کد خبر: ۸۶۷۵۳۶
تاریخ انتشار:
ناگفته‌های سیروس مقدم از «پایتخت»؛

ماجرای دستمزدها، دعوا و خرس چه بود؟

سیروس مقدم بعد از چهار سال از برخی حواشی فصل ششم «پایتخت»، چگونگی دوباره جمع شدن تیم و سکانس‌های مهم و چالشی فصل ۷ گفت ...
ماجرای دستمزدها، دعوا و خرس چه بود؟

به گزارش بولتن نیوز به نقل از مهر، سیروس مقدم بعد از چهار سال از برخی حواشی فصل ششم «پایتخت»، چگونگی دوباره جمع شدن تیم و سکانس‌های مهم و چالشی فصل ۷ گفت و اینکه در همه این چهار سال مردم از دلتنگی برای این سریال گفته‌اند.

سریال «پایتخت» هفت فصلی شد، این اولین سریال در تاریخ کشور است که بنا به خواست و علاقه مردم هفت فصل آن ساخته شده است و هنوز چند قسمتی از پایان پخشش نگذشته که بسیاری کنجکاو هستند، بدانند قرار است فصل هشت هم در کار باشد و منتظر بمانند یا خیر. «پایتخت ۷» با همه حواشی فصل ششم بالاخره دوباره شکل گرفت، تیم جمع شد و سریال به پخش رسید. سریالی که توانست در ایام نوروز مخاطب را با خود همراه کند و اگرچه نقدهایی ممکن است به این فصل هم وارد باشد اما رکوردهایی که این سریال در تلوبیون (سامانه‌ای که بازدیدهای مخاطبان را هم نمایش می‌دهد) ثبت کرد و بیش از ۶۰ میلیون بازدید را شامل می‌شد، حاکی از یک اتفاق بود. اتفاقی که یک بار دیگر ثابت کرد فضای سرگرم کننده، حضور چهره‌ها، سریالی که برندسازی کرده است و موقعیت‌ها و شخصیت‌هایی که شبیه زندگی واقعی مردم هستند، همه می‌تواند برگ برنده‌های یک سریال موفق باشد که تلویزیون نه تنها نباید آنها را از دست بدهد که باید سعی کند بیش از پیش از این برندها حفاظت شود.

سیروس مقدم کارگردان هفت فصل «پایتخت» بعد از یک دوره چهار ساله که این سریال ساخته نشد با خبرگزاری مهر گفتگویی داشته و درباره این چند سال و همچنین شروع به کار دوباره تیم «پایتخت» در دوره اخیر مدیران صداوسیما صحبت کرده است. شروع به کاری که به گفته خودش بعد از یک دوره دلسردی پیش آمده بود و حالا قرار بود با یک انسجام دوباره آنچه را که چهار سال مردم از آنها مطالبه می‌کردند، بسازند.

در ادامه قسمت اول این گفتگو را می‌خوانید:

*آقای مقدم فکر می‌کردید با همه دغدغه‌هایی که مردم امروز دارند از مشکلات معیشتی تا گرانی و دیگر مسائل روزمره … باز هم «پایتخت» بتواند آنها را بخنداند؟ و به این میزان از مخاطب دست پیدا کند؟

سیروس مقدم: در طول این چهار سال شاید ارتباط ما با مدیران فرهنگی قطع شده بود ولی هرگز ارتباط با مردم قطع نشده بود. اگر مسافرت می‌رفتیم در ایران و خارج از ایران، یا در تاکسی و … همواره سوال مردم این بود که چرا «پایتخت» پخش نمی‌شود؟ نمی‌دانستند مشکلات چیست. آنها دلتنگی هایشان را می‌گفتند. اینکه عادت داشته‌اند با «پایتخت» سال خود را تحویل کنند. ما هم در جمع خود و تیم تولید که با هم در ارتباط بودیم این موضوع را مطرح کردیم که مردم این سریال را از ما طلب دارند و مطالبه می‌کنند. این احساس را درک می‌کردم که مخاطبان همچنان منتظر هستند اما باید اعتراف کنم که حتی خودم هم تصور نمی‌کردم این انتظار تا این حد شدید باشد. شاید دلیلش را بتوان در چند عامل جستجو کرد. اولاً دوری طولانی‌مدت از این مجموعه باعث نوعی دلتنگی در مخاطبان شد و دوم اینکه به نظرم بسیاری از شایعات و حواشیِ بی‌اساسی که حول «پایتخت ۶» شکل گرفت، به مرور زمان وجاهت عقلانی خود را از دست داد و فهمیدند غیرمنطقی بوده است. اگر «پایتخت ۶» به خاطر کرونا تعطیل نمی‌شد و فینالی که تنابنده و نویسنده طراحی کرده بودند تا قسمت آخر ساخته می‌شد همه این حواشی فراموش می‌شد. همان‌طور که در مورد «پایتخت ۵» اتفاق افتاد. آنجا هم ابتدا بحث‌هایی درباره داستان پیش آمد و با ادامه قصه رفع شد.

