به گزارش بولتن نیوز به نقل از جماران، پائول پیلار، تحلیلگر و نویسنده مشهور در زمینه امور بینالملل و امنیت ملی که بیشتر به خاطر کارهایش در سازمانهای اطلاعاتی و تحلیلهایش در مورد سیاست خارجی آمریکا شناخته میشود و سابقه طولانی در سازمانهای اطلاعاتی آمریکا ، از جمله به عنوان افسر ارشد در سازمان سیا، دارد در تازه ترین نوشتار برای سایت "Responsible Statecraft" درباره تنشهای بین حزبالله و اسرائیل است.
این مقاله بیان میکند که درگیریهای اخیر بین این دو نیرو در مرز لبنان و اسرائیل شدت گرفته است و خطر تشدید تنشها وجود دارد. گزارش همچنین به تحلیل استراتژیهای نظامی و سیاسی طرفین پرداخته و نقش قدرتهای منطقهای و جهانی در این بحران را مورد بررسی قرار داده است. در این نوشتار تاکید شده که افزایش حمایتهای نظامی از طرفهای درگیر میتواند به ناپایداری بیشتر در منطقه منجر شود و نیاز به دیپلماسی و گفتگو برای کاهش تنشها ضروری است:
تبادل آتش بین اسرائیل و حزب الله لبنان که در هشت ماه گذشته ادامه داشته، در هفته های اخیر تشدید شده است. این وضعیت می تواند به یک جنگ تمام عیار از هر دو راه تبدیل شود. یک حالت این است که وضعیت کنونی به نحوی از کنترل خارج شود که هیچ یک از طرفین الزاما برای آن برنامه ریزی نکرده باشند.
راه دیگر تشدید عامدانه تنش به جنگ تمام عیار از سوی یک طرف خواهد بود. بعید است حزب الله آن یک طرف باشد. حزب الله در تمام طول این مدت به صراحت گفته است که هر کاری که برای گرم نگه داشتن مرزهای اسرائیل و لبنان انجام داده است، در همدردی با فلسطینیان محاصره شده نوار غزه و حمایت از حماس انجام داده است. حزب الله هیچ سود خالصی از جنگ همه جانبه با اسرائیل برای خود نمی بیند. در آخرین جنگ قبلی در سال 2006، این گروه میتوانست ادعای موفقیت در ایستادگی در برابر پیشرفتهترین نیروی نظامی خاورمیانه را داشته باشد، اما هزینههای انسانی و مادی زیادی را پرداخت کرد. حسن نصرالله، رهبر حزبالله بعداً نسبت به اتفاقی که منجر به آن جنگ شد، ابراز تأسف کرد.
از سوی دیگر، اسرائیل ممکن است تصمیم بگیرد که در چند ماه آینده یک جنگ کامل را در لبنان آغاز کند، البته در صورتی که سناریوی آغاز تصادفی جنگ از قبل محقق نشده باشد. بنا بر گزارش ها، آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه آمریکا در سفر اخیر خود به منطقه به مقامات برخی کشورهای عربی گفته که معتقد است اسرائیل قصد حمله به لبنان را دارد. چنین تهاجمی مبتنی بر هیچ تحلیل روشن و عینی از آنچه به نفع امنیت اسرائیل است، نخواهد بود بلکه پای عوامل دیگری در میان است.
یکی از این عوامل وضعیت حدود 60000 اسرائیلی است که به دلیل وخامت اوضاع امنیتی در شمال سرزمین های اشغالی از خانه های خود آواره شده اند و در هتل های تل آویو یا سایر اقامتگاه های موقت اسکان داده شده اند. آنها نماینده یک نیروی سیاسی قابل توجه برای انجام کاری برای اجازه بازگشت به خانه هایشان هستند. البته شروع جنگ تمام عیار با حزب الله حداقل برای مدتی وضعیت امنیتی شمال سرزمین های اشغالی را بدتر می کند. اما این امید، هر چند نابجا، که اقدام نظامی تهاجمی به نحوی به آینده ای طولانی مدت برای اقامت صلح آمیز در شمال منجر شود، نقطه فشاری بر دولت است.
