این یادداشت را بر اساس وظیفه مدنی و در دومین سالگرد ترور شخصیت استاد علیرضا افتخاری مینگارم.
1- پس از انقلاب اسلامی همزمان با دیگر بخشهای جامعه در زمینه موسیقی
نيز تغییراتی ایجاد شد. انقلاب، موسیقی و ریتم خودش را داشت که با پیش از
آن متفاوت بود. در دوران دفاع مقدس این موضوع حتی تشدید و آثار فراوانی که
با روح زمانه سازگاری داشت تولید شد. در این سالها نام خوانندگانی مانند
شهرام ناظری، محمد گلریز، محمدرضا شجریان، حسامالدین سراج، بهرام گودرزی،
بهزاد بهزادپور، صدیق تعریف، جلالالدین محمدیان، شاهپور رحیمی و ملکمحمد
مسعودی با موسیقی انقلاب و دفاع مقدس پیوند خورد. در واقع آنها را میتوان
طبقه هنرمندان انقلاب دانست که پس از انقلاب به شهرت رسیدند و توانستند با
تولید آثار فاخر، عصر جدیدی را در تاریخ فرهنگ و تمدن ایران آغاز کنند. این
موضوع سبب میشود بیان کنیم هم انقلاب بر گردن این هنرمندان حق دارد و هم
آنها بر گردن انقلاب؛ انقلاب را به لحاظ فرهنگی نمیتوان جدای از آنان در
نظر گرفت.
البته در این میان شجریان پیش از انقلاب نیز از شهرت برخوردار بود و در
جامعه هنری شخص ناشناختهای نبود اما هیچگاه نمیتوان «سیاوش» گلها را با
«محمدرضا شجریان» پس از انقلاب مقایسه کرد. کوره انقلاب کوزه خام شجریان
را پخت و او را از خوانندهای معمولی که حتی در اندازههای اکبر گلپایگانی و
حسین خواجهامیری نبود، به هنرمندی تاریخی و صاحبمکتب تبدیل کرد. شجریان
در دهه 60 با همکاری مرحوم مشکاتیان 4 آلبوم ماندگار خلق کرد که هر کدام
«مدرسه» و «جهانی دیگر» بودند؛«بیداد»، «دستان»، «تو» و «آستان جانان».
اینها را باید ثمرات «انقلاب فرهنگی» انقلاب پرشکوه ایرانیان دانست که
همگان را مدیون خود کرده است.
2- در میان خوانندگان پس از انقلاب، قصه استاد علیرضا افتخاری حکایتی
دیگر دارد. افتخاری را به دلیل تنوع صوتیاش «بازیگر صدا» خواندهاند. صدای
او آلبوم به آلبوم تفاوت دارد. آنچه از صدای او در «مهرورزان» میشنویم با
«راز گل» متفاوت است. «راز گل» با «مقام صبر» فرق دارد، همه اینها با
«سرمستان» متفاوت هستند و آنها نیز با «دریغا» و «نیلوفرانه». جنس صدا،
تواناییهای کمي و کیفی و احساس عمیقی که در صدای او نهفته است از افتخاری
خوانندهای بینظیر ساخته است که به هیچوجه نمیتوان او را نادیده گرفت.
تاکنون از افتخاری نزدیک به 70 آلبوم منتشر شده است. در این میان آثار
دهههاي60 و70 او، همانند خوانندگان دیگر، از آثار دهه 80 وی زیباتر و
دلنشینتر هستند. افتخاری بعد از «نیلوفرانه یک» در سال 1375 به اوج شهرت و
محبوبیت رسید. از زمانی که موسیقی سنتی دوران افول خود را آغاز کرد، او
فعالیتهای خود را افزایش داد و گاهی کیفیت را فدای کمیت کرد. با وجود
این، همواره عنصر عشق، امید و احساس مثبت در آثار او هویدا بود و همگی
موجب شدهاند نغمات او هنر عشقورزی و احساس مثبت را به جامعه تزریق کنند.
آثار او با نفرت و کینهورزی بیگانه است و اساسا حس منفی در آنها وجود
ندارد که این خود پیامآور شخصیت خالق آنهاست.
3- 17 مرداد 1389 و در مراسم بزرگداشت روز خبرنگار و در فضای سیاستزده
سالهای اخیر، افتخاری با داشتن این روحیه به حکم «ادب»، «مهرورزی» و
«اخلاق» رئیسجمهور قانونی کشور را دوستانه در آغوش کشید. اما به یکباره با
جنگ روانی گسترده و ترور شخصیتی بیسابقهای مواجه شد. جوی که از آن پس
علیه این هنرمند متواضع و بیتکلف به وجود آمد تا امروز نیز ادامه یافته
است و گاه و بیگاه شاهد اهانتهایی به ایشان هستیم که نمونه اخیر آن توسط
یکی دیگر از داعیهداران «ادب» و «اخلاق» اتفاق افتاد.
4- چنین اهانتها و رفتارهایی از ارزش و جایگاه هنرمندی مردمی نخواهد
کاست. اگر افتخاری به تولید یک حس منفی مانند «نفرت» و «کینهتوزی» پرداخته
بود شاید این رفتار اندکی قابل توجیه بود که البته آن را هم به حرمت هنرش
نمیتوان تحمل کرد اما زمانی که در این کشور جمله «دوستت دارم» را در دهانت
میجویند تا مبادا آن را به رئیسجمهور قانونی کشورت گفته باشی، خراب بودن
اوضاع مدعیان معلوم میشود. حیرتآور این است که چنین رفتارهایی از سوی
کسانی صورت میگیرد که خود را هنرمند و روشنفکر میخوانند و به نام آزادی و
دموکراسی بر طبل نفرین و نفرت میکوبند و نگرانند که قفل قلب همه هنرمندان
و مردم در دستان آنها نیست. براستی این تمامتخواهی و روحیه انحصارطلبی از
کجا میآید که هنرمند ایرانی حتی حق ندارد کسی را دوست داشته یا نداشته
باشد؟ این طریق خطرناکی است که برخی میپیمایند و بر دودستگیها و نفرتها
پای میفشرند. هنر از آنجا که به معانی متعالی و مشترک نوع بشر مربوط
میشود با مرزبندیها و دشمنیها سازگاری ندارد. هنر با عشق، محبت و معرفت
پیش میرود، نه با کینهتوزی و جهل. نظیر این برخوردها با هنرمندان محجوب
نیز جز «زحمت دیگران داشتن» و «عرض خود بردن» نیست. چنانکه لسانالغیب
فرمود: هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق/ ثبت است بر جریده عالم دوام
ما.
5- در پایان به شورای فرهنگ عمومی کشور پیشنهاد میشود به حرمت روز 17 مرداد 1389 این روز به نام «موسیقی پاک» نيز مزین شود.