بعد از آن ۲ قسمت نهایی هم ساخته شد...

ولی هیچ ارتباطی به فصل ۶ نداشت. در فصل ۶ بهتاش قرار بود به تیم دیگری برود و در تیمی از اروپای شرقی بازی کند. اما در شرایط کرونا فرودگاه‌ها بسته شد و ما نتوانستیم قصه مد نظر خودمان را بسازیم.

*تولید این فصل از مجموعه، حتی در مرحله نگارش فیلمنامه، زمان زیادی طول کشید، دلیلش حساسیت شما و تیم بود یا موارد دیگر؟ چون ما به عنوان خبرنگار که از مدیران جویای سریال بودیم دائم از مذاکره و رایزنی با اهالی «پایتخت» می‌گفتند. چرا این روند اینقدر طولانی شد؟

ابتدا بگویم شما اولین فردی هستید که با او پس از چهار سال، درباره «پایتخت» گفتگو می‌کنم و از این حیث این سخنان می‌تواند تازگی داشته باشد. پس از وقفه طولانی در تولید و تغییرات مدیریتی در سازمان، نهایتاً ارزیابی‌های کارشناسی نشان داد که «پایتخت» آنقدر که به جامعه و این کشور خدمت کرده، بدی نکرده است. به آن جفا شد و مستحق برخوردی که با آن شد، نبود؛ جفایی که خود من به این نتیجه رسیده بودم که بروم و نقاشی کنم و نمایشگاه برگزار کنم.

*یعنی شما کاملاً دلسرد شده بودید از تولید «پایتخت»؟

بله آن زمان نه تلفنی جواب دادم و نه سخنی گفتم و صبر کردم تا زمانی که حق به حقدار برسد.

یک باره «پایتخت» بشود: «اسمشو نبر» و فصل ۶ را پخش نمی‌کردند، تا فصل ۵ روی آنتن می‌رفت و بعد به گونه‌ای برخورد می‌شد که انگار یک تیمی فصل ۶ را یواشکی روی آنتن برده است ضوابط تلویزیون را شما می‌دانید تا فریم آخر را باید هماهنگ جلو ببرید
*چه اتفاقی بیشتر از همه شما را ناراحت کرد؟ ضمن اینکه نقدهایی هم به فصل ششم سریال وارد بود اما شاید نامه‌ای که آقای علی عسگری رئیس سابق صداوسیما خطاب به معاون سیما نوشت و از حواشی قسمت آخر با کلیدواژه‌هایی مثل «ستون پنجم دشمن» و … یاد کرد، مورد عجیبی بود.