وضعیت شخصی سیاسی و حقوقی نخست وزیر بنیامین نتانیاهو همچنان یکی از عوامل تعیین کننده اصلی سیاست اسرائیل در این مورد و همچنین سایر موضوعات است. به طور کلی پذیرفته شده است که تسلط نتانیاهو بر قدرت و احتمالاً توانایی او برای طفره رفتن از اتهامات فساد تنها تا زمانی ادامه خواهد داشت که اسرائیل در جنگ باشد. با توجه به اینکه خود نتانیاهو اخیراً اعلام کرده که "مرحله شدید جنگ با حماس در شرف پایان است"، سهم او در به راه اندازی یک جنگ کامل در جبهه شمالی احتمالا قوی تر از همیشه است.
دوره تصدی نتانیاهو همچنین به حفظ ائتلاف حکومتی او با افراط گرایان راست افراطی، به ویژه وزیر دارایی بتسالل اسموتریچ و وزیر امنیت ملی ایتامار بن گویر بستگی دارد، که هر دو در مورد استفاده از نیروی نظامی علیه حزب الله، تندرو هستند. اسموتریچ خواستار تهاجم نظامی به عمق لبنان شده است البته در صورتی که حزب الله به اولتیماتوم خروج نیروهایش از جنوب لبنان عمل نکند. بن گویر می گوید که حتی درخواست اسموتریچ نیز به اندازه کافی پیش نمی رود و اسرائیل باید عملیات نظامی را با هدف نابودی کامل حزب الله آغاز کند.
یک عامل دیگر، اختلاف نظر در داخل اسرائیل است مبنی بر اینکه جنوب لبنان بخشی از «اسرائیل بزرگ» است که هدیه ای از جانب خداوند است، و حمله نظامی، گام منصفانه ای است نه فقط برای ثبت پیروزی نظامی، بلکه برای شهرک سازی بیشتر یهودیان. این ایده در تاکنون حاشیه رویکردهای سیاسی موجود در اسرائیل بوده است، اما مانند بسیاری از ایده های افراطی دیگر در اسرائیل، نشانه هایی از ورود به جریان اصلی را نشان می دهد.
این واقعیت که هدف اعلام شده دولت نتانیاهو در نوار غزه از نابودی حماس اکنون دور از دسترس است، این ناامیدی ممکن است به انگیزه حمله به لبنان از سوی اسرائیل نیز کمک کند. ناامیدی ناشی از ناکامی در بازگرداندن بسیاری از اسیر اسرائیلی را به آن اضافه کنید. عملیاتی که میتواند به یکی دیگر از دشمنان عرب اسرائیل آسیب جدی وارد کند و میتوان آن را با هدف بازگرداندن ساکنان آواره شمال به خانههای خود توجیه کرد، ممکن است به کمک برخی در فراموش کردن شکست ها در غزه بیاید.
عملیات ویرانگر اسرائیل در نوار غزه، که بسیار فراتر از هر چیزی که بتوان آن را دفاعی تعبیر کرد و حتی فراتر از هدف قرار دادن حماس بوده است، بیش از آنکه راهبردی باشد، غشانگیز بوده است - یک خشم گسترده از وحشتی که حماس در 7 اکتبر به بار آورد. جنگ در لبنان این الگو را گسترش خواهد داد. این واقعیت که حزب الله (و سایر لبنانی ها) عرب هستند و حزب الله یک دشمن سنتی اسرائیل بوده ، دلیل کافی برای گسترش جنگ در ذهن بسیاری از اسرائیلی های ناامید و عصبانی خواهد بود.
