1- نگاه به كارهاي بزرگ و ماندگار
مانند نگاه كردن به آسمان خراش ها از فاصله نزديك است. همچنانكه از نزديك نمي توان
تمام نماي آن آسمان خراش را به خوبي رويت كرد، كارهاي بزرگ را نيز نمي شود به فوريت
و بدون فاصله گرفتن زماني ديد و فهميد و درك كرد. اثر كارهاي ماندني و تاريخي در
طول زمان است كه به چشم مي آيد. مانند آسمان خراش كه فاصله از آن هر قدر بيشتر شود،
بهتر رخ مي نمايد و بلنداي آن در افق نگاه نمايان تر مي گردد.
اكنون يك هفته پس از اجلاس سران غيرمتعهدها در تهران اين وضعيت مصداق دارد. از يك
سو به رغم تلاش ها و تحركات و دسيسه هاي نظام سلطه براي ديده نشدن اين اجلاس در سطح
دنيا، بازتاب هاي گسترده رسانه اي حاكي از آن است كه نه سياست «سانسور» و «سكوت»
جواب داده و نه مي شود در جنگ رسانه اي - Mediawar- ولو با لطايف الحيل، تحريف ها و
شيطنت ها، بناي رفيع اجلاس تهران را كوچك و كوتاه جلوه داد. حجم انبوهي از اعترافات
رسانه هاي غربي و حتي صهيونيستي وجود دارد كه نشان مي دهد آنها نتوانسته اند نماي
اجلاس تهران را به يك ساختمان كوچك تنزل دهند.
براي همين است كه رويترز اذعان مي كند اجلاس تهران، كودتاي ديپلماتيك عليه پروژه
انزواي ايران است. نيويورك تايمز ناگزير آن را «همايش اميد» مي خواند و حتي فاكس
نيوز - داراي مواضع راديكالي- با اشاره به حاشيه رفتن طرح انزواي ايران، از
پيامدهاي اين اجلاس در آينده احساس نگراني كرده و با لحني هشدار دهنده از «رياست
بزرگ ترين بلوك راي دهنده سازمان ملل در اختيار ايران» خبر مي دهد.
ترجيع بند رسانه هاي دنيا اعتراف به اين موضوع است كه سياست هاي آمريكايي و
اسرائيلي درباره ايران به شكست انجاميده است و از همين روي چامسكي درباره اجلاس
تهران اين واقعيت را علني مي كند كه «آمريكا و غرب در تقابل با ايران تنها هستند.»
با اين حال در اين فرصت كوتاه پس از اجلاس تهران نمي توان پيام ها و پيامدهاي
راهبردي آن را به محاسبه نشست. آينده نشان خواهد داد كه تاثير اجلاس نم در مناسبات
و معادلات دنيا تا چه حد خواهد بود و چه انقلاب بزرگي در پهنه تصميم گيري هاي
كشورهاي «مستقل» و «غيرمتعهد به گفتمان سرمايه داري» به وقوع پيوسته است.
2- اجلاس تهران را بايد از منظري راهبردي مورد واكاوي قرار داد. اين اجلاس فقط
بيانگر شكست سياست هاي آمريكايي و صهيونيستي عليه ايران نيست. نكته مهم اين است كه
اجلاس مذكور نه تنها ثابت كرد جمهوري اسلامي ايران منزوي نيست بلكه انزواي «گفتمان
آمريكايي» در پهنه مديريت جهاني را نشانه رفت و به درستي به هدف نيز زد.
اگر آلبركامو 45 سال پيش هنگام دريافت جايزه نوبل ادبيات به اين واقعيت اعتراف كرد
كه «ما در عصر فحشاي كلمات زندگي مي كنيم، صلح مي گوييم و از آن جنگ اراده مي كنيم،
آزادي مي گوييم و از آن اسارت اراده مي كنيم، علم مي گوييم و از آن جهل اراده مي
كنيم و...» و اين حقيقت به يك خاطره تاريخي و حس نوستالوژيك تبديل شد؛ جمهوري
اسلامي در ساحتي عميق تر و دقيق تر اين مسئله را به يك مبارزه مبدل نموده و سيماي
بدون روتوش مدعيان آزادي، دموكراسي، حقوق بشر و ... را در پهنه روابط بين الملل فاش
ساخته است. بيش از سه دهه است كه ساختار معيوب نظام به اصطلاح بين الملل از سوي
جمهوري اسلامي به چالش كشيده شده و اين خود داراي خيرات و بركات پرشماري بوده است.
3- بيانات راهگشا و حكيمانه رهبرمعظم انقلاب اسلامي در نشست تهران، حقيقتي را براي
همه به ويژه دو سوم كشورهاي جهان تبيين كرد كه به منزله ضربه استراتژيك به ستون
خيمه ليبرال دموكراسي و كاپيتاليسم است.