همان رویکرد باعث شد نگاه به «پایتخت» حسابگرانه شود. یک باره «پایتخت» بشود؛ «اسمشو نبر» و فصل ۶ را پخش نمی‌کردند، تا فصل ۵ روی آنتن می‌رفت و بعد به گونه‌ای برخورد می‌شد که انگار یک تیمی فصل ۶ را یواشکی روی آنتن برده است. ضوابط تلویزیون را می‌دانید که تا فریم آخر باید هماهنگ جلو ببرید. در آن شرایط، بسیاری از ما ترجیح دادیم به فعالیت‌های شخصی‌مان بازگردیم. آقای تنابنده و دیگر همکاران به پروژه‌های دیگری مشغول شدند و اتفاقاً پروژه‌های خوب کار کردند، نقش‌های خوب و جایزه‌های خوب گرفتند. اینگونه نبود که آدم‌های بیکاری باشند و فقط بخواهند با این سریال آنتن را پر کنند نه. ارزش‌هایی برایشان مهم بود! طبیعی است که بعد از این دلسردی طولانی تا اتصال دوباره برقرار شود و مدیرانی بر سر کار بیایند که به درک و شناختی برسند که به اصطلاح «در یک مسجد را برای یک بدنماز نمی بندند» کمی طول کشید. مدیرانی که به این نتیجه رسیدند «پایتخت» آن‌قدر که خدمت کرده، آسیب‌زا نبوده است. مهمتر اینکه یک سریال موفق و پربیننده را به دلیل یک اشکال تعطیل نمی‌کنند. تا این ارتباط برقرار شود و آن بدبینی دو طرفه به یک میزگرد و نشست مشترک تبدیل شود حداقل چهار ماه طول کشید تا زمینه برای همکاری مجدد فراهم شود. بالاخره یک روز این سه رأس مثلث شامل من، الهام غفوری تهیه کننده و محسن تنابنده، با سیمافیلم قراری گذاشتیم، حرف‌هایمان را زدیم و آنها نیز مشکلات خود را و خواسته تلویزیون را که «پایتخت» را می‌خواهد، بیان کردند. این را هم گفتند که هرچه در گذشته بوده به گذشته مربوط است و الان باید به سریالی فکر کنیم که خوب شروع کرده و خوب هم به پایان برد.

ما آن زمان ایده‌ای نداشتیم. تنابنده و دیگر افراد تیم هم سر پروژه‌ها بودند. «پایتخت» به این شکل نیست که بنشینیم و بگوییم، مثلاً یک سریال درباره کفشدوزک بسازیم و تمام بلکه باید ایده‌ای باشد که بتواند داستان را روایت کند و موقعیت‌های مختلف را تعریف کند. زبان دار، سخنگو و پرحرف باشد. در عین حال ممنوعیت‌هایی هم وجود داشت و بخشی از بازیگران ما نمی‌توانستند باشند و باید تغییراتی در بازیگران ایجاد می‌کردیم. برخی بازیگران هم خودشان به این نتیجه رسیده بودند که نمی‌توانند حضور داشته باشند و «پایتخت» آورده‌ای برایشان نداشته است. تا به یک سوژه برسیم مدتی طول می‌کشید، تنابنده مدتی فکر می‌کند و ممکن است یک باره جرقه‌ای در ذهنش بزند و یا سه ماه طول بکشد. به همین دلیل، تا به این جرقه برسد، تنابنده باید تیم فکری اش را تشکیل دهد. ما هم شرط کرده بودیم که یا کار نمی‌کنیم یا کاری انجام می‌دهیم که بتوانیم از آن دفاع کنیم و شما هم بتوانید از آن دفاع کنید.

*سیمافیلم چطور، آنها هم شرط گذاشتند؟

به هر حال سفارش دهنده کار است و شروط خود را داشت، شروط خیلی مشخص و مبرهن بود مثلاً باید جوانب و مسائلی را که در جامعه وجود دارد، در نظر بگیریم و درکل بر سر تفاهم‌های معمول که در کار وجود دارد، صحبت شد. تفاهم کامل ایجاد شد یعنی دست ما را کاملاً در انتخاب موضوع باز گذاشتند و تا پایان یک کلمه هم به عنوان خواسته یا سفارش ویژه که در فیلمنامه تزریق شود، به ما تحمیل نشد. از طرف تیم نویسنده، فیلمنامه ارائه و نظراتی داده می‌شد و برمی‌گشت. اگر آقای تنابنده این نظرات را قبول داشت، اصلاح می‌کرد و اگر قبول نداشت، دست نمی‌زد و تغییر نمی‌داد. ما در ارتباط تنگاتنگ با سیمافیلم بودیم، مشاور فیلمنامه فرد کارشناسی مثل آقای محمدرضا جعفری جلوه و همچنین ناظر کیفی هم علی اصغر داوودآبادی بود بنابراین تعامل راحت‌تر و سریع‌تر شکل گرفت، اگرچه کمی طول کشید تا به سوژه برسیم. تنابنده سوژه‌ای تعریف کرد و همه روی آن توافق کردند، سپس ماجرای شهاب سنگ، کمپر، ماشین پرنده و موقعیت‌ها و اتفاقات اضافه شد. این‌ها همه هزینه بر و زمان‌بر بودند و طبیعی است که نمی‌شد امروز قصه را نوشته و هفته دیگر کلید بزنیم. به عنوان مثال، فرآیند ساخت اتوبوس را توضیح می‌دهم؛ از زمانی که آقای تنابنده مشخص کرد که یک اتوبوس در فیلمنامه‌اش دارد که باید تبدیل به محل زندگی شود، تا زمانی که به اتوبوسی برسیم که بتواند در جاده حرکت کند و همه در آن بنشینند، حدود ۶ ماه طول کشید.

