وطن امروز:
متاسفانه
واژه منتقد در مملکت ما با 2 انگاره موضوعیت پیدا میکند؛ یکی اینکه کاملا
یک اثر را تخطئه کنی یا آنقدر نگاه ستایشگونه داشته باشی که مقام شامخ
منتقد بودن را فراموش کنی. برخلاف اینکه سازوکار تولید در سازمان صدا و
سیما را قبول ندارم و در واقع منتقد تولیدات داخلیام اما از اتفاقی نیکو
در شبکه استانی شوک زده هستم. پخش سریال شاخص «تکیه بر باد» یک اتفاق ویژه
در شبکه پنجم سیما محسوب میشود. در ایام پسارمضانی که مخاطبان همچنان
تلخکام از سریالهای رمضانی هستند، شبکه 5 سیما با سریالی کاملا متفاوت
همچنان میتازد و آنقدر این سریال جذاب و گیراست که میتوان حدس زد منتقدان
رسانه ملی تیغه نقد را برای مدتی در نیام فروبرند. اینکه سریال تکیه بر
باد اثر متفاوتی از کار درآمده یک موضوع کاملا قابل پیشبینی است. با توجه
به سابقه ذهنی که از محمود معظمی در مجموعه «شاید برای شما هم اتفاق بیفتد»
دارم، کیفیت استاندارد سریال تکیه بر باد کاملا قابل حدس بود. البته بیان
یک نکته کاملا ضرورت دارد؛ شبکه استانی در دوره مدیریت قبلی سریالهای قابل
اعتنایی پخش نمیکرد و با تغییر مدیریت، در این چند وقت اخیر، تفاوت در
روند سریالهای شبکه استانی را میتوان احساس کرد. به نظر میرسد با تغییر
مدیریت در شبکه پنجم سیما، شبکه استانی راهش را پیدا کرده و رفتهرفته به
مسیر درستی میرود ضمن اینکه پخش شبانه فیلمهای سینمایی ایران دهه 60 و 70
از این شبکه و فیلمهای فرنگی سرگرمیساز را میتوان اتفاق مثبتی در این
شبکه قلمداد کرد.
اما درباره سریال تکیه بر باد واقعا نمیدانم از کجا و چگونه شروع کنم
تا به یک نتیجهگیری درست و منطقی درباره آن برسم. فارغ از تحلیلهای کلی
راجع به برنامههای رسانهای بویژه سریالهای تلویزیونی، سریال تکیه بر باد
که در همین ایام روزهای فرد از شبکه استانی پخش میشود یک اتفاق و نادر و
ویژه در میان محصولات محسوب میشود؛ سریالی که از تبار سریالهای الف ویژه
گنگ بیمخاطب رسانه ملی نیست اما ماهیت اثر به دلیل بررسی چالشهای اجتماعی
بهروز کارکردی فرااستاندارد دارد؛ سریالی که اگر با تبلیغات بیشتری پخش
میشد قطعا میتوانست مخاطبان بیشتری جذب کند. فکر میکنم این سریال ارزش
تبلیغ از دیگر شبکهها را داشته باشد. متاسفانه به دلیل تبلیغات نادرست این
سریال مهجور مانده و توصیه به مدیران رسانه ملی این است که سریالهایی که
میتواند تودهها و اقشار مختلف را به خود جلب کند از شبکههای مختلف تبلیغ
کنند. حداقل کاری که از دست نگارنده برمیآید این است که به خوانندگان
روزنامه توصیه کنم حتما سریال را پیگیری کنند؛ برای نخستینبار یک سریال
جمع و جور خانوادگی از رسانه ملی پخش میشود که ارزش بارها دیدن را دارد و
فکر میکنم برای معرفی کردن سریال تراز خانوادگی که بتواند عامه مردم را
جذب رسانه ملی کند تکیه بر باد نمونه خوبی است.پیرنگ اصلی داستان تاحدودی
به «میوه ممنوعه» شباهت دارد اما از همان کلیشههای دستمالی شده در سریال
تکیه بر باد در بهترین شکل ممکن استفاده میشود. از اینرو مخاطب احساس
نمیکند با یک سریال تکراری و کسلکننده مواجه شده است. یکی از حسنهای
بزرگ سریال، ریتم جذاب و نفسگیر آن است. با اینکه دایره شخصیتها محدود است
اما روایت در روابط محدود شخصیتها آن هم به صورت خالهزنکی مثل دیگر
سریالهای تلویزیونی گرفتار نمیشود. یکی از نکات برجسته سریال شیوه
دیالوگنویسی باورپذیر سریال است بویژه لحظاتی که عاطفه با پدرش مواجه
میشود لحظات ناب سریال محسوب میشود و به قدری روابط باورپذیر و ملموس
درآمده که مخاطب هنگام تماشای سریال خودش را در میان ماجراها احساس میکند
اما این سریال به عنوان یک سریال تراز و ماندگار ویژگی دیگری هم دارد و
این ویژگی مماس بودن با جامعه است، به عبارتی دیگر روایتی نزدیک با روزگار و
زمانه ما دارد. در سریال تکیه بر باد، عاطفه را میتوانیم باور کنیم، با
جاهطلبیاش میتوانیم همراه شویم و به همان نسبت میتوانیم احساس عمیق
پدرانه ترابنژاد را درک کنیم. یکی از مشکلات عمده سریالهای تلویزیونی
این است که در تعریف و نشان دادن بدمن روایت ناموفق عمل میکنند. بدمن
روایتهای تلویزیونی گاهی آنقدر اغراق شده اگزجره هستند که تماشاچی
نمیتواند این همه بدی و جاهطلبی را تواما در یک قصه خانوادگی درک کند.
