گروه اجتماعی: در سالهای اخیر، بحث حجاب و پوشش در خیابانهای ایران به یکی از موضوعات جنجالی و پرچالش تبدیل شده است. آنچه زمانی صرفاً به عنوان یک بحث درباره حضور یا عدم حضور روسری در میان برخی زنان و دختران مطرح بود، امروز به شکلی نگرانکنندهتر و عمیقتر، به مسألهای درباره حد و مرزهای پوشش، عفت و حتی اخلاق عمومی در جامعه بدل شده است.
به گزارش بولتن نیوزاگر در گذشته، انتقادها عمدتاً بر عدم رعایت حجاب متمرکز بود و بسیاری معتقد بودند که حتی در صورت کنار گذاشتن روسری، میتوان با لباسهای مناسب، سنگین و پوشیده در جامعه حضور یافت، امروز شاهد هستیم که برخی از افراد، فارغ از هر گونه ملاحظه فرهنگی، اجتماعی یا قانونی، به سمت بیلباسی و رفتارهایی پیش رفتهاند که نه تنها با هنجارهای سنتی و دینی در تضاد است، بلکه حتی با استانداردهای اخلاقی و اجتماعی در بسیاری از جوامع دیگر نیز سازگار نیست. این تحول، زنگ خطر جدیای را به صدا درآورده و بسیاری را به این فکر واداشته که آیا زمان آن نرسیده است که قوانین سختگیرانهتر و برخوردهای قاطعتری در این زمینه اعمال شود؟
برای درک بهتر این وضعیت، باید به ریشههای فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی این تغییرات نگریست. در دهههای گذشته، حجاب در ایران نه تنها یک الزام قانونی بلکه بخشی از هویت فرهنگی و دینی جامعه بود. با این حال، با گسترش شبکههای اجتماعی، نفوذ فرهنگهای خارجی و تغییر نسلها، برخی از جوانان و حتی میانسالان، نگاه متفاوتی به مسئله پوشش پیدا کردهاند. برای برخی، کنار گذاشتن حجاب یا انتخاب سبکهای پوشش آزادتر، نمادی از آزادی فردی و اعتراض به محدودیتهاست. اما آنچه این روند را پیچیدهتر کرده، این است که این "آزادی" گاهی به شکلهایی بروز پیدا میکند که دیگر صرفاً یک انتخاب شخصی نیست، بلکه به یک چالش آشکار علیه هنجارهای جمعی و حتی امنیت اجتماعی تبدیل شده است.
در خیابانها، تصاویر و صحنههایی دیده میشود که برخی از زنان و دختران، نه تنها روسری را کنار گذاشتهاند، بلکه با لباسهایی بسیار کوتاه، تنگ یا نامناسب، در اماکن عمومی ظاهر میشوند. این رفتارها، که برخی آن را "بیحیایی" و "بیعفتی" مینامند، واکنشهای متفاوتی را برانگیخته است. از یک سو، گروهی معتقدند که این افراد باید از منظر قانونی و اخلاقی مورد بازخواست قرار گیرند، و از سوی دیگر، برخی دیگر این رفتارها را نتیجه سرکوبهای طولانیمدت و نبود فضای کافی برای بیان آزادانه هویت فردی میدانند. اما آنچه واضح است، این است که جامعه در برابر این پدیده دچار نوعی سردرگمی و دوگانگی شده است.
یکی از مهمترین سؤالاتی که در این میان مطرح میشود، این است که آیا قانون میتواند به تنهایی این مشکل را حل کند؟ در بسیاری از کشورها، قوانین مشخصی برای پوشش عمومی وجود دارد. برای مثال، در برخی از کشورهای اروپایی، اگرچه آزادی فردی در انتخاب پوشش بسیار بالاست، اما قوانین سختگیرانهای علیه رفتارهای غیراخلاقی یا تحریکآمیز در اماکن عمومی وجود دارد. در مقابل، در برخی از کشورهای آسیایی و خاورمیانه، قوانین مذهبی و فرهنگی نقش پررنگتری در تعیین هنجارهای پوشش دارند. در ایران، قانون اساسی و مقررات موجود، رعایت حجاب را الزامی میدانند، اما اجرای این قوانین در سالهای اخیر با چالشهای متعددی روبهرو بوده است.
