به گزارش
بولتن نیوز به نقل از فارس، روز گذشته بیژن نامدار
زنگنه وزیر سابق
نفت در نهمین کنگره راهبردی نفت و نیرو در اظهاراتی به بیان دیدگاه خود در موضوع «توسعه صنعت نفت» پرداخت؛ اظهاراتی که البته جدید نبود و همفکران او از مدتها پیش در
اقتصاد کشور در حال پیادهسازی آن بودند.
ابتدا صحبتهای جدید وزیر سابق نفت را مرور کنیم. وی میگوید: ظرف 30 سال آینده برای تولید نفت باید از مراکزی اجازه بگیریم، کمااینکه اکنون بسیاری از کشورها را مجبور کردهاند میزان کربن تولیدی را کاهش دهند، ما 150 میلیارد بشکه نفت باقیمانده داریم که میتوانیم به تولید 4 میلیون بشکه در روز برسیم. مزیت ما در اینحوزه پتروشیمیهای گازی است چون نمیتوانیم گاز را براحتی صادر کنیم.
وزیر سابق نفت گفته است که بنده هیچ دلیل اقتصادی و فنی قابل قبول برای الزام ساخت پالایشگاه برای جلوگیری از صادرات نفت خام درنیافتهام، در 50 سال اخیر هیچ کشوری در حوزه پالایشی سرمایهگذاری نکرده است.
زنگنه و همفکران او درباره توسعه نفتی چه میگویند؟
به بیان ساده، تحلیل کلان نگاه توسعهای زنگنه و جریان همفکر او در این چند جمله خلاصه میشود:
1- عصر نفت رو به پایان است و وقت برای ایران کم است.
2- ایران باید تا فرصت دارد هر چه میتواند منابع هیدروکربوری خود را تولید و به خامترین حالت ممکن صادر کند.
3- اگر هیدروکربنی مثل گاز قابل صادرات نیست، پس پتروشیمی احداث شده و به صورت متانول یعنی نیمهخامترین حالت ممکن صادر شود.
4- با توجه به صادرات راحت نفت خام، احداث پتروپالایشگاه و توسعه زنجیره ارزش خوراک مایع در پتروشیمی بهصرفه نیست.
در واقع در دیدگاه این طیف فکری، توسعه زنجیره ارزش نفت فقط در صورتی توصیه میشود که امکان خامفروشی آن محصول وجود نداشته باشد و نتیجه این نگاه، چیزی جز خامفروشی حداکثری منابع هیدروکربوری ایران و توسعه نامتوازن یا توقف در تکمیل زنجیرههای پاییندستی نیست.
درسهایی که وزیر سابق نفت از دوره قبلی وزارت فراموش کرد
اما دیدگاه توسعهای وزیر سابق نفت از دو منظر با چالش جدی مواجه بوده و پاسخی برای سوالات ایجاد شده ندارد. البته اختلاف نظرات فنی درباره امکان تولید 7 میلیون بشکه از مخازن نفتی ایران یا موضوع پایان عصر نفت، خود بحث دیگری را میطلبد.
نکته اول، ناظر به اعمال تحریمهای نفتی علیه ایران است. تحریم یک پدیده خارجی است که اتفاقا اثرگذاری آن در ایجاد محدودیت صادراتی، بر محصولات خام بیشتر است.
به بیان دیگر هر چه از محصولات خام هیدروکربوری به سمت توسعه زنجیره ارزش حرکت کنیم، تحریمپذیری کشور کمتر میشود.
گواه این موضوع، افت صادرات نفت ایران به نزدیک صفر در دوران وزارت خود زنگنه است درحالیکه در آبان ماه سال 99، ایران در یک روز یک میلیارد دلار بنزین (که یک محصول پاییندستی است) را صادر کرد.
حال پاسخ طیف فکری بیژن زنگنه در مواجهه با تحریم چیست؟ تجربه شکستخورده برجام در فروش نفت و لو رفتن شبکه مخفی ایران، بلوکه شدن درآمدهای نفتی کشور، قفل ماندن دسترسی ایران به شبکه بانکی و عدم جذب سرمایهگذاری خارجی، نشان میدهد که مسئله تحریم نه از طریق مذاکره بلکه از مسیر بیاثر کردن آن حل میشود.
در این شرایط و با فرض معقول ماندگاری تحریمها، توسعه زنجیره ارزش نفت به دلیل تحریمگریزی از محورهای اصلی بیاثر کردن تحریم محسوب میشود و حال احداث پالایشگاهها، پتروپالایشگاهها و پتروشیمیهای خوراک مایع معنا پیدا میکند.
ظهور فناوریهای جدید پتروپالایشگاهی در دنیا
نکته دوم اینکه اساسا توسعه زنجیره ارزش نفت، یک اصل مسلم اقتصادی است که همه کشورهای نفتی و غیرنفتی آن را اجرایی میکنند، فارغ از اینکه تحریم باشند یا خیر. به عنوان مثال مرکز پژوهشهای مجلس در گزارشی با عنوان «بررسی رویکردهای مختلف به توسعه صنعت پتروپالایشگاهی در کشور» از 7 طرح بزرگ پتروپالایشی با فناوری COTC سخن به میان آورده است.
واضح است که هر چه در زنجیره ارزش نفت حرکت کنیم، علاوه بر کاهش تحریمپذیری، ارزش افزوده و اشتغالزایی نیز به صورت نمایی افزایش مییابد. به عنوان مثال یک تن متانول ایران بیش از 300 دلار صادر نمیشود اما اگر تبدیل به محصولات پلیمری و تکمیلی شود ارزش آن به 10 هزار دلار میرسد.
به بیان دیگر، اقتصادی بودن توسعه زنجیره ارزش مثل روز روشن است، موضوعی که البته وزیر سابق نفت نمیخواهد آن را بپذیرد. نکته مهم اینکه اتفاقا با توجه به مزیت ایران در منابع هیدروکربوری، دست دولت برای استفاده درست از ابزار قیمتگذاری و ایجاد مشوقهای اقتصادی جهت توسعه زنجیره ارزش بازتر است.
زنگنه در ادامه به موضوع رانت نفتی اشاره میکند و میگوید: «حداکثر قیمت تمامشده هر بشکه نفت در ایران زیر 8 دلار است و با 20 درصد سود ارزی 72 دلار سود بادآورده خواهیم داشت». منظور از سود بادآورده همان رانت نفتی است، رانتی که البته واقعیات اقتصاد ایران را نمایندگی نمیکند و در تولید ناخالص داخلی محاسبه نمیشود.
اتفاقا رشد واقعی اقتصاد کشور از مسیری جز توسعه زنجیره ارزش محقق نمیشود و در صورت واقعیسازی قیمتها در اقتصاد ایران و اصلاح روابط مالی، تفاوتی بین فروش نفت در داخل و خارج وجود ندارد و این موضوع دلیل موجهی برای توجیه خامفروشی نیست.
در پایان ذکر این نکته ضروری است که حتی با فرض تضعیف جایگاه نفت و گاز در 30 سال آینده، باز هم نیاز به محصولات پتروشیمی و صنایع پاییندستی آن رو به افزایش بوده و این تقاضا پایانناپذیر است. ظهور فناوری COTC برای تبدیل مستقیم نفت به محصولات پتروشیمی و تقاضای روزافزون برای این محصولات، میتواند مبنای چارچوب فکری وزیر سابق نفت را به طور کامل زیر سوال ببرد، زیرا در آینده محتمل دیگر رجوع به نفت نه فقط محدود به سوخت بلکه محصولات پتروشیمی نیز خواهد بود.