تا آنجایی که ملاحظات استراتژیک واقعی زیربنای تهاجم اسرائیل به لبنان باشد، هدف اصلی نابودی حزبالله - که دور از دسترس است - نخواهد بود، بلکه هدف اصلی بیرون راندن نیروهای آن از بخشی از لبنان در جنوب رودخانه لیتانی است.
سابقه طولانی و خونین دخالت نظامی اسرائیل در لبنان قویاً نشان می دهد که چنین امنیتی خریداری نخواهد شد. اسرائیل در سال 1978 و دوباره در سال 1982 به لبنان حمله کرد و تا بیروت پیش رفت. حزب الله امروز مانند همیشه قوی است. حزب الله ابتدا در پاسخ به تهاجم سال 1982 به عنوان سازمانی که بیش از هر سازمان دیگری برای دفاع از لبنان در برابر تهاجمات اسرائیل انجام می داد، به شهرت رسید. حمایت مردمی آن همچنان تا حد زیادی بر نیاز درک شده برای چنین دفاعی استوار است .
جنگ 2006 اسرائیل و حزبالله نشان میدهد که یک درگیری جدید چگونه به نظر میرسد، اما جنگ جدید احتمالاً حتی مخربتر خواهد بود. ظرفیت حزب الله برای بمباران هوایی اسرائیل در حال حاضر بیشتر از آن زمان است. تخمینها از تعداد راکتها و موشکهای موجود در زرادخانه آن بسیار متفاوت است، اما حدود 150000 راکت است. حتی پرتابههای نامرغوب نیز میتوانند صدمات زیادی وارد کنند، اگر از طریق تعداد زیاد بر سیستم پیشرفته دفاع هوایی اسرائیل غلبه کنند.
دولت بایدن واقعاً و به درستی نمی خواهد شاهد جنگ جدید اسرائیل و حزب الله باشد. با این حال، تلاشهای صلحآمیز آن تنها چشمانداز کمی برای موفقیت دارد. اگرچه قطعنامه 1701 شورای امنیت سازمان ملل متحد که هدف آن حل و فصل مناقشه سال 2006 بود اما هرگز به طور کامل اجرا نشد، چارچوبی را برای یک توافق جدید احتمالی فراهم می کند، اما شرایط فعلی برای دستیابی به چنین توافقی دشوار است. ایده هایی که آموس هوخشتاین، فرستاده ایالات متحده با مقامات اسرائیلی و لبنانی در مورد آن صحبت کرده است، در عمل تلاش می کند معادله اسرائیل و لبنان را از آنچه در نوار غزه می گذرد جدا کند. این ممکن است با توجه به جو منفی ناشی از فاجعه جاری در غزه و موضع حزب الله برای حفظ فشار برای همدردی با فلسطینیان غزه امکان پذیر نباشد.
برخی از سیاست های اعلامی دولت به چشم انداز یک راه حل مسالمت آمیز کمک نمی کند و احتمالاً اوضاع را بدتر می کند. بنا بر گزارش ها، هوخشتاین به مقامات عرب در بیروت گفته که اگر جنگی تمام عیار در امتداد مرز اسرائیل و لبنان آغاز شود، ایالات متحده از اسرائیل حمایت خواهد کرد. دولت آمریکا همین پیام را به مقامات اسرائیلی رسانده است. چنین پیامهایی هر ارزشی برای بازدارندگی از رفتار تهاجمی حزبالله داشته باشد، اما تنها به تشویق چنین رفتاری از سوی اسرائیل میپردازد.
اگر چنین جنگی آغاز شود، مانند حمله اسرائیل به نوار غزه، بسیاری از کشورهای دیگر جهان، ایالات متحده را مالک و مسبب درگیری خواهند دید. با این تصور، تمام پیامدهای بد مرتبط با آن برای منافع ایالات متحده در داخل و خارج خواهد بود. علاوه بر این، موضع دولت بایدن امنیت بلندمدت اسرائیلی ها را که ظاهراً سعی در کمک به آنها دارد، بهبود نخواهد بخشید.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com