برخی کارشناسان معتقدند که صرفاً تکیه بر قانون و برخورد قضایی نمیتواند راهحل پایداری باشد. آنها استدلال میکنند که فرهنگسازی، آموزش و ایجاد گفتمانهای سازنده در جامعه میتواند نقش مؤثری در تغییر رفتارها داشته باشد. از سوی دیگر، گروهی دیگر تأکید دارند که در شرایطی که برخی افراد به عمد و با آگاهی کامل، هنجارهای اجتماعی را نقض میکنند، لازم است قانون وارد عمل شود و با این افراد به شکل جدی برخورد کند. این گروه معتقدند که بیتوجهی به این مسئله میتواند به از بین رفتن کامل هنجارهای اجتماعی و فرهنگی منجر شود.
یکی از مهمترین تبعات این تغییرات، افزایش تنشهای اجتماعی است. در بسیاری از شهرها، مشاهده میشود که حضور افرادی با پوششهای نامناسب، نه تنها واکنشهای منفی از سوی عابران را در پی دارد، بلکه گاهی به درگیریهای لفظی یا حتی فیزیکی نیز منجر میشود. این وضعیت، امنیت روانی و اجتماعی جامعه را تحت تأثیر قرار داده و باعث شده که بسیاری از خانوادهها نسبت به حضور فرزندانشان در اماکن عمومی احساس نگرانی کنند.
از سوی دیگر، این پدیده به بحثهای گستردهای در شبکههای اجتماعی دامن زده است. در حالی که برخی کاربران، این رفتارها را نشانهای از پیشرفت و مدرنیته میدانند، گروه دیگری آن را به باد انتقاد گرفته و آن را نتیجه بیتوجهی به ارزشهای فرهنگی و دینی مینامند. این شکاف در افکار عمومی، نشاندهنده عمق بحران موجود است. اگر این مسئله به درستی مدیریت نشود، میتواند به polarizasion بیشتر جامعه و افزایش فاصله میان نسلها منجر شود.
برای حل این بحران، شاید بهترین راهحل، یافتن تعادل میان آزادی فردی و مسئولیت اجتماعی باشد. جامعهای که در آن افراد بتوانند آزادانه هویت خود را بیان کنند، اما در عین حال به هنجارها و ارزشهای جمعی احترام بگذارند، میتواند الگویی موفق باشد. در این میان، نقش نهادهای فرهنگی، آموزشی و رسانهای بسیار مهم است. باید فضایی ایجاد شود که در آن، جوانان و زنان بتوانند بدون ترس از قضاوت یا سرکوب، نظرات و انتخابهای خود را بیان کنند، اما در عین حال، آگاه شوند که آزادی آنها نباید به ضرر دیگران یا امنیت اجتماعی تمام شود.
از سوی دیگر، قانونگذاران و مجریان نیز باید با دقت و حساسیت بیشتری عمل کنند. برخوردها باید هوشمندانه و با هدف اصلاح رفتار، نه صرفاً تنبیه، طراحی شوند. ایجاد کمپینهای آموزشی، برگزاری کارگاههای فرهنگی و استفاده از تأثیرگذاران اجتماعی میتواند به تغییر نگرشها کمک کند. در نهایت، جامعهای که بتواند میان سنت و مدرنیته، قانون و آزادی، و فرد و جمع تعادل برقرار کند، شانس بیشتری برای غلبه بر این چالش خواهد داشت.
وضعیت کنونی حجاب و پوشش در خیابانها، فراتر از یک مسئله ظاهری است. این یک آزمون بزرگ برای جامعه، قانونگذاران و فرهنگسازان است. آیا میتوان جلوی این روند را گرفت بدون اینکه به آزادیهای فردی آسیب جدی وارد شود؟ یا باید پذیرفت که برخی تغییرات اجتنابناپذیرند و باید به دنبال راههایی برای همزیستی مسالمتآمیز بود؟ آنچه مسلم است، این است که سکوت یا بیتوجهی به این مسئله، تنها وضعیت را وخیمتر خواهد کرد. زمان آن رسیده است که همه طرفها—دولت، جامعه مدنی، رسانهها و مردم عادی—با هم همکاری کنند تا راهحلی پیدا شود که هم به ارزشهای فرهنگی و دینی احترام بگذارد و هم به نیازهای نسل جدید برای بیان هویت و آزادی پاسخ دهد. در غیر این صورت، آنچه امروز به عنوان "بیحیایی" و "بیعفتی" دیده میشود، ممکن است تنها نوک کوه یخی باشد که در آینده، چالشهای بزرگتری را برای جامعه به همراه خواهد داشت.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com