و بعد این تصاویر با ری‌اکشن بازیگران هماهنگ شد؟

تصاویری از خرس واقعی در ماکت کمپر که توسط پیمان قانع ساخته شده بود در اصفهان فیلمبرداری شد سپس این تصاویر در کمپر واقعی در مشهد با بازیگران اصلی ضبط شده و اکشن‌ها و ری اکشن‌های آنها به حمله خرس گرفته شد. اینجا از خرسی استفاده شد که تصاویرش با حضور یک بازیگر تئاتر و تن‌پوش خرسی که بر تن‌دار داشت، گرفته شد. تن پوش خرس نیز توسط عادل بزدوده ساخته شده بود. مرحله بعد اضافه شدن بک گراندها و فوتیج ها به تصویر و تحویل آنها به مسئول جلوه‌های کامپیوتری امیر ولی‌خانی بود که در تمامی مراحل ساخت صحنه خرس در اصفهان مشهد و شمال کشور کنار ما بود. سپس سخت‌ترین و پیچیده‌ترین بخش کار که تدوین و نظم بخشیدن به پلان‌های گرفته شده توسط ۱۲ دوربین در ۲ مرحله بود آغاز شد. تصاویر متعدد و پراکنده و تلفیق پلان‌های خرس واقعی با اکشن بازیگرانی که مجزا صحنه را اجرا کرده بودند و پلان‌های تن‌پوش خرس و جزییات سخت دیگر به دست خشایار موحدیان تدوینگر مجموعه رسید. به این ترتیب سکانس خرس که کم نظیر و شگفت انگیز بود شکل گرفت، سپس موسیقی و صداگذاری درخشان هم آن را باورپذیرتر کرد. این نکته را هم بگویم که هدایت و مهیا کردن شرایط این مسیر سخت توسط تهیه کننده و تیم تولید با مدیریت علیرضا نجف‌زاده مدیر پروژه میسر شد.

*فکر می‌کنم خیلی بهتر از سکانس گراز در آمد. شاید طراحی بیشتری برایش شد و زحمت بیشتری کشیده شده بود.

حضور گراز موقعیت دراماتیک خاصی نداشت، فقط آن لحظه‌ای که به نقی می‌زد و او هوا می‌رفت این موقعیت ایجاد شد اما خرس بار دراماتیکی زیادی داشت. بالای سر بازیگران رفت و این خیلی کار سختی بود. پیش‌بینی صاحبش خیلی درست بود که هر نقطه‌ای که لازم است مکث کند، عسل بگذاریم. برای گراز بیشتر می‌خواستیم یک شروع داشته باشیم و تمام تجربه صحنه گراز را در صحنه خرس کامل کردیم.

*بازخوردی از شخص خاصی داشته‌اید؟

حالا شاید دوست نداشته باشند که من نام ببرم. اما مطمئن باشید سریالی که اساسش تعلیق و گره‌افکنی بر اساس سنگی است که خانواده‌ای به خاطرش از یک کشور به یک کشور دیگر می‌روند و در یک اپیزود این سنگ گم می‌شود، ولی بیننده هیچ توجهی نمی‌کند و باز هم حواسش پی سیلی فهیمه و ماجراهای خانواده است کارش را درست انجام داده است.