«آقا» در بيانات روشنگرانه شان در افتتاحيه اجلاس سران -9/6/91- پاشنه آشيل قدرت ها
را مورد اشاره قرار داده و خاطرنشان كردند؛ «با سوء استفاده از همين سازوكار غلط
است كه آمريكا و همدستانش توانسته اند زورگويي هاي خود را در لباس مفاهيم شريف بر
دنيا تحميل كنند. آنها مي گويند «حقوق بشر» و منافع غرب را اراده مي كنند، مي گويند
«دموكراسي» و دخالت نظامي در كشورها را بجاي آن مي نشانند، مي گويند «مبارزه با
تروريسم» و مردم بي دفاع روستاها و شهرها را آماج بمب ها و سلاح هاي خود مي سازند.»
و بلافاصله اينچنين نقاب دروغين حقوق بشر را از سيماي مدعيان غربي كنار زدند؛ «در
نگاه آنها بشريت به شهروندان درجه يك و دو و سه تقسيم مي شود، جان انسان در آسيا و
آفريقا و آمريكاي لاتين ارزان و در آمريكا و غرب اروپا گران قيمت گذاري مي شود.»
و بالاخره رهبر انقلاب پس از تبيين ماهيت واقعي قدرت هاي استكباري، چگونگي تداوم
حيات قدرت ها را اين گونه به تصوير كشيدند كه؛ «... با شبكه رسانه اي انحصاري و
سازمان يافته، دروغ هاي خود را راست و باطل خود را حق و ظلم خود را عدالت طلبي
وانمود مي كنند و در مقابل هر سخن حقي را كه افشاگر فريب آنهاست دروغ و هر مطالبه
برحقي را ياغيگري مي نامند.»
4- اتفاق مباركي كه در حال وقوع مي باشد اين است كه علاوه بر ملت هاي مستقل و
آزاديخواه، اكنون بسياري از مقامات كشورها نيز عزم خود را جزم كرده اند تا اين
واقعيت ها را ببينند و حقايق را بشنوند. به عنوان مثال رئيس جمهور بنين كه رئيس
اتحاديه آفريقاست در سفر به تهران و شركت در اجلاس غيرمتعهدها تقاضاي ملاقات با
رهبر انقلاب مي كند و در ديدار با «آقا» مي گويد؛ «من سه بار نطق شما [در افتتاحيه
اجلاس] را گوش كردم و سه بار هم متن آن را خواندم.»
5- اكنون بايد گفت اين بزرگ ترين ضربه و لطمه اي است كه آمريكايي ها و صهيونيست ها
از اجلاس تهران ديده اند و براي همين است كه مقامات تل آويو عجزآلود به ناسزاگويي
عليه 120كشور شركت كننده در اجلاس تهران روي آورده اند؛ چون فهميده اند سخنان منطقي
و حكيمانه رهبر ايران كه خواسته بحق و مطابق با فطرت همه انسان هاي پاك سرشت است در
دل و جان آن ها نفوذ كرده است.
6- اگر مشكل آمريكايي ها و صهيونيست ها در مواجهه با ايران اين بوده و هست كه آنچه
برنامه ريزي و طراحي مي كردند با خطاي در محاسبات ممزوج بوده و به قول سي ان ان،
نتيجه معكوس در پي داشته است، اكنون اجلاس تهران، مشكلات را براي آنها مضاعف كرده
است؛ چرا؟
چون ماهيت اصلي آنها كه در گرو قدرت رسانه اي بوده دچار يك ضربه كاري شده و آن
همانا رسانه قدرتمندي به نام جمهوري اسلامي است كه با رياست بر جنبش غيرمتعهدها اين
پتانسيل و ظرفيت را داراست كه يك بلوك رسانه اي عليه قدرت هاي غربي و صهيونيستي
ايجاد نمايد.
7- در پايان اين نكته را نيز بايد به نكات بالا علاوه كرد كه اگر خيزش ها و انقلاب
هاي منطقه در بستر بيداري اسلامي با اقدام جوان 26 ساله تونسي در 17دسامبر 2010
شعله كشيد و در 17سپتامبر 2011 اين بيداري منجر به جنبش فراگير و 99درصدي وال
استريت شد و اعتراض به سياست هاي واشنگتن و تل آويو به خاك آمريكا كشيده شده است؛
اجلاس تهران، تابلوي بلندي را برافراشته تا نه تنها حركت به انحراف كشيده نشود بلكه
با پيشقراولي و پيشتازي ايران اسلامي و هوشياري و آگاهي روزافزون ملت ها و دولت ها،
تابلوهاي دروغين «حقوق بشر»، «دموكراسي»، «مبارزه با تروريسم» و... به زير آيد و
اين كانون عصبانيت ها، ناسزاگويي ها و سردرگمي هاي صهيونيست ها و كابوها است؛
اينطور نيست؟
حسام الدين برومند
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com