گروه فرهتی- داریوش رضایی کارشناس ارشد کارگردانی هنرهای نمایشی: در کشتزار هنر و فرهنگ، هرچه نیک بکارید، درو خواهید نمود. اگر هوا آلوده است؛ ریشه در فرهنگ و هنر دارد، اگراقتصاد بیمار است؛ ریشه در فرهنگ و هنر دارد، اگر گستره تندرستی (سلامتی) نابسامان و ناکارآمد است؛ ریشه در فرهنگ و هنر دارد و بسیار اگر دیگر که با خود، ای کاش و دلخوری و دلتنگی (حسرت) و افسردگی به همراه می آورد.
چشم بستن بر بنیان پرسش و سکوت و پاک کردن روی آن (صورت مسئله) هیچ چیز را درمان نمی کند و نابسامانی ادامه می یابد.
هر پرسش، پاسخ دارد و بی نهایت راهکار برای رسیدن به پاسخ وجود دارد. اگر فرهنگ و هنر اقتصادی که شریان و ضرباهنگ بسیاری از خواستها (مطالبات) و یاری بخش در راه گام برداشتن بر گستره های گوناگون زندگی آدم می باشد درست و نیک باشد، خود بخود همه ی سنگها روی هم می نشینند و دیوار بلندی از نیکی و خیرخواهی بوجود می آورد و در این هنگام احساس بزرگی و بزرگ منشی بوجود می آید و این احساس به اندازه ای هنرمندانه است که فرهنگی بزرگ تولید می کند و احساس رضایت از بودن، برابری، پیشرفت در دل خواهد داشت.
فرهنگ پاک و ناپاکی (حلال و حرام) هنریست که از دیر هنگام از ایران به همه ی جهان راه یافته و چنان این خُرده فرهنگ به فرهنگی بزرگ تبدیل گردیده که الگویی برای هژمونی(جامعه) آدمیان گردیده.
حال چرا باید این فرهنگ به جایی برسد که هر کسی بر زیاده خواهی و یا هر قیمتی برای زیاده خواهی خود برسد که حاضر باشد در دزدی و فساد و حق دیگران که گاه گروه زیادی از آدمیان را در بر می گیرد را زیر پا بگذارد تا در ذهن خود به آرامش و آز و حرص و طمع خود تا اندازه ای پاسخ دهد؟!!! این اندیشه ناشی از آنجاست که هنر زندگی پاک را فراموش نموده! کار (وظیفه) هنرمندان این است که با ساخت هنرمندانه فرهنگی خود این موضوعات را به گونه ای به مخاطب نشان دهند که در او کارگر افتد. مانند کاری که هنرمندان پیشین بسیار انجام می دادند و با ابزار روزگار خود که شعر، داستان، افسانه، زبانزد(ضرب المثل)، اسطوره سازی، نمایش(تیاتر) و ... بوده و امروزه به سینما و تلویزیون و گوشی همراه (موبایل) و تارکده(اینترنت) رسیده است تلاش می نمودند.
برای نمونه: فرهنگ رادمنشی (جوانمرد و جوان زن پهلوان) که بسیار بر ستون پاکی(حلال) استوار گردیده در آثار هنری تاریخ ایران موج می زند و نتیجه گرایی در پایان خوش برای قهرمان و پهلوان را پند می دهد که بر اساس یافته ها درگستره زندگی ایرانیان بوده و هست. تو نیکی می کن و در دجله انداز...که ایزد در بیابانت دهد باز . افتادگی آموز اگر طالب فیضی... هرگز نخورد آب زمینی که بلند است. درخت تو گر بار دانش بگیرد... به زیر آورد چرخ نیلوفری را. ما خون رزان خوریم و تو خون کسان.... انصاف بده کدام خونخوارتریم؟ از هر دستی بدهی از همان دست می گیری.
در پایان سعدی شیرین سخن چه زیبا گفت؛ این سراییست که البته خلل خواهد کرد...خنک آن قوم که در بند سرای دگرند .. دوستی با که شنیدی که به سر برد جهان....حق عیان است ولی طایفهای بیبصرند .. ای که بر پشت زمینی همه وقت آن تو نیست...دیگران در شکم مادر و پشت پدرند .. گوسفندی برد این گرگ معود هر روز...گوسفندان دگر خیره در او مینگرند .. آن که پای از سر نخوت ننهادی بر خاک...عاقبت خاک شد و خلق بدو میگذرند .. کاشکی قیمت انفاس بدانندی خلق...تا دمی چند که ماندهست غنیمت شمرند .. گل بی خار میسر نشود در بستان...گل بی خار جهان مردم نیکوسیرند
سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز...مرده آن است که نامش به نکویی نبرند
شما می توانید مطالب و تصاویر خود را به آدرس زیر ارسال فرمایید.
bultannews@gmail.com