تنابنده بازیگران را جمع کرد و یک جمله را به آنها گفت که «بچه‌ها، این سکانس سکانس بهرام است. همه باید در جهت بهتاش بازی کنید. هیچکس دیگری وجود ندارد. همه بگذاریم که بهتاش این سکانس را بترکاند چون او اولین بار است که می‌خواهد داد دل هم نسلانش را بگوید» طبیعتاً این حرف هم حرف درستی بود

*آن سیلی و اصلاً قسمت ۱۹ خیلی واکنش داشت و بسیاری سریال را تحسین کردند که هم قضاوت نمی‌کند و هم این جدال را محترمانه نشان می‌دهد. خیلی دوست دارم در مورد این سکانس بگویید که چگونه نوشته شد و خود بازیگران چگونه آن را درآوردند؟

من یادم است که وقتی می‌خواستیم سکانس را بگیریم، تنابنده بازیگران را جمع کرد و یک جمله را به آنها گفت که «بچه‌ها، این سکانس سکانس بهرام افشاری است. همه باید در جهت بهتاش بازی کنید. هیچکس دیگری وجود ندارد. همه بگذاریم که بهتاش این سکانس را بترکاند چون او اولین بار است که می‌خواهد داد دل هم نسلانش را بگوید». طبیعتاً این حرف هم حرف درستی بود و من هم در میزانسن و جایگاه دوربین‌ها سعی کردم این جمله تنابنده را رعایت کنم. یعنی نشان دهیم جای دوربین‌ها کجاست. بنابراین تنابنده روی این سکانس خیلی حساس بود و واقعاً بچه‌ها همکاری کردند. در واقع همان چیزی که صحبت شده بود، اتفاق افتاد. به همین دلیل است که همه خوب هستند. حتی رحمتی که در ۲ پلان بیشتر نیست، اما حالی که به او دست می‌دهد، همه درست است. حتی یک اتفاق هوشمندانه افتاده است؛ قبل از اینکه این لحظه اتفاق بیفتد هما می‌گوید «این بچه را بردارید و ببرید» چون نمی‌خواست کودک شاهد رفتار خشونت‌آمیز والدین یا فرزندان نسبت به یکدیگر باشد. این سکانس به شکلی بسیار هوشمندانه نوشته شد، ضبط شد، اجرا شد و پخش شد.

*خود شما طرف بهتاش هستید یا طرفدار نقی که شاید در این سکانس به نوعی مظلومیتش دیده شد.

ما به شوخی به محسن می‌گفتیم که خوب خودت را به مظلومیت زدی، ولی واقعاً مظلومیت نقی را شاید اولین بار در این سکانس دیدیم. ویدئوهایی بعد از این سکانس در فضای مجازی پخش شده بود که الهام غفوری به من نشان داد و برایم جالب بود. سکانس‌هایی را که نقی در فصل‌های قبل در حال کار و … بوده است در فلاش بک های سریال پیدا کرده بودند و با این سکانس ترکیب کرده بودند. در این سکانس وقتی نقی حرف می‌زند، به او حق می‌دهیم و به محض اینکه بهتاش دهانش را باز می‌کند، به او حق می‌دهیم. این یعنی اینکه سکانس درست است. به اعتقاد من این سکانس تله بازیگری همه است. مظلومیت نقی و حق گویی بهتاش و عصیان هما و اعتراض فهیمه … همه را می‌بینیم.

*یکی از تاثیرات این سکانس هم روی حواشی مربوط به دستمزدها بود. گمانه زنی‌هایی درباره دستمزدها مطرح شد که برخی هم بعد از این سکانس یا دیگر سکانس‌های سریال گفتند حق عوامل است که هزینه خوب دریافت کنند. تمایلی دارید درباره حواشی بودجه سریال هم توضیح دهید؟

به نظرم اصلاً وارد این فضای زرد و سطحی نشویم. به نظرم مجسمه این بچه‌ها را باید طلا بگیرند و در تئاتر شهر و دانشکده‌های هنری بگذارند. کسانی که این حرف‌ها را می‌زنند به کشورهای دیگر بروند تا ببینند به هنرمندانشان چطور احترام می‌گذارند. ما به تاجیکستان رفتیم و مقبره‌ای که برای هنرمندانشان ساخته بودند به گونه‌ای بود که گویی در بهشت قدم می‌گذارید؛ اینقدر ارج و قرب قائل می‌شوند. محسن ۲ سال است که درگیر این پروژه است و هرچه گرفته باشد، کم گرفته است. باید ما هم قدر بهترین‌ها را بدانیم و ارج بگذاریم.

برچسب ها: سیروس مقدم ، پایتخت

شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.

bultannews@gmail.com

نظر شما

آخرین اخبار

پربازدید ها

پربحث ترین عناوین