به گزارش بولتن نیوز، خودم گمان نمیکردم نوشتن یادداشت «کلاهدار کایزن از سایپا رفت!» با چنین استقبال پرشور مواجه شود! که شد. اما چرا باید رفتن یک فرد از سازمان اینقدر شور و شعف ایجاد نماید؟ هم در دل کارکنان هم در بطن یادداشتهای منتشره در رسانهها؛ شما را ارجاع میدهم به یادداشت «هیچ، پوچ، سقوط» در سایت عصر خودرو و یادداشت «محمدعلی تیموری؛ مدیرعاملی که چشم سایپا را کور کرد!» در سایت پرشین خودرو و یا ... که همگی اشاره به اقدامات بیمحابای مدیرعامل دارند.
کاری که تیموری در گروه سایپا کرد فقط «گفتار درمانی» و «افزایش زیان مالی» نبود؛ آسیب اصلی به مهمترین ثروت شرکت یعنی نیروی انسانی وارد شد؛ کسانی که در گروه سایپا مشغول به کارند به خوبی میدانند که متاسفانه «سایپا به سرزمین سوخته منابع انسانی» بدل شده است! سرزمینی که احیای آن ماهها یا شاید سالها طول بکشد! انگیزه کارکنان به حداقلترین شکل ممکنه رسید؛ از تعهد سازمانی به تملق سازمانی رسیدیم؛ در بخشهایی شاهد تقدم پخمگان بر نخبگان بودیم و شایستهسالاری به شعاری طنز بدل گشته بود.
همه به یاد داریم که چقدر بر طبل جذب نخبگان در سایپا کوبیده شد؛ در همین دوره ما شاهد حضور نخبگانی بودیم با معدل 10 دانشگاه آزاد اسلامی در مقطع کارشناسی که به سمتهایی بالایی رسیدند در حالی که زیر دست همین به اصلاح نخبگان! افراد معمولی با مدارک بالاتر؛ معدل عالیتر و سمتهای پایینتر مجبور به تمکین میشدند! بسیاری این روش و منش را برنتافتند؛ رفتند چون معتقد بودند: «مرا مرگ بهتر از این زندگی /// که سالار باشم کنم بندگی»؛ آنانی هم که ماندند؛ بدین امید که «حجت» بر ما تمام است؛ باید بمانیم و امید بورزیم که عصر نخبگان متوهم به پایان خواهد رسید.
یکی از درسهایی که از دوره مدیریت 26 ماهه تیموری میتوان گرفت این است که نباید تنها با نگاه «پوزیتیویسمی» سازمان را مدیریت کرد؛ «پوزیتیویسم»، نوعی نگرش به فلسفه علم و نظریه شناخت است. این نگرش در دهههای پایانی قرن نوزدهم مورد اعتنا قرار گرفت و دهههای اولیه قرن بیستم به نقد کشیده شد. ویژگی عمده «پوزیتیویسم» در آن است که علوم طبیعی را به مثابه منبع اصلی و یا تنها منبع شناخت محسوب کرده، روش آن را به علوم اجتماعی تسری داده و بر آن تفوق میبخشد. دو رکن اصلی رویکرد پوزیتیویستی، به نگاه آن به دنیای اجتماعی و جایگاه آن در دنیای معرفتی مربوط میشود. بر این اساس، از یک سو جهان اجتماعی مشابه جهان طبیعی فرض میشود، و لذا با همان روش میتواند مورد مطالعه قرار گیرد؛ رویهای که ویژگی فرهنگی کنشهای آگاهانه انسانی را نادیده میگیرد. و از سوی دیگر شناخت پوزیتیویستی نه به عنوان یکی از انواع شیوه شناخت، بلکه تنها شیوه مطلوب در هر دو حوزه علوم طبیعی و علوم اجتماعی تلقی میشود. ریشههای نظری «پوزیتیویسم» در علوم اجتماعی به کارهای اگوست کنت باز میگردد که میخواست قواعد حاکم بر تحولات اجتماعی را کشف کند.
به گمانم تمامی چالشهای ایجاد شده در حوزه منابع انسانی گروه سایپا برآمده از همین نگاه تک بعدی «پوزیتیویسمی» به اصلیترین ثروت سازمان بوده است. یکی از اشکالات «پوزیتیویسم» اعتماد صددرصدی به علوم طبیعی بود؛ در صورتی که بعدها ثابت شد که این علوم از اعتبار صددرصدی برخوردار نیستند؛ اعتبار آنها چونان سلطنت سلیمان بر پایه باد بود. چیزی که بر باد سوار است، با بادی هم میرود.
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com