مثلا «شوکت» در سریال «نرگس» در همان چارچوب یک داستان خانوادگی با همه
ویژگیهای منفیاش یک بدمن تمامعیار خانوادگی محسوب میشود. حسن بزرگ
سریال تکیه بر باد و ویژگی خاص و انکارناپذیرش در بدمن سریال نادر است که
یکی از بازیهای فوقالعاده مهدی فخیمزاده به شمار میرود. البته باید
اعتراف کرد همه بازیگران این سریال فوقالعاده ظاهر شدهاند و کنشهایی که
بروز میدهند همسو با قصه و چارچوبهای داستانی است. میشود در لحظات
بسیاری از این سریال از بازی بازیگران لذت برد. به سادگی میتوان احساس
عاشقانه مهدی (اشکان خطیبی) نسبت به خواهرش را درک کرد و باید اعتراف کنم
افسانه پاکرو بعد از سریال «در مسیر زایندهرود» یکی از بازیهای
فوقالعاده استثنایی و افسانهای خود را بروز میدهد. بدون اغراقنمایی به
عنوان یک مخاطب مسحور نگاه جاهطلبانه شخصیت افسانه میشويد، گویی خود اين
بازيگر هم خیلی مواظب واکنشهایش بوده که در مواجهه با ساير پرسوناژها،
بازياش به دام هندی شدن نیفتد. در پایان باید اشاره کنم حدس چنین سریالی
با وجود شیوههای متفاوت فرمی در سریال تکیه بر باد، از محمود معظمی آنچنان
عجیب نبود. اگر مجموعه شاید برای شما هم اتفاق بیفتد با دقت رصد میشد،
چیرهدستی کارگردان قابل تامل و تعمق بود.
1- اگر این دختر به خاطر پول عاشق یک پیر مرد پولدار شده و خانواده اش به خاطر دوری وی از این پیر مرد حاضرند او را برای ادامه تحصیل به فرانسه بفرستند مسلم است که هزینه تحصیل در فرانسه خیلی بیشتر از هزینه اجاره یک آپارتمان و یک خودروی میان قیمت در تهران است . که یک دختر جوان بخواهد به خاطر آنها از خانواده فهمیده خود بگذرد و با یک پیر مرد با پیشینه نامشخص ازدواج کند.
2- پسر خانواده که ظاهراً پزشک عمومی است هر گاه در محل کارش قرار میگیرد با یک صحنه که خود حاکی از یک اتفاق و یک حادثه است روبرو میشود که خیلی غیر واقعی است چرا که پزشکان عمومی غیر از نسخه نویسی و معرفی بیمار به متخصص مربوطه کار دیگری عملاً انجام نمیدهند.
3- شما فکر میکنید در جامعه ما و کشورهای پیشرفته چوب به چه درد میخورد ؟ در جامعه ما از جمله خود بنده در مواجهه با این مشکل از چوب استفاده و قلم جفت پاهای دختر را میشکنم تا چند ماه در خانه بماند که پاهایش بهبود یابند و انشاءا... هم افکارش سلامت خود را بازیابند. شک نکنید که در جوامع پیشرفته نیز خانواده های با در و پیکر و متعصب نیز چنین کاری میکنند.
4- انصافاً کدام پدر را دیده اید که پس از بیست و اندی سال دوری خود خواسته اینطوری بابت پسر اوباش و شارلاتان و زبان نفهم و ... وقت و پول و آبرو ( اگر داشته باشد که هنوز مشخص نیست ) هزینه کند؟
5- متاسفانه اشکالات این سریال در حدی است که ارزش صرف وقت برای ادامه نقد را ندارد .
محل کار پسر خانواده در یک روستا یا حاشیه شهر هست که در واقع تنها مرکز درمانی اون منطقه محسوب میشه بنابراین طبیعی است که میزان حوادث در اون زیاد باشه چون دکتر دیگری وجود نداره
سوم اینکه من یکی به شخصه خانواده های مذهبی زیادی رو دیدم که با این معضل روبرو بودند و به زور متوسل نشدند چون میدونستند اینکار فایده های نداره
چهارم اینکه مطمئن باشید نادر بی دلیل دنبال پسرش رو نگرفته و میخواد از اون به موقعش استفاده بکنه
بهتره سریال رو با دقت بیشتری ببینید و بعد نقد کنید
شخصیت پسر خانواده به عنوان یک پزشک با آن سرووضع و محل کار و موتورش!! آدم را یاد فیلم های دهه 50 و60 میاندازد.
ازهمه بدتر شخصیت پدرعاطفه هم معرفی نمیشود !! ودرهاله ای ازابهام بسرمیبرد. (مانند مادرش!!) این پدر خسیس است ؟ تعصب غیرواقعی دارد؟ افسرده است؟ یا.....چرا باید یک فرد مومن و تحصیلکرده و دنیا دیده با یک موقعیت اجتماعی مطلوب ، فرزندانی با این اوضاع واحوال داشته باشد؟! ضمنا" سایرشخصیتها نیز معرفی نمیشوند
صرف اینکه عاطفه دریک قسمت ازسریال با حسرت به ساختمانها مینگرد و دربنگاه خودرو سوار ماشین گرانقیمت مبشود برای معرفی شخصیت او وحوادث بعدی داستان کافیست؟ یا نادر با آن پسرش که چقدر روابطشان نچسب و غیرواقعیست.
کلا" همه شخصیتهای داستان مثل وصله های ناجور و بی ارتباط درکنارهم قرارگرفته اند وانگار بلاتکلیفند تا شایددرروند داستان معجزه ای اتفاق بیافتد وسریال سر غلطک بیافتد!!شاید این میان زندگی خواهر عاطفه تاحدودی واقعی و باورپذیر از آب درآمده و گرنه بقیه شخصیتهارا باید از اول ساخت!
من کاری به بد و خوب بودن سریالهای ترکیه ای ندارم ولی یک نکته را دراین سریالها می پسندم وآن شخصیت پردازی درست وبجای بازیگران میباشد . بیننده براحتی رفتارهارا باورمیکند و باشخصیتها ارتباط برقرارمیکندوداستان فیلم نرم وواقعی پیش میرود. از آقای فخیم زاده انتظار خیلی بیشتری داشتیم زیرا همواره نام ایشان دریک سریال معرف کیفیت و دیدنی بودن سریال بوده است. کاش کارگردانان به جای ساخت سریالهای سفارشی و شعارگونه کمی هم به هنر فیلمسازی می پرداختند وبرای شعور ووقت بیننده ارزش بیشتری قائل میشدند.
١-در مورد بند يك قضيه فقط يك خونه و يك ماشين نيست قضيه شركت و ثروت اون آقاست كه ميتونه زندگي دختر رو متحول كنه وپدر حاضره براي خلاص شدن دختر عزيزش داروندارشو بده و هزينه تحصيل رو فراهم كنه
٢-در مورد بند دو بعضا در درمانگاهها مريضهاي بدحال زيادي درمان ميشن و اگه از دست دكتر عمومي كاري بر نيومد ارجاع ميشن به جاي ديگه يعني واقعا اين يه نكته منفي در نقد يك فيلم است
لطفا كمي اطلاعاتتون رو بالا ببريد و كمي بي طرفانه و به دور از تعصبات شخصي نقد كنيد
اين سريال ،سريال كاملي نيست ولي سريال خوبيه و براي همين هم بزرگاني مثل قريبيان و فخيم زاده قبول كردن تو اين سريال بازي كنن.موسيقي تيتراژ ابتدايي و انتهايي سريال هم خوبه.ضمن اينكه انتظار بازي در اين حد از افسانه پاكرو نداشتم.
خواستم نظر خودم رو درباره ی این سریال بگم
این سریال واقعا از نظر آموزشی و تربیتی روی خوانواده ها و مخصوصا دختر ها تاثیر منفی داره,رفتاری که عاطفه(نقش اول فیلم) داره انجام میده:بی احترامی هایی که به خانوادش میکنه,دروغ هایی که میگه یا حقه و کلکایی که به خونوادش میزنه اینا کارایی که دخترای نوجوان کشورمون یاد میگیرن و عاطفه رو الگو قرار میدن,حالا شاید آخر فیلم عاطفه به سزای عملش برسه(مثل همه ی فیلم های ایرانی)ولی این دلیل نمیشه,اینجوری حتما باید قسمت آخر ببینه وگرنه....
من واقعا برای کارگردان این سریال متاسفم
خب این نظر من بود مطمعنم که خیلیا با من موافق باشن
واقعا از آقای محمود معظمی برای ساخت این سریال تشکر میکنم
افسانه پاکرو و مهدی فخيم زاده بسیار عالی نقششون رو ایفا میکنند
امیدوارم بازم این سریال پخش بشه
این سریال هم زیباست هم آموزنده
خیلی وقته که منتظرم پخش بشه
و امیدوارم هیچ دختری مثل عاطفه اینجوری بخاطر پول زندگی و جوونی خودشون رو حیف و خراب نکنن
تو این سریال مهدی خیلی نسبت به خواهرش عاطفه احساس پاک و عاشقانه ای داشت امیدوارم همه ی دخترا حداقل یک برادر اینجوری داشته باشن