را خواندند ایشان واقعا از ته قلبشان به ایشان تحسین گفتند و شعر ایشان را ستودند.
در مورد «سلمان هراتی» و یا «سهراب سپهری» و مرحوم «سید حسن حسینی» که ایشان در دانشگاه ورامین همکار من بودند و وقتی که من خبر فوت «سید حسن حسینی» را به وی دادم، بسیار متاثر شد و احساس کردم که دلشان بیشتر اشک میریزد تا سیمایشان و ناراحت بودند چون که ایشان را در مراسمهای خاص و حتی شب شعر دعوت میکردند چون خود ایشان جزء انجمن شعر کرج بودند و با شعر ارتباطی داشتند و با بسیاری از شاعران دورادور در ارتباط